احمد شاكري، منتقد ادبيات و سينما در گفتگو با خبرنگار سينمايي مهر گفت: من به سه فيلم نمايش داده شده جشنوارن بيست و سوم مي پردازم. از اين بين دو فيلم باباعزيز و ديشب باباتو ديدم آيدا، نزديكي هاي مضموني با هم دارند. در انديشه پرداخته شده در اين دو فيلم و به نوعي در فيلم بشارت منجي به ويژه فيلم هاي (بابا عزيز و بشارت منجي) كه هر دو با درويش مسلكي نماياندهمي شوند نمي توانند نشانگر راههاي رستگاري باشند. چرا كه دراويش چه در زندگي مادي و چه در زندگي معنوي در راه مانده گارانند. به تحقيق دراويش هميشه با مفاسد روبرو بوده اند. اينكه كارگردان باباعزيز در تونس كارش را كارگرداني كرده است يا جلوه هاي بصري آنجا چشم نوازي دارند جزو تمهيداتي شايد باشد تا بروري فروش فيلم تاثير مثبت بگذارد. شيوه و طريقه رسيدن به شريعت كه مورد نظركارگردان بوده است به نوعي به خاكي زدن است كه ما را نه تنها نزديك به شريعت نمي كند بلكه دورتر هم مي كند. شباهتهاي دروايش در ميان ملل مختلف به هم نزديك است و به مضمون قرآني شريعت كه مورد نظرماست ارتباطي ندارد.
احمد شاكري افزود: فيلم ديشب باباتو ديدم آيدا، به كارگرداني رسول صدرعاملي به نظرم نسبت به فيلم من ترانه پانزده سال دارم ضعيف تر بود. ويژگي اين فيلم با پايان گنگ خواسته است جاي بر دشت هاي مختلف را فراهم سازد. براي همين مي بينم در صحنه اي كه مي توانست در ملاقات بين آيدا و زن خياط سوالهاي بيننده را پاسخ دهد به سرعت زده شده است. عدم قطعيت در كل فيلم سايه افكنده است. تنها قطعيت ممكن در اين فيلم لبخند رضايت مندانه آيدا است كه ديگر نمي خاهد بداند رابطه پدرش با ان زن خياط چه بوده است. اما علتهاي اينكه مسير آيدا را تكوين مي كند او را از آن سادگي و وابستگي به پدر بيرون مي كشد با آشنايي با ساناز و ديگران فراهم مي شود. آيدا از حركت دو چيز متضاد بدست مي آورد. اين را بدست مي آورد كه بايد از خيانتها چشم پوشيده و زندگي كرد و ديگر اين كه به همان اندازه آگاهي يافتن معصوميت را از دست داد. مي بينم در قسمتهاي پاياني آيدا سيگار كشيدن پدرش را هم مي فهمد. آيا آيدا بيشتر بدست آورده است. يا از دست داده است؟
احمد شاكري ادامه داد: در فيلم سينمايي بشارت منجي يك نكته عام در كارهاي تاريخي جلوه مي كند كه اين فيلم را هم در بر مي گيرد و آن اين است كه ماهنوز جامعيت نگري، امكانات حرفه اي، دانش لازم، بازيگري كارآمد و مجموعه نيازها را در اختيار نداريم. در فيلم هايي كه در مورد معصومين ساخته مي شود مسيحي ها آزادترند. ما نمي توانيم نگاه آنها را داشته باشيم. آنها مسيح را معصوم نمي دانند و ما معصوم مي دانيم. نبايد با اطلاعات بسته بندي، فيلم تاريخي بسازم. دليلي ندارد قرآن مجيد تمام زندگي مسيح را براي ما بگويد. فيلم زندگي است بايد با آن به صورت زنده برخورد كرد. اكتفا كردن به معجزه ها و بشارت منجي در فيلم اصلا قانع كننده نيست. اين فيلم بيان جديدي براي بيننده داخلي ندارد.
درخارج هم نمي تواند براي خارجي ها باور پذير باشد. لازم بود كارگردان به يك سري از معتقدات و رسوم مشترك مسيحيان با مسلمانان مي پرداخت تا فيلم در داخل و خارج بيننده داشته باشد. بايد ياد بگيريم مفهومي كه درفيلم مي خواهيم ارائه بدهيم آن قدر بزرگ نباشد تا از قواره فيلم خارج بشود.
نظر شما