محمد حسين نيرومند، مدير طرح و برنامه شبكه دوم سيما، درباره اينكه "مخاطب محوري" و توجه افراطي به ذائقه و سليقه مخاطب، بي آنكه توجه به مسايل ارزشي يا نشر مضامين فرهنگي را در پي داشته باشد ، چه تبعات و خطراتي را مي تواند به دنبال بياورد، به خبرنگار تلويزيوني "مهر" گفت: رسانه اي همانند تلويزيون خواه، ناخواه مخاطب محور است و اين تعريف به معناي كلان آن به هيچ وجه اشتباه نيست. در واقع برنامه هاي تلويزيوني بايد حول اين محور قرار بگيرد كه نگاه مخاطب را با توجه به ايجاد جذابيت و سرگرمي به خود جذب كند. اما مشكل اساسي جاي ديگري است. اگر ما آثار تلويزيوني را از نظر كيفي سطح بندي كنيم، سطوحي همانند سرگرمي و برخي قالب هاي خاص ايجاد اين مساله ( براي نمونه طنز يا آثاري با مضامين خانوادگي ) مشكل ساز نيست. چون تلويزيون بايد اين توانايي را داشته باشد كه اوقات مخاطب خود را به خوبي پر كند. مساله اينجاست كه در قالب اين نوع آثار چه نوع مفاهيمي به بيننده انتقال پيدا مي كند و اصولا" ما ذهن مخاطب را با چه برنامه هايي سرگرم مي كنيم.
اين محقق و كارشناس رسانه خاطر نشان كرد: حقيقت اين است كه انتقال برخي مفاهيم ارزشي و فرهنگي به ذهن مخاطب دشوار است. مفاهيمي كه بتواند ذهن مخاطب را به درستي پر كند و در عين حال مورد توجه او نيز قرار بگيرد. رسانه تلويزيون مختص فرد است. يعني اينكه وقتي افراد تلويزيون را روشن مي كنند، همزمان به اين كه به كاري مشغول مي شوند، غذا مي خورند با يكديگر حرف مي زنند و حتي بچه ها مشق خود را جلوي تلويزيون مي نويسند، نيم نگاهي هم به برنامه هاي تلويزيوني دارند. اگر بخواهيم مخاطب را به طور مشخص پاي برنامه بنشانيم بايد اين اثر از عناصر جذاب و مورد توجه مخاطب برخوردار باشد. يعني مضمون و ساختار برنامه بايد به گونه اي طراحي شده باشد كه علاقمندي مخاطب را در پي داشته باشد. اما هنر برنامه ساز در اين است كه بتواند وجه جذابيت را در برنامه خود همراه با مفاهيم ارزشمند قرار بدهد كه البته كار دشواري است.
اين كارشناس رسانه درباره اينكه شرايطي كه اكنون در زمينه ايجاد نگاه و رويكرد برنامه سازان و مديران تلويزيون به وجود آمده حاصل چه عواملي است، اظهار داشت: در حال حاضر در تلويزيون شرايطي به وجود آمده است كه رقابت كاذبي را بين برنامه سازان و مديران شبكه هاي تلويزيوني به وجود آورده است. به اين ترتيب كه همه مديران تلويزيون به آمارهاي جذب مخاطب فكر مي كنند و اين آمارها تبديل به ابزاري براي تعيين ميزان موفقيت يك برنامه ساز يا مدير تلويزيوني درآمده است. اما در اين بين مساله طرح مباحث ارزشي و مفاهيم بلند فرهنگي تا حدودي فراموش شده است. دليل آن هم مشخص است؛ توليد يك برنامه با مضامين ارزشمند نيازمند تفكر، خلاقيت و تحقيق است. اما تنبلي و كم دقتي برنامه سازان باعث شده است كه به صورت جدي و پيگير به اين مساله نپردازند. شهيد آويني در مطلبي كه راجع به سينما نوشته بود، اين عرصه را درگير دو تفكر عمده رحماني و شيطاني معرفي كرده بود. اما در اين تحقيق اشاره داشت كه ذات عرصه آثار تصويري به تفكر شيطاني نزديك تر است و براي رسيدن به وجه رحماني اين عرصه بايد ذهن سازندگان بيشتر متوجه قواعد و ساختار آثار باشد.
نيرومند در اين خصوص كه ساختار برنامه هاي تلويزيوني براي آنكه بتواند مضاميني عميق و وابسته به فرهنگي اسلامي - ايراني را انعكاس دهد، بايد به چه مسايلي توجه بيشتري داشته باشند، توضيح داد: يكي از مشكلات برنامه سازان تلويزيوني اين است كه بر اساس قواعد رايج جهاني دست به توليد اثر مي زنند. در حالي كه اين قواعد رايج سنخيتي با مضامين فرهنگي ما ندارد و چون ما در اين زمينه از تجربه لازم برخودار نيست. هنوز نتوانسته ايم فضا و شرايطي را به وجود بياوريم كه مفاهيم ارزشي ما بر آثار قالب شود. براي نمونه ما هنوز براي ساخت جنگ هاي شادي آوري كه در اعياد اسلامي توليد مي شود به يك ساختار مشخص و موثر دست پيدا نكرده ايم به طريقي اين نوع آثار بتوانند فضاي معنوي و اعتقادي اثر را به بيننده انتقال دهد. اين مساله برمي گردد به اينكه ما از همان قالب هايي در ساخت اين نوع آثار استفاده مي كنيم كه رسانه هاي غربي به كار مي گيرند و بسياري از اين قالب ها با موضوع اثر همخواني لازم را ندارد.
وي راجع به اينكه گفته مي شود برنامه هاي تلويزيوني با در نظر گرفتن سطح سليقه و خواست مخاطب عام توليد مي شود، بيان كرد: من خيلي قبول ندارم كه برخي از اين برنامه هاي تلويزيوني كه ساخته مي شود بر اساس سليقه و ذايقه مخاطب است. ما با ساخت برنامه هايي سطح سليقه مردم را پايين آورده ايم و بر اساس همان سطح هم برنامه سازي مي كنيم و در عين حال اعتقاد داريم كه سليقه مخاطب همين قدر است. در حال حاضر يكي از مباحث جدي كه محققين و برنامه سازان تلويزيون در جهان به آن مي پردازند، ارتقا سواد ديداري ( بصري ) بيننده است. اينكه اصولا" سواد بصري چيست و ما چه راهي براي افزايش سواد ديداري و شنيداري بيننده در پيش گرفته ايم، مساله بسيار مهمي است كه به آن كمتر توجه شده است. رسانه بايد دست مخاطب را بگيرد و او را به سمت بالا بكشد. اينكه ذايقه و سواد بصري بيننده عام در چه سطحي است، نمي تواند دليلي براي برنامه سازي با سطح كيفي نازل باشد. به عقيده من مشكل اصلي به خود ما بر مي گردد كه به عنوان مخاطب فراگير رسانه را جدي بگيرم.
نظر شما