به گزارش خبرنگار مهر، نشست چگونه می توان با تکیه بر آمال و آرمانها و بدون توسل به مفهوم پیشرفت بر معضلات و مسائل بومی فائق آمد از سلسله نشست های الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت با سخنرانی دکتر سعید زیباکلام استاد دانشگاه تهران عصر سه شنبه 13 دی در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر سعید زیباکلام استاد دانشگاه تهران با اشاره به اینکه فائق آمدن بر معضلات و مسائل هدف محوری یا غائی ما پیش فرض شده است گفت: این موضوع یعنی پیش فرض شده که هر امر و کار دیگری که مطلوب و هدف پنداشته شود در نهایت باید آب به آسیاب حل و رفع معضلات و مسائل جامعه، اقتصاد، سیاست، نظام تربیتی و نظام حقوقی و شهرسازی ما بریزید.
وی افزود: بسیاری پنداشته اند پیشرفت فی نفسه امری مقبول و مطلوب است در نتیجه بدنبال الگویی یا طرحی یا برنامه ای برای آن و یا برای تحقق آن افتاده اند. مطابق همین منظر همچنین به طور ضمنی پنداشته می شود که برای پشرفت لازم است تولید نظریه یا نظریه سازی کنیم.
زیباکلام تصریح کرد: بدین ترتیب است که نظریه سازی و جنبش نرم افزاری تولید علم خود هدفی می شود که نهایتا خادم پیشرفت می شود. اگر قدری صبوری و این سیر را همچنان تعقیب کنیم در می یابیم که مطابق همان منظر برای نظریه سازی و تولید علم هم به ماجرای دیگری نیاز است به نام آزاد اندیشی و لذا بطور حتم نیازی نیست تصریح شود که برای تحقق آزاداندیشی هم به سازوکار دیگری نیاز است بنام کرسی های آزاداندیشی .
وی یادآور شد: چنانچه دست به کاوشی تاریخی بزنیم تا مفاهیم پیشرفت و نظریه سازی و آزاداندیشی را در میان قرن و قومی شناسایی کنیم خالی از لطف نیست که در یابیم مفهوم پیشرفت به همراه علم، عقل و عقلانیت، جهان شمول گرایی، آزادی و سکولاریسم از جمله شاکله های نهضت روشنفکری قرن هجدهم اروپاست.
زیبا کلام تاکید کرد: نهضتی که بنیانی ترین شاکله سلبی آن نفی جمیع ادیان الهی و آموزه های انبیا بود. به گمان من جا دارد پیش از اینکه در این مسیر پیشتر رفته گام های موثر و جدی در قالب سیاستگذاری و طراحی برنامه های اجرایی برداریم کمی درک کرده و تامل کنیم به راستی چه میزان موازین مبنایی فرهنگی و تمدن سازی ما با آنها قرابت یا شباهت دارد.
استاد دانشگاه تهران افزود: پیش از هر چیز لازم است از چیستی نظریه و تعریفی جامع و مانع از آن پرسش کنیم.
نخستین نکته مهم این است که هیچ تعریف جامع و مانعی از نظریه وجود ندارد . عالمان علوم طبیعی نوعا نه در گذشته و نه در حال دغدغه چیستی نظریه ندارند و در نتیجه تلاشی هم برای یافتن تعریفی جامع و مانع از نظریه به خرج نمی دهند. این سخن در مورد عالمان اجتماعی و بسیاری از عالمان انسانی نیز صادق است.
زیباکلام تصریح کرد: عالمان این سه حوزه نوعا هیچ گاه از خود سئوال نمی کنند نظریه چیست؟ و چه تعریف جامع و مانعی برای آن وجود دارد و یا حتی می توان درباره آن صورت بندی کرد.
وی افزود: نکته قابل توجه فقط این نیست که تعریف جامع و مانع و یا اجماع شده مشترکی میان آنها و درون هیچ یک از آن سه حوزه وجود ندارد بلکه مهمتر اینکه هیچ یک از پیشقراولان علوم فوق در تعاملات و کاوش های خویش هم تعریف جامع و مانعی از نظریه در اختیار نداشته اند.
استاد دانشگاه یادآور شد: اما جای این سئوال هست که عالمان چگونه می توانند بدون در اختیار داشتن تعریف جامع و مانع از نظریه به تامل و کاووش در حوزه خود بپردازند. عالمان طبیعی ، اجتماعی و انسانی عملا و نه نظرا در جریان دوره های آموزشی و کسب مهارت های مختلف مربوط به حوزه خود فرا می گیرند که نظریه روی هم رفته چگونه موجودی است بدون این که تعریفی جامع و مانع داشته باشند و یا حتی نیازی به چنین تعریفی داشته باشند.
وی افزود: به طور ساده پاسخ این است آنچه آنها باید بدانند تا کاووش های خود را صورت بخشند می دانند اگر چه نتوانند مطالبه ما را محقق ساخته، قالب یا چارچوب مفهومی نقض ناپذیری از آن ارائه کنند. عالمان برای کاووش ها یا تاملات نظریه سازانه خود هیچ نیازی به تعریف جامع و مانع از نظریه و فرضیه و روش و مفهوم ندارند.
زیباکلام تاکید کرد: این ما هستیم که با اتکا به پیش پنداشت های خلاف واقع خود درباره علوم و کاوش های عالمان نوآور نظریه ساز سؤالات نابجا و غلط را مطرح می کنیم و هم آنها را و هم خود را دچار سردرگمی و حیرت مضاعف می کنیم.
وی افزود: چنانچه نظریه را سخنی بسیار عامل و جهان شمول بدانیم در این صورت می توانیم قائل شویم این سخنان جهان شمول در عرصه هایی و در مواضعی پدیدارهایی را از جهتی همسنخ و هم رفتار می کنند و یا رفتار پدیداری را با توسل به عوامل یا الگوهایی تبیین می کنند.
زیبا کلام در پایان افزود: برخی دانشمندان اروپایی در قرن هجدهم خواستند خدایی کنند به تبع این نیاز بر آن شدند تا مقولاتی جهانشمول را برای تمام بنی آدم در تمام مکان ها و زمان ها بسازند و سپس بر عرش این دنیا استوار شوند و چنین شد که افسانه های عقلانیت آزاداندیشی، نگرش خارج دینی و افسانه بی طرفی را ساختند و مدرنیسم را برای تمام اغنا و اقوام آدمی بنا کردند و چنین شد که مدرنیته و عصر مدرن حاصل شد و آمد به سر بنی آدم آنچه آمد!
نظر شما