به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا فرهمند منتقد و مدرس سینما که در نشست نقد و بررسی "دستهای هگمتانه" بهعنوان کارشناس حضور داشت؛ با توجه به توضیحات احمد الستی در خصوص مباحث زیباییشناسی فیلم و همچنین صحبتهای فنی محمدرضا بایسته تدوینگر مستند "دستهای هگمتانه" ترجیح داد در خصوص نحوه خوانش این فیلم توسط مخاطب برای درک و دریافت بهتر مفاهیم سخن گوید.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: تحلیل شما از "همدان" که محمدرضا اصلانی در مستند "دستهای هگمتانه" ارائه داده است چیست؟
محمدرضا فرهمند: در آغاز بحث باید این نکته را متذکر شوم که هدف از این بحث، معرفی و یا تمجید این فیلم نیست، بلکه ارائه پیشنهادی برای شیوه خوانش و تاویل آن به عنوان یک متن و اثر هنری است. در پاسخ به سئوال باید بگویم که "همدان" در این فیلم، در واقع همدان محمدرضا اصلانی است. "دستهای هگمتانه" نام هوشمندانهای است که استاد اصلانی برای فیلم خود انتخاب کردهاست. هوشمندانه از آن جهت که این اثر هنری در واقع پیشنهادی است به جهان، برای درکی فراتر و بینشی ژرفتر به این موضوع که چرا دستهای آفریدگاران هنر در امروز، همان دستهای صنعتگران و خالقان هنر در دیرباز این دیار (یا هر دیار دیگر در درازنای تاریخ تمدنها) نباشد؟ بینش ژرف از آن بابت که این خوانش و دریافت، نه صرفا از جنبه کاربردی اشیاء و حتی زیباییشناسانه آثار، که از باب خوانش بنیانهای فکری و فلسفی پدیدآورندگان و جامعهای که بستر این فرآیندهای خلاقانهاند، واجد ارزشی والا است.
به بیان دیگر فیلم اصلانی پیشنهادی است برای گونهای دیگر دیدن جهان؛ جهانی که در آن زمان پیوسته است و پدیدهای به عنوان تاریخ و دورانهای فراموش شده و بیاثر، بدون معنی است.
* شیوه روایت در این فیلم هم تاثیر گذار و هم متفاوت از نریشین خوانیهای معمول است، این شیوه روایت خوانی را چطور ارزیابی میکنید؟
فرهمند: اشاره درستی است چراکه نریشن این فیلم از نریشین خوانیهای معمول بسیار متفاوت است به این معنا که از همان ابتدا که اثر روایت میشود مخاطب با روایتی از دیدار با یک کولی ودیدن دستهای شش هزار ساله دخترکی که اکنون یکی از هنرمندان امروز و از راویان فیلم است مواجه میشود. این بینش خاص به جهان تبیین میشود که در جای جای اثر با نشانهگذاریها و بیان مثالها و مصداقها به آن ارجاع میشود. برای مثال در بخشهایی از فیلم که درباره چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش صحبت میشود در واقع تاکیدی است بر نشانه عناصر اربعه که در کار هنرمند امروز هم خوانش معاصر خود را دارا است.
* ساختار این مستند را چطور ارزیابی میکنید؟
فرهمند: مستند "دستهای هگمتانه" ساختاری پیچیده دارد و همانطور که اشاره شد روایتی چند لایه و پلی فونیک را ارائه میدهد. فیلمساز به عمد دست به شکستن ساختار ساده و خطی میزند و با استفاده از ارجاعات مکرر، این اثر را به اثری فرامدرن بدل میکند، چرا که ارجاعات آن نیز به فرامتنی میماند، که خود متن اثر هنری برای ما را روایت میکند. به همین دلیل است که در برخورد با این اثر، هر چه دانش ما نسبت به آنچه در جهان فیلم ارائه میشود بیشتر باشد، درک عمیقتری از آنچه فیلم پیشنهاد می کند پیدا می کنیم و به تبع آن بیشتر لذت نیز میبریم. البته این به آن معنا نیست که بدون وجود چنین دانش خاصی نمیتوان با فیلم ارتباط برقرار کرد؛ بلکه این ویژگی تاویلپذیری و قابلیت خوانش هرمنوتیک آن باعث می شود تا از حد یک اثر گزارشی صرف که معمولا در پاسخ به چنین سفارشاتی ساخته میشود، بسیار فراتر رود و یک اثر قابل تامل و واجد اندیشه پدید آید.
* نمونهای از این ارجاعات را میتوانید ذکر کنید؟
فرهمند: ارجاعهایی از همان سکانسهای آغازین درباره تفاوت کارایی چسب و ربط در اتصالات آثار چوبی به جا مانده از قرون گذشته، که به نوعی ظریف و هوشیارانه اشاره به شیوه پرداخت و بیان فیلم و خط و ربط محکم و پیوسته آن بدون دست یازیدن به چسب کاریهای رایج و بی ثبات امروزی نیز هست.
یا طرح کردن رمز گشایی و راز گشودن صندوقچه چوبی در همین سکانس و البته تاکید بر اصالت چوب و سایر مواد استفاده شده در هنرهای دستی از گذشته تا امروز، و در ادامه همین مطلب اشاره راوی هنرمند امروز به مدرن بودن نقش های سنتی بر روی آثار صنایع دستی و حتی چیدمان مواد و آلات و ابزار این کارگاه با دید امروزی به عنوان یک اثر هنر مفهومی به شمار میرود.
* همنشینی صاحبان اثر با مخاطب در دست های هگمتانه یکی از امتیازهای فیلم بود این همنشینی را چطور ارزیابی می کنید؟
فرهمند: "دستهای هگمتانه"واجد یک راوی دانای کل که قرار است مجموعهای از دانستهها را به ما بگوید نیست بنابراین نه تنها راویان بلکه خود خالق اثر هم در کنار ما قرار میگیرد و به مراه بینندگان به کشف و شهود میپردازد و این را با نشانهگذاریها و یادآوریها در جای جای روایت فیلم (در تصاویر و بویژه در صداها) انجام میدهد و حتی مانع میشود که برای مدتی در فضا و زمان عینی غرق شویم.
به عنوان مثال در کارگاهی که به همان شیوههای سنتی و کهن صنعتگران مشغول هستند تاکیدی بر این سنت دیرینه است. روایت متن گویای این است که سنتی گفتن به این آثار ظلم محسوب میشود و تبعید به قعر تاریخ است، چراکه امروز هم ادامه همان است؛ و شاهد هستیم که همزمان صدای زنگ تلفن موبایل را میشنویم که خود نشانهای دیگر است بر نمادی از دوره معاصر که همراه با تصویر و صدای کارگاه سنتی هنرهای دستی و اینکه این فضاها وافراد و فعالیتها و آثارشان زندهاند و نبایستی در تاریخی مصنوع، مسخ شده و راکد، دفن شوند (که این خود پیشنهاد دیگری است بر خوانشی دیگرگونه از تاریخ) . تاکید بر این خوانش و روایت تاریخ، زمانی بیشتر نمایان می شود که کلام و بیان راویان و آدمیان امروز در کنار روایت های تاریخ باستان و شخصیتهای کهن قرار میگیرد و ما را در برابر این پرسش بزرگ قرار میدهد که چگونه میتوان بر میزان ارزش و جایگاه افراد داوری و قضاوت کرد. به گفته صاحب اثر انسان یک امر تاریخی است.
* در صحبتهای خود به روایت پلی فونیک اشاره کردید، درباره این روایت توضیحات بیشتری میدهید.
فرهمند: روایت پلی فونیک در تمام فیلم ادامه دارد و به ویژه در بخشی که مشاهیر همدان معرفی میشوند به اوج میرسد و نه تنها مشاهیر از تمام دورانها معرفی میشوند که در کنارشان افراد عادی امروز هم به همان شیوه مورد خطاب دوربین قرار میگیرند. اینگونه است که در این روایت پیچیده و درعین حال پیوسته، ما خودمان را همچون دوربین اصلانی سیال، شیدا و بیقرار مییابیم. این روایت به گونهای است که با حکایات تاریخ هگمتانه از دوران مادها تا به امروز روبرو میشویم و از سوی دیگر با آثار هنری کهن در موزهها، تا به آثار صنایع دستی امروز و صنعتگرانشان و نیز با گروه جوانان هنرمند امروز و مراحل خلق اثر هنریشان در طول فیلم همراه هستیم. تمامی این روایات و لحظات اوجشان، همچون نگینهایی مرصع کاری شده در متن اثر جای داده شدهاند و برای ما بازآفرینی میشوند (نه بصورت یک گفتار متن کلیشه ای وسلسله وار).
* جان بشخی به اشیاء از ویژگی های دیگر فیلم است .
فرهمند: دقیقا همینطور است که می گویید اصلانی به اشیاء و تاریخ جان می دهد و این جانبخشی را چنان با حس بیننده آمیخته می کند که بیننده خواه ناخواه در این مکاشفه با او همراه می شود و نیاز به دانش و بینشی فراتر را پیدا می کند. به عنوان نمونه کارشناس صنایع دستی در جایی می گوید: جسم و ذات آثارهنری در تکرار نکردن بلکه در ادامه دادن است. و این همان اتفاقی است که در "دستهای هگمتانه" به وجود آمده است.
علاوه بر این موارد که ذکر شد فیلم "دستهای هگمتانه" در ارائه دانش و آگاهی لازم پیرامون شخصیتهای علمی و فرهنگی و دستاورد های علم ودانش این دیار بسیار جامع و در عین حال هوشمندانه عمل می کند و با به کارگیری همین شیوه پلی فونیک و در نوردیدن زمانها و دوران ها به شیوه خاص خود به موارد گوناگونی چون تاریخ جنگ ها و گذشته همدان، ساخت و سازهای شهری به ویژه هویت معماری و شهرسازی، جاده ها و شاهراه های تجاری واصولا تجارت و بازرگانی در همدان، بازار، حرف و صنایع گوناگونی چون چرم و کاغذ و کتاب بویژه صنایع دستی و وضعیت استادکاران دیروز و امروز می پردازد.
* جهانی که در "دستهای هگمتانه" ارائه می شود را چگونه ارزیابی میکنید؟
- اصلانی با تلفیق بیان ساده و رمز گونه، به همراه ارجاعهای بجا وزیرکانه به زمانها ومکانها، جهانی پیوسته و منسجم خلق کرده که پیش از آغاز فیلم، با نامگذاری آن و در همان ابتدای کار با روایت خاطره دخترک و دستهایی در مقابل زمان و آن کولی، نشانه اتصال زمانها را به ما میدهد و بتدریج با پیش رفتن اثر و امتزاج تداعیهای تاریخی و دالها و مدلولها، درهای زمانی و مکانی را برروی عوام دوران ها می بندد. اینگونه است که حاصل کار اثری است به شدت ایرانی که شبیه به هیچ اثر غیر ایرانی نیست و ساختاری موزاییکی شبیه به ساختار موزاییکی اجتماعی این سرزمین کهن و گرانقدر دارد.
در پایان، از استاد اصلانی سپاسگزار و بسیار خرسندم که چنین اثر پرباری را خلق کردهاست و می توان در مباحث شیوهای نقد به عنوان شاخص و مثالی در تاریخ سینمای ایران مورد استناد قرار گیرد.
نظر شما