به گزارش خبرنگار مهر، در گذشته های نه چندان دور در زورخانه های قدیمی شهر جشن گلریزانی برپا می شد و پهلوانان به رسم همیشگی دست همنوع خود را می گرفتند و تا جایی که در توانشان بود دریغ نمی کردند ؛ اکنون سالهاست که از آن دوران می گذرد و هر سال جشن عاطفه ها با همین هدف برپا می شود تا از یادمان نرود که کسی هست که چشم امید به دستان ما دوخته و می توانیم با هدیه ای هر چند کوچک برق شادی را در چشمانی غمزده گره بزنیم.
مریم دختر کوچکی است که از پشت ویترین رنگانگ مغازه به عروسک های آن سوی ویترین می نگرد، علی پسری است که آرزوی لباس نو برای شب عیدش را دارد، پدری که پشتش خمیده شده ، دستانش پینه بسته و توان خرید مایحتاج زندگی اش را ندارد.
مادری که چشم امید فرزندانش به در دوخته شده تا او از راه برسد و در این ایام خریدی برای سال نو داشته باشد،اما وقتی تمام این خواسته ها از توان خارج باشد جز عرق شرمندگی بر جبین باقی نخواهد گذاشت؛ واینجا است که کمک های ما و شما میتواند همچون قطره هایی در اقیانوس بی کران محبت موج آفرینی کند و تمام غم ها را از چهره های همنوعانمان برچیند وشادی را به ارمغان آورد.
و این گونه است که هر سال در لابلای شلوغی خیابانها و هیاهوی سال نو به همت کمیته امداد جشنی برپا می شود که بوی عید و بهار طبیعت را با همدلی و دوستی همراه کرده و به میزبانی بهار ببرد.
چه زیباست که ما هم با کمک اندک خود سهمی در شاد کردن کودکی داشته باشیم که روزها وساعتهاست پشت ویترین مغازه ها در حسرت خرید لباس نو ست.
چه حس خوبی است وقتی با کمک ما و شما پدر خسته ای عرق شرم پیش فرزند بر پیشانی اش نمی نشیند و با دست پر به خانه می رود.
شادی و نو شدن سال همیشه با خانه تکانی و خرید رخت و لباس نو همراه نیست، آن هنگام که توانستیم مردمان شهر را خرسند کنیم و دست نوازش بر سر مستمندی بکشیم عید واقعی فرا رسیده است.
گذراز خیابانهای کرج و سر زدن به چند پایگاه نیکوکاری نشان از کثرت مردم نوعدوستی بود که به خیابانها آمده بودند تا در ترافیک دلهای مهربان سهمی در شاد کردن دل کودکی در آستانه بهار داشته باشند.
نظر شما