به گزارش خبرنگار مهر، یکی از سوالات اساسی پیرامون کارکردهای نظریه های اجتماعی این است که چه هنگام یک نظریه علوم انسانی و علوم اجتماعی در عرصه اجتماعی به کار بسته می شود، چه افراد و نهادهایی تشخیص می دهند که یک نظریه در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی قابل کاربست در جامعه است؟
این مسئله زمانی اهمیت حیاتی می یابد که بدانیم هزینه کاربست یک نظریه در جامعه به چه میزان است. برای نمونه مارکسیسم نشانی از کاربرد یک نظریه در جامعه است که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و ... را برای سالهای متمادی تحت تأثیر خود قرار داد.
گلسپی: علوم انسانی پرسش محور و علوم اجتماعی پاسخ محور است
دکتر مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا در مورد این موضوع که نظریه چه هنگام در جامعه قابل کاربرد است و چه نهادهایی صلاحیت کاربرد نظریه در جامعه را دارند به خبرنگار مهر گفت: در ابتدا باید توجه داشت که این بحث در میان علوم انسانی و علوم اجتماعی متفاوت است.
وی افزود: باید در نظر داشته باشیم که علوم انسانی به طور عمومی با هدف تغییر جهان و کنترل امور و حوادث را ایجاد نمی کند و نمی سازد. به عبارت دیگر هدف علوم انسانی ایجاد و طرح نظریههایی برای ایجاد تغییر در جهان نیست.
برنده جایزه لئواشتراس در ادامه تصریح کرد: در مقابل دغدغه علوم اجتماعی شکل دادن به آینده انسان است. از سوی دیگر علوم اجتماعی بعدی از انسان به همین صورتی که هست را مورد پذیرش قرار می دهد و به دنبال بسط و توسعه مدلها و الگوهایی برای بهتر شدن شرایط انسانی و وضع بشری است.
وی تأکید کرد: در واقع تلاش این است تا بشر از آزادی، قلمرو باثبات سیاسی، کارکرد مطلوب اقتصاد، تداوم خانواده برای داشتن فرزندان بهتر برخوردار باشد.علوم انسانی بر این اساس دارای اهداف نامحدودی است. این در حالی است که علوم اجتماعی بیشتر دارای صفات و ویژگیهای مدرنیته و اهداف ناشی از آن است.
وی یادآور شد: بر این اساس نظریهها در علوم انسانی به بررسی عمیق پرسشها می پردازند و این در حالی است که علوم اجتماعی بدنبال پاسخهاست. از اینرو قابل کاربرد بودن یک نظریه در علوم اجتماعی به فایده و کارآمدی آن بستگی دارد.
دیویسون: نظریه ابتدا باید در جامعه علمی صیقل یابد/هزینه بالای کاربرد نظریه نادرست در مقیاس اجتماعی
دکتر اسکات دیویسون استاد فلسفه دانشگاه ایالتی مورهد در کنتاکی آمریکا در این خصوص معتقد است: در ابتدا باید جامعه علمی که در مورد آن صحبت میکنم را مشخص می کنم. صحبت من برای آنچیزی است که در غرب اتفاق می افتد.
وی افزود: در ابتدا محقق و اندیشمند علوم انسانی و علوم اجتماعی دست به تحقیق می زند که انجام این تحقیق می تواند دلایل و انگیزههای گوناگون و مختلفی داشته باشد. در این میان ممکن است که محقق و پژوهشگر برای انجام یک تحقیق از نهادهای دولتی و یا نهادهای خصوصی پولی نیز دریافت کند.
دیویسون تأکید کرد: بعد از اینکه نظریه و ایدهای نو بیان و طرح شد در مجلات و نشریات چاپ میشود و نتایج حاصل از یک تحقیق در معرض عموم قرار میگیرد. در این هنگام نظریههای جدید با نظریههای قدیم وارد رقابت میشوند تا بتوانند جایگاهی را به دست آورند.
وی یادآور شد: باید توجه داشت که نظریه در ابتدای عمر خود در یک مقیاس وسیع و گسترده به آزمون گذاشته نمیشود. نظریه در ابتدا در یک سطح و مقیاس محدود به آزمون گذاشته میشود تا در عرصه عمل نواقص و مزایای آن مشخص شود. در مرحله آخر است که یک حکومت ممکن است از یک نظریه در عرصه بزرگ اجتماعی استفاده کند و آنرا در مقیاس وسیعی به کار بندد.
لچز: محیط اجتماعی محل آزمون و خطای نظریههای علوم اجتماعی نیست
دکتر جان لچز استاد فلسفه دانشگاه وندربیلت آمریکا نیز در اینباره به مهر گفت: یکی از مشکلاتی که در بحث نظریهپردازی در علوم انسانی و اجتماعی وجود دارد عدم پیش بینی پذیری برخی متغیرهاست.
وی افزود: بر همین اساس ممکن است گاهی یک نظریه از نظر انسجام نظری و تئوریک قابل قبول به نظر برسد ولی در عرصه عمل با ورود متغیرهای تأثیرگذار دیگر کارایی نداشته باشد.
مؤلف "ارتباط فلسفه با زندگی" تأکید کرد: معمولاً این گونه نیست که یک نظریه در عرصه علوم انسانی و علوم اجتماعی بدون به کارگیری و توافق نظر عالمان در مقیاس گسترده اجتماعی به کار بسته شود.
وی تصریح کرد: نظریه ابتدا در مقیاسهای کوچک باید به کار بسته شود. عرصه گسترده اجتماعی نباید محل آزمون و خطای نظریه ها باشد چرا که هزینههای کاربست یک نظریه ممکن است نسلهای یک جامعه را درگیر خود کند.
سیم: "نظریه" باید با محیط عملیاتی آن سازگار باشد
دکتر استوارت سیم استاد دانشگاه نورث آمبریا در نیوکاسل انگلستان در مورد این موضوع که نظریه چه هنگام در جامعه قابل کاربرد است و چه نهادهایی صلاحیت کاربرد نظریه در جامعه را دارند به خبرنگار مهر گفت: در ابتدا باید تقریر خود از علوم انسانی و علوم اجتماعی را بیان کنم.علوم انسانی و علوم اجتماعی به طرح ایدههایی می پردازد که این ایدهها می تواند در خط مشی ها و سیاستهای اجتماعی و سیاسی مورد استفاده قرار گیرند.
وی تصریح کرد: یکی از حوزههایی که در آن چنین نظریههایی بیشترین تأثیر را بر عرصه عمومی دارد حوزه اقتصاد است.
سیم در ادامه با اشاره به اینکه نظریه نئولیبرالیسم بر تخفیف نقش دولت در اقتصاد توجه دارد، گفت: این نظریه در طول چند دهه گذشته مورد پذیرش قرار گرفته بود. نتیجه این نظریه شکوفایی اقتصادی در دهههای 1990 میلادی و اوایل دهه اول قرن بیست و یکم میلادی است.
وی یادآور شد: این نظریه در سال 2007 میلادی و متعاقب وضعیت وخیم اقتصادی و بحران اقتصادی با چالشهایی مواجه شد. این بحران و تبعات آن هنوز هم دامنگیر است و تأثیرات آن بحران را امروز نیز شاهد هستیم.
مؤلف "دیکشنری لیوتار" تصریح کرد: در واقع شاهد هستیم که آنچه تعهد نئولیبرالیسم بر "دست نامرئی" در اقتصاد است دارد به چالش کشیده می شود. به عبارت دیگر قدرت و توانایی "دست نامرئی" در جهت کنترل بازار زیر سؤال رفته است.
نظر شما