چه هنگام یک نظریه علوم انسانی و علوم اجتماعی در عرصه اجتماعی به کار بسته می شود؟ چه افراد و نهادهایی تشخیص می دهند که یک نظریه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی قابل کاربست در جامعه است؟
این مسأئه زمانی اهمیت حیاتی می یابد که بدانیم هزینه کاربست یک نظریه در جامعه به چه میزان است. برای نمونه مارکسیسم نشانی از کاربرد یک نظریه در جامعه است که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و ... را برای سالهای متمادی تحت تأثیر خود قرار داد.
دکتر جان لچز استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت آمریکا در مورد این موضوع که نظریه چه هنگام در جامعه قابل کاربرد است و چه نهادهایی صلاحیت کاربرد نظریه در جامعه را دارند به خبرنگار مهر گفت: یکی از مشکلاتی که در بحث نظریهپردازی در علوم انسانی و اجتماعی وجود دارد عدم پیش بینی پذیری برخی متغیرهاست.
وی افزود: بر همین اساس ممکن است گاهی یک نظریه از نظر انسجام نظری و تئوریک قابل قبول به نظر برسد ولی در عرصه عمل با ورود متغیرهای تأثیرگذار دیگر کارایی نداشته باشد.
مؤلف "ارتباط فلسفه با زندگی" تأکید کرد: معمولاً این گونه نیست که یک نظریه در عرصه علوم انسانی و علوم اجتماعی بدون به کارگیری و توافق نظر عالمان در مقیاس گسترده اجتماعی به کار بسته شود.
وی تصریح کرد: نظریه ابتدا در مقیاسهای کوچک باید به کار بسته شود. عرصه گسترده اجتماعی نباید محل آزمون و خطای نظریه ها باشد چرا که هزینههای کاربست یک نظریه ممکن است نسلهای یک جامعه را درگیر خود کند.
نظر شما