به گزارش خبرنگار مهر، موج ازدحام جمعیت تو را وارد کوچه های باریک اطراف چند پاساژ مرکز شهر می کند صدای مردان دست فروشی که برای فروختن اجناسشان با هم رقابت می کند در این کوچه های طویل پیچیده، از میان ازدحام آن سوی بازار زنانی که خمیدگی قامتشان همچنان که بر دیوار بلند پاساژ تکیه زده اند پیداست بر یک ردیف در کنار هم بساط دارند آنها برخلاف دست فروشان فصلی این شهر، جایگاه دائمی خود را دارند جایی که روزگار برایشان به ارث گذاشته، چهره شان برای رهگذران ناآشنا نیست و خریداران بیشتر از قشر زنان هستند بعضی از آنها هم جزو خریداران همیشگی شان شده اند.
برای گفتگو به آنها نزدیک می شوم، آن طرف تر زنی که چین های صورتش از پشت برقه هم پیداست، سنش از چروکهای چهره اش کمتر است، او از سن و سالش می گوید و با چشمانی گود رفته و نگران که ترس در آن نهفته ادامه می دهد: از روزی می ترسم که دیگر نتوانم چیزی بفروشم، زمانی که جوان بودم با چند تا بچه قد و نیم قد بیوه شدم و برای لقمه ای نان مجبور به دستفروشی شدم حالا دچار پیری و بیماری شدم.
نگاهی به زنی که در کنارش نشسته می کند و آهی می کشد و با اشاره ای به او می گوید: دستفروشی جزو بخت نامرادم شده، با دستانش دیگر زنان دستفروش را نشان می دهد و از مشکلاتشان می گوید، از زنی بی سرپرستی که کودک معلول دارد یا زنی که شوهرش از کار افتاده شده و خرج کرایه خانه اش را به سختی می دهد.
حاجیه خانم که مسن تر است و مورد احترام همه آنهاست ادامه می دهد: ما با تمام مشکلات مالی و ناتوانی جسمی مان باید با ماموران شهرداری نیز مواجه باشیم.
از کوچه که خارج می شوی در خیابانی که به دریا منتهی می شود زنی را می بینی که چادر به دور کمر خمیده اش محکم پیچانده و تلاش می کند پلاستیک اجناسش را از مامور شهرداری بگیرد.
این زنان تا زمانی که مهر دست فروشی بر پیشانی دارند می تواند سنگینی بار روزگارشان را به دوش بکشد و این تنها راه ارتزاقی که به اجبار به آن تن داده اند. آنها مجبورند برای لقمه ای نان، سنگینی نگاه بعضی از رهگذارن که از زور ترحم، دلسوزی و یا تحقیر را به دوش بکشند.
کسب و کار این زنان در گوشه و کنار بازار و حاشیه این شهر غافل از آسیبهایی که در بردارد برای رهگذران عادی جلوه می کند.
براساس مطالعات پژوهشگران، زنان بیشتر از مردان در معرض فقر قرار دارند زیرا زنان از قابلیتها و امکاناتی که برای توانمندسازی و کاهش فقر لازم است، محرومند.
این در حالی است که مرتضی فیضی معاون بهزیستی استان هرمزگان از بی سوادی و کهولت سن 50درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی خبر داد.
این کارشناس امور اجتماعی نداشتن مهارت کافی، بی سوادی و مسکن را از مشکلات عمده زنان سرپرست خانوار می داند تا جایی که این امر موجب شده شرایط توانمندسازی برای این افراد فراهم نشود.
از این رو محرومیت تحرک اجتماعی و اقتصادی تحت تاثیر عوامل فرهنگی و قانونی، مبارزه با فقر را برای این زنان دشوارترکرده، با توجه به این مسائل رفاه اجتماعی زنانی که سرپرست خانوار هستند یکی ازمقوله هایی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
یک زن دستفروش با ایفای نقش چندگانه در آن واحد که به عنوان زن و هم مرد خانواده است با تقابل نقش و فشارهای وارده از دوچندان شدن مسئولیتها، آنان را با انبوهی از اضطراب و نگرانی روبه رو و محیط ناامن و پر استرس مشکلات آنان را دوچندان می کند.
همچنین فقر اولیه ای که این زنان دارند باعث شده که از تحصیلات و مهارتهای لازم به دور بمانند و نیز نوع خانواده سنتی و نامطلوب دانستن تحصیلات برای فرزند دختر هم بی تاثیر نبوده در نتیجه این زنان برای ورود به محیط کاری از آمادگی کافی بهره مند نبوده و فرزندان آنان هم به دلیل فقر و مشکلات از تحصیل کردن باز می مانند و متاسفانه چرخش این دور باطل فقر فرهنگی در این نوع خانواده ها ادامه دارد.
جاسم محمدیمدیرکل بهزیستی هرمزگان در مورد معضل زنان دست فروش در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه این زنان عموما سرپرست خانواری هستند که برای گذران معاش خود در سطح شهر مشغول دستفروشی شده اند، اظهارداشت: مهمترین مسئله در این معضل "اصلاح فرهنگ" است، تغییرنگرش تک تک افراد جامعه اولین گام برای کمرنگ شدن این آسیب اجتماعی است.
محمدی با بیان به اینکه این امر می تواند آسیب جدی را به جامعه وارد کند، افزود: بهزیستی به تنهایی قادر به ارتقای سطح زندگی این زنان نیست و این مهم مستلزم مشارکت همه ارگانهاست.
فقر اقتصادی، خواه ناخواه تاثیر خود را بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی و همچنین وضعیت محیط خانواده زنان سرپرست خانوار می گذارد و چه بسا نبود یک چتر حمایتی و تامین مالی این زنان را مجبور به رو آوردن مشاغل کاذبی چون دست فروشی می کند.
با توجه به عدم حمایت از زنان در بیشتر کشورهای جهان سوم و با حاکم بودن دید مردسالارانه که همچنان وجود دارد، زنان از دستیابی به شغل مناسب ناتوانند و وضعیت بد اقتصادی موجب می شود که هم زنان سرپرست خانوار و هم فرزندان آنان از آسیب پذیر ترین اقشار در مقابل آسیبهای اجتماعی به شمار آیند که دارای علایم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری هستند.
دولت باید برای ایفای مناسب نقش خود یا راهکارهایی را بیاندیشد که پس از مرگ مرد خانواده از راههای مختلف به حمایت و همراهی آنان بپردازد که در این روش احتمالا هزینه های کمتری را متقبل خواهد شد یا اینکه شرایطی را فراهم کند که اصولا زنان به عنوان یک قشر ناتوان و بی مهارت و بی بضاعت از نظر توانمندیهای اجتماعی وارد جامعه نشود و در مجموع زنان پیش از پذیرفتن هر نقش جدید هویتی به یک سری مهارت ها مجهز شده و سپس برای این مسئولیت ها انتخاب شوند.
از آنجایی که دست فروشی زنان سرپرست خانوار طی سالهای طولانی جزء فرهنگ و سبک زندگیشان شده می توان با بالا بردن سطح آگاهی و آموزش آنها در راستای بهتر زیستن یکی از راهکارهای موثرمی تواند به شمار آید.
فعال کردن تعاونیها به شکل کارآمد و توجیه این زنان برای تشکیل تعاونی و ایجاد حس تشریک مساعی و همکاری شخص خود آنها برای ارتقا سطح زندگیشان هم برای توسعه اقتصادی وهم در حضور قوی و موثر این زنان در جامعه ضروری به نظر می رسد.
متاسفانه این معضل در شهر بندرعباس طی چند سال به دلیل ناهماهنگی بین ارگانها و به نوعی عملکرد جزیره ای هریک از این آنها نه تنها رفع نشده بلکه باعث افزایش این آسیب نیز شده و امید است مسئولان با توجه به ضرورت این مسئله و با تغییر رویه خود در انجام کار بتوانند گامی مثبت درکمرنگ شدن این مهم برآیند.
نظر شما