اگر اميدي است در آثار جوانترها و تازه واردها است. وگرنه درباره فيلمسازهايي كه چندمين اثرشان را امسال شاهد بوديم، بايد گفت: سال به سال ، دريغ از پارسال. باز گلي به گوشه جمال كمال تبريزي كه "يك تكه نان" درسفره تماشاچي خود مي گذارد. اگرچه ناني است كه ظاهرا قبل از آنكه خميرش درست عمل آمده باشد، به تنور چسبانده شده است. يك تكه نان عمق يك گفتارعرفاني و يك تجربه شهودي را ندارد و آنقدرهمه چيز به سطح آمده كه به اداي عارفانه يك شبه عارف شبيه تر شده است. اما بازهم قابل تامل و تحمل است. اگر "گل يخ" پوراحمد بد جوري همه را سرما داد، البته فيلمساز خيال مي كند بازهم گل كاشته، اما دوستان منتقد مي گويند هرچه كاشته زيادي يخ است. رسول صدرعاملي نيزانگارچندان روزوحال خوشي ندارد."ديشب بابا تو ديدم آيدا" يك پس رفت كيلومتري براي سازنده اش حساب مي آيد. رسول همه هنرش را خرج كرده تا به تماشاگر بگويد "بابا بي خيال، بگذاريد پدرها دنبال عشق وحالشان باشند. دختر خانم ها، آقا پسرها اگر يهو متوجه شديد باباجان شما رفته عاشق يك زن ديگر شده و بعد ازچند ين سال زندگي مشترك با مادرتان - كه انگار تنها جرمش و فاداري به شوهر و زحمت كشي براي خانواده است - حالا شازده پدر با يك دختري كه سن دختر خودش را دارد، روي هم ريخته، به روي خودتان نياوريد. به مادرتان هم چيزي نگوييد تا دعوا نشود. آخر طلاق چيزخيلي بدي است. حتي بدتر ازخيانت. من كه خيال مي كنم رسول خان پرده سينما را مورد سوء استفاده قرار داده تا احتمالا برخي مشكلات "شخصي" خود را حل كند. بالاخره قديميها يك چيزي مي دانسته اند كه گفته اند "عشق پيري گربجنبد سر به رسوايي زند". اما تا پيش از اين، رسم بود اين رسوايي پنهان بماند وحالا رسول خان نشان داد كه مي شود رسوايي را بر پرده سينما جار زد. به هرحال هم به رسول خان وهم به آيدا كه اينقدر دختر فهميده اي است، بايد تبريك گفت.
فيلم ديگري كه امسال كمي تا قسمي پس رفت دركارنامه سازنده خود را نشان مي داد، "زن زيادي " ساخته تهمينه ميلاني بود. واي به روزي كه فيلمساز شروع كند از كارهاي خودش كپي كردن. اين يعني خيلي چيزها ، تنها حسن بزرگ "زن زيادي" اين بود كه يك جورايي جواب "آيدا" را مي داد.
صدرعاملي در فيلم خود سعي كرد خيانت مردها را، به هرجان كندني شده، موجه جلوه دهد و توصيه مي كند بابا بي خيال. وتهمينه ميلاني پاسخ مي دهد كه خيانت "بد" است، چه ازجانب "زن" باشد چه از جانب "مرد" ودراين مورد خاص، من يكي كه با خانم ميلاني صد در صد موافقم. فقط اي كاهش همانطور كه درنيمه نخست فيلم، قصه بدون شعار زدگي و درافتادن به ورطه "فيلم فارسي" پيش رفته بود، تا انتها نيز ادامه مي يافت. اي كاهش در كار ميلاني همه زنها تبرئه نمي شدند و محض نمونه، يكي دو تا زن مقصر نيز وجود مي داشت. و اي كاهش، فيلمسازهاي ما براي شعور تماشاگر اعتبار و احترام بيشتري قائل شوند.
فيلمساز كهنه كار بعدي كه بدجوري روي ذائقه تماشاگر رژه رفت و او را تا سرحد سوء هاضمه كامل آزار داد، جناب جيراني بود. با آن سالاد فصل هفته بيجاري كه بيشتر به گزارش هفتگي پادگانهاي دوره اجباري شباهت داشت تا فيلم سينمايي . حيف از آن همه امكانات، بازيگرهاي قابل و فيلمبرداري قشنگ كه خرج فيلمنامه اي تا اين حد بي ربط شده بود. اي كاهش جيراني يك بار ديگر بتواند نگاه يك منتقد را مال خود كند و بعد خودش درباره كارهاي خودش به قضاوت بنشيند. هرچند كار سختي است، اما سخت تر از فيلمسازي نيست .
"عبدالله خدابنده"
نظر شما