آيا تا به حال فكر كرده بوديد كه همه آدم ها يك "يواشكي" دارند؟ آقاي صدرعاملي درفيلم جديد خود اين نظريه را مطرح مي كند كه همه آدم ها در زندگي خود، يك "يواشكي" دارند، چه آدمهاي بد وچه آدم هاي خوب. وچه فرقي مي كند كه اين "يواشكي" چه باشد؟ داشتن معشوقه اي نهاني و خيانت به همسر باشد، يا كمك مخفيانه به افرادي بضاعت. هرچه باشد، بالاخره "يواشكي" است، واصلا همين يواشكي بودنش جالب است. اين حرف را، اگرچه فيلمساز از زبان "ساناز" - دختر بي سروسامان فيلم - مي گويد، اما آنقدر درتاييد آن مدرك مي آورد كه اگرجرات داري آن را نفي كن؟
با اين نظريه مي توان به راحتي به تطيهر و يا حداقل چشم پوشي ازخيلي مسائل پرداخت وخيلي راحت پرونده مسائلي را كه سالهاست صاحبنظران جامعه شناسي و روانشناسي به مطالعه راهكارهاي آن مي پردازند، بست.
"آيدا" نوجواني 17 ساله كه به خاطر سن خطيرش، مورد توجه فيلمسازي قرارگرفته كه مدتي است به وضعيت نوجواناني در سن وسال او مي پردازد. يعني نسلي كه در سن بحراني نوجواني قرار گرفته و درنتيجه داراي مسائل ودغدغه هاي فكري بسياري است. ازتعارضات روحي و رواني و بحران هويت گرفته تا چگونگي مناسبات اجتماعي و ...
"آيدا" كه به خيانت پدر پي برده، دو راه پيش رو دارد. يا حداقل فيلمساز تنها دو راه را پيش روي او قرار مي دهد. او يا بايد خيانت پدر را برملا كرده و درنتيجه مانند دوستش "ساناز" و بسياري ديگر، برچسب "بچه طلاق" بخورد وحسرت يكبارديگر با هم بودن پدرومادرش - حتي صوري - را داشته باشد و يا اين كه دم فرو ببندد و شترديدي نديدي و به تعبيروعقيده فيلمساز، به بلوغ فكري برسد.
اگر "ترانه" 15 ساله، درمقابل مشكلات ايستاد، "آيدا" نمي خواهد بايستد. نمي خواهد كاري بكند. بلكه او مي خواهد دقيقا كاري نكند - چرا كه دراين فيلم، تنها گزينه براي او اين است كه مسبب طلاق پدر ومادر شود و بعد هم احتمالا به جمع دختران فراري بپيوندد و ديگرهيچ راهي جز كوتاه آمدن ( حذف پدرومادر درذهن) براي"آيدا" وجود ندارد.
آيا مي توان به زعم فيلمساز، كه اينجا درقالب تئوريسين ونظريه پردازاجتماعي ظاهرمي شود، با ناديده انگاشتن اين گونه مسائل و درواقع حذف صورت مساله، راه حلي براي معضل ازهم گسيختگي خانواده و يا چالش هاي روحي و رواني نوجوانان امروز انديشيد؟
بديهي است اگر درجامعه اي چنين تفكري حاكم شود و مساله اي بنام "لاابالي گري اجتماعي" رواج پيدا كند؛ طرز فكري كه دررويارويي با مسائل اجتماعي درجامعه حاكم خواهد شد، تنها به حفظ ظواهر، با ديدگاه حداقلي خواهد پرداخت و ازجامعه تنها پوسته اي برجاي مي ماند كه با وجود تخريب زيرساخت هاي روابط اجتماعي متكي برارزش ها وهنجارها، تنها به حفظ ظواهر بسنده كرده و ناگزيها با سرپوش نهادن بريك "مساله" اجتماعي زمينه بروز "بحران" اجتماعي را فراهم مي سازد.
خانواده اولين گروه اجتماعي است كه فرايند اجتماعي شدن را شكل مي دهد. واين را رسول صدرعاملي كه خود دانش آموخته جامعه شناسي است، بهتر مي داند كه هرمساله اي كه دردرون اين نهاد اجتماعي اتفاق مي افتد، درسازو كاركلي جامعه تاثير گذار خواهد بود. مساله خانواده درجامعه امروزين ما - و به خصوص درطبقه متوسط كه مد نظر فيلمساز با فراست نيز بوده است - مساله اي است كه بسيارجاي كار دارد. به خصوص روابط خانواده - به عنوان اولين نهاد اجتماعي كه هر فردي درآن اجتماعي مي شود و قواعد و قراردادهاي اجتماعي را مي آموزد- با فرزندان.
خانواده "آيدا" و مشكلي كه اين خانواده با آن درگير مي شود، مساله بسياري از خانواده هايي از اين نوع مي تواند باشد و "آيدا" قراراست نماينده فرزنداني باشد كه در شرايط مشابه او قرارگرفته اند. حال اين فيلم قراراست چه نسخه اي براي اين نسل بپيچيد.
اين كه ناگزير بايد تن دردهند به آن چه برايشان رقم مي خورد و بياموزند كه مي توان ارزش هاي اجتماعي - ونمي گويم اخلاقي كه نسبي است - كه ركن اصلي تداوم يك جامعه هستند را زير پا گذاشت، ومطمئن بود كه هيچ اتفاقي نمي افتد؟ مي توان خيانت كرد، هرچند همچنان نقش يك پدر وفادار را بازي كرد؟ و يا اينكه پدرومادر را ازجايگاهشان عزل كرد وبه تعبيري آنها را درذهن كشت؟ آيا "آيدا" با كشتن پدر و مادر درذهن مي تواند بازهم احساس كند كه خانواده اي دارد كه متشكل شده است از پدر ومادري كه قراراست او را براي فردا آماده كنند.
آقاي صدرعاملي! شايد با ارايه چنين راهكارهايي بتوان درظاهر وبراي مدتي كوتاه از شر پديده اي بنام دختران فراري و... خلاص شد، اما آيا فكر كرده ايد با تسري اين فكر با نسلي كه آموخته است هرآدمي مي تواند يك "يواشكي" درزندگيش داشته باشد وهيچ كس آن طور كه مي نمايد، نيست، چگونه مي خواهيد اعتماد اجتماعي را و حداقل اعتماد بين افراد خانواده و درنتيجه انسجام خانواده را در زندگي فرداي "آيدا"ها ايجاد كنيد؟
"مرضيه كمالي زاده"
نظر شما