صالح طباطبایی نویسنده، مترجم، محقق و برگزیده هشتمین جشنواره نقد کتاب در گفتگو با خبرنگار مهر، با ارزیابی این دوره از جشنواره نقد کتاب گفت: من از جشنواره چهارم تا این دوره از جشنواره، با آن همراه بودهام و وقتی این دوره را با جشنوارههای گذشته مقایسه میکنم، انصافا بسیار گسترش پیدا کرده است و نسبت به دوره چهارم آن که اولین دوره حضور من در این جشنواره بود، حداقل از لحاظ کمی، رشد قابل ملاحظهای داشته است. چون در جریان داوریها نبودهام، اطلاعاتی درباره کیفیت همه آثار ندارم، اما مقالات دوره هفتم را که مطالعه میکردم، بعضا بسیار خوب و قدرتمند بودند
وی افزود: نکته مهم این است که در مغربزمین دو نوع گرایش درباره نقد وجود دارد. نگرش اول، جزیینگری است که در آن یک متن را بسیار ریزبینانه بررسی میکنند و به بیان نقاط قوت و ضعف آن با جزیینگری میپردازند. نوع دوم هم حالت عام و کلی است. این دو حالت به مکاتب نقد تعبیر میشوند. در غرب منتقدان پیرو یکی از این دو مکتب هستند. ما در ایران مکتب نقد نداریم، ولی بیشتر به سمت گرایش نوع اول تمایل داریم و سعی میکنیم با جزیینگاری به نقاط ضعف و قوت یک اثر نگاه کنیم.
مترجم کتاب «نگارگری ایرانی - اسلامی در نظر و عمل» گفت: در مباحث نظری درباره نقد در کشور ما بسیار کمکاری شده است و جای آن را بسیار خالی میدانم. به یکی از اساتیدی که در مراسم اختتامیه جشنواره حاضر بود، گفتم اگر این جشنواره منجر به نگارش مقالات با کیفیت نقد شود، بسیار خوب است؛ چون رشد کمی به تنهایی در این سالها خوب بوده است. من تصور میکردم جشنواره نقد کتاب از بین برود و ادامه نیابد؛ چون میدیدم و میبینم که نقد نوشتن در کشور ما به معنی از دست دادن دوستان است. البته من خودم این بها را داده و به اصطلاح تاوان نقدنویسیام را پرداختهام.
طباطبایی در ادامه گفت: نقدی که از من در این جشنواره برگزیده شد، باعث شد جمعی از دوستان قدیمیام را از دست بدهم. عنوان این نقد «فرسنگها تا فرهنگ» بود و درباره کتاب «نقدی بر فرهنگنامه معماری ایران در مراجع فارسی» آن را نوشتم که دی ماه سال گذشته در مجله کتاب ماه کلیات منتشر شد. جمعی از دوستانم فرهنگی را در زمینه معماری آماده کرده بودند که با خواندن آن متوجه شدم به شدت معیوب است. بنابراین این نقد را پیش از این که کتاب چاپ شود، ابتدا برای نویسنده و تولیدکنندگان کتاب نوشته و ارسال کردم. چون مراجعهکنندگان به یک کتاب فرهنگ، چشمبسته از آن استفاده میکنند و در حکم یک مرجع است. بنابراین خیلی ناپسند است که پر از اشکال باشد.
مترجم کتاب «درآمدی برفلسفه هنر» گفت: اما هیچ پاسخی از نقدم دریافت نکردم. دوستان فقط میگفتند بیا بنشین با یکدیگر صحبت کنیم. به من گفته شد که این کتاب حاشیههایی داشته و سعی شد مرا بر حذر دارند که وارد این حاشیهها شوم، اما من فقط کتاب را از حیث علمی نقد کردم. بعد از آن که از این طریق نتیجهای حاصل نشد، تصمیم گرفتم نقد را منتشر کنم، اما موانعی در این راه به وجود آمد. به من گفته شد آینده خودت را خراب نکن. برای انتشار این نقد به حدود 8 نهاد نشر مراجعه کردم، ولی پاسخی نگرفتم. دیگر ناامید شده بودم و با خود گفتم که عیبی ندارد چون من وظیفه خودم را انجام دادهام.
وی افزود: دبیر جشنواره نقد کتاب چون با من و آثارم آشنایی داشت و میدانست که چنین نقدی نوشتهام، به من گفت که این نقد را به جشنواره بسپارم. در نهایت نقد در مجله کتاب ماه کلیات منتشر شد و در جشنواره هشتم شرکت کرد. اما بعد از آن، دوستانی که هنوز هم دوستشان دارم با من قطع رابطه کردند و در دو شماره بعد مجله کتاب ماه کلیات پاسخ نقد مرا دادند. پاسخ دوستان با عنوان «فرسنگها تا انصاف» منتشر شد. اتفاقا این نقد هم در جشنواره شرکت کرد؛ چون نقد بر نقد هم میتواند در جشنواره شرکت کند، ولی تا جایی که خبردار شدم، نتوانست از مرحله مقدماتی به بعد پیشرفتی داشته باشد. وقتی این نقد منتشر شد، من در ایران نبودم، ولی از طریق پست الکترونیکی آن را تهیه کرده و با اشتیاق مطالعهاش کردم.
این محقق ادامه داد: هرچقدر این مطلب را میخواندم، میدیدم که ایراد یا اشکالی به نقد من وارد نشده است که آن نکتهات نادرست بود یا تو تهمت زدهای. مفهوم کلی آن نوشته این بود که چرا اینقدر سخت میگیری و بیانصافی؟ شما نکات مثبت کتاب را ندیدهای! من به خودم درباره انصاف و دیدن نکات مثبت فکر کردم، ولی متاسفانه این کتاب نکته مثبتی ندارد. اشکالات محتوایی، اشتباه نقد کردن، نسبت دادن کتابی به یک فرد که اصلاً آن کتاب وجود خارجی نداشت و دیگر مشکلات عمیق، از ایرادات این کتاب بود و هیچ شباهتی به یک فرهنگ نداشت. یعنی تولیدکنندگان کتاب حتی اصول یک کات و پیست یا بریدن و چسباندن را رعایت نکرده بودند. بالاخره کات و پیست هم اصولی دارد!
طباطبایی گفت: متاسفانه نقد در ایران این بهای سنگین را دارد و باید پیه این چیزها را به تن بمالید و نقد بنویسید. به همین دلیل بود که در این سالها نقدهایی که نوشتم، اکثرا مربوط به آثار غربی و خارجی بود. چون جرات نمیکردم بر آثار داخلی نقد بنویسم چون میدانستم دوستان ناراحت میشوند. به همین دلیل سعی میکردم مشکلات کتابها را به صورت حضوری یا با نامه به نویسندگان و مترجمان تذکر بدهم، اما نمیشد از کنار این کتاب به راحتی عبور کرد، چون یک فرهنگ است و قرار است به دست دانشجویان برسد. من به شخصه به کار فرهنگنویسی مشغول هستم و با آن آشنایی دارم. از این جهت از اهالی فرهنگ و پژوهش در کشور درخواست میکنم که آستانه تحملشان را کمی بالا ببرند.
وی گفت: از دیدگاه من جشنواره نقد کتاب، جشنواره موفقی است. این را به این خاطر که من برگزیده آن شدهام، نمیگویم. بلکه به این جهت این موضوع را مطرح میکنم؛ چون به جریان نقدنویسی بر کتاب کمک کرده است، اما چیزی که ما بیشتر به آن احتیاج داریم، تحملپذیری یکدیگر یعنی فرهنگ نقد است. فرهنگ نقد امروز در مغرب زمین جا افتاده است. البته در غرب هم به سختی جا افتاد. اگر قرار باشد در هر حوزهای، پیشرفتی حاصل شود، بدون وجود نقد آن پیشرفت غیرممکن خواهد بود. اگر ارسطو را در غرب نقد نمیکردند، گالیله و نیوتنی پدید نمیآمد و اگر جرات بر نقد نیوتن نبود، امکان نداشت انیشتین به وجود بیاید. مقصودم این است که پیشرفت غرب در علم، فقط در گرو نقد است.
این نویسنده در ادامه گفت: وقتی شاگرد استاد خودش را نقد میکند، نظریههای جدید متولد میشود. جالب است که بسیاری از شاگردان فروید از نظریاتش انتقاد میکردند. در حالی که انسان کمتحملی هم بود و گاهی کارشان به ناسزاگویی میکشید، اما به هرحال این راهی است که غرب رفته و فرهنگ نقد امروز در کشورهای غرب جا افتاده است.
طباطبایی در پایان گفت: جایی که نقد وجود ندارد، پیشرفت وجود ندارد. هرجا که پیشرفت نیست و فقط شاهد تقلید هستیم، به این دلیل است که نقد نیست. جشنوارههایی مانند نقد کتاب بسیار خوب و مفید هستند، اما متاسفانه هنوز این جشنوارهها و عوامل دیگر نتوانستهاند فرهنگ نقد را در کشور ما نهادینه کنند.
نظر شما