۲۵ بهمن ۱۳۸۳، ۹:۰۱

در گفت و گويي مشروح با " مهر "

علي رضا طبايي : اهل قلم ، در طول تاريخ ، روز و شب بدون دغدغه نداشته اند / تلفيق شور و حال مذهبي با فطرت پاك و استعداد ، محصولي درخشان خواهد داشت

علي رضا طبايي - شاعر و منتقد ادبيات ، گفت : سرودن شعر، با محتواي مذهبي و خلق شعري كه بتواند ضمن دربرداشتن تم و موضوع آييني برمخاطب خود اثرگذار باشد ، دشوار است و قدرت و مهارت در فن بيان و فطرتي مذهبي و طبعي درخشان مي طلبد. ما در تاريخ ادب خود، نمونه هايي موفق داريم هم در گذشته وهم در زمان معاصر . اما انصافا تعداد اين شعرها بسيار اندك است زيراحس و شور و حال مذهبي ، و انديشه ي ديني اگر با فطرتي پاك و استعدادي شگرف در هم آميزد، حاصل درخشاني به ثمرمي آورد.


اين شاعر و منتقد ادبيات در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، ضمن بيان اين مطلب ، به بخشي از آسيب هاي موجود در حوزه ي ادبيات و كتاب پرداخت .

علي رضا طبايي افزود : وجود سليقه هاي فردي و  اعمال پاره اي از مصلحت گرايي ها، در طول ساليان گذشته خود يكي از دلايل اصلي ركود بازار چاپ و نشر كتاب ، و عدم اقبال شاعران و نويسندگان به كار چاپ اثار خود بوده است. اگر فهرست مجموعه آثاري را كه زير نام و عنوان " شعر " در اين سال ها چاپ شده است مطالعه و بازبيني  كنيم در مي يابيم كه آثاري اجازه ي چاپ و انتشار دريافت داشته اند كه با شعر ، به مفهوم واقعي فاصله اي كيهاني دارند. در ميان اين دفترهاي به چاپ رسيده ، شايد بتوان به شمار انگشتان دودست مجموعه هاي شعرخواندني و با ارزش يافت. دفترهاي شعري كه در آنها حس و حال و شور و انديشه و خيال ، درهم آميخته ، و قالب و محتوا ، همزادان توامي را مي مانند كه هر كدام به تكامل ديگري مي افزايند.- البته چاپ مجدد بعضي مجموعه هاي شعراز نام آوران شعر معاصر را در اين داوري دخالتي  نداده ام .


اين شاعر و منتقد ادبيات تصريح كرد : اول ازهمه ، بايد ديواري ميان " آثارهنري" و " آثار مكتوب " در حوزه ي ادبيات و حوزه هاي ديگر هنربكشيم . اثر هنري حاصل نياز غير اختياري هنرمند است. حاصل در آميختن انديشه و حس و دريافت و فرايند اين آميختگي ، تولد اثر هنري است. هنرمند درخلق آن ، در شكل گرفتن آن ، پي اختيار، و بدون اراده است. شايد در دوراني كوتاه ، مثلا يك سال ، جوشش و فوران انديشه و دريافت آن چنان نيرومند و بدون وقفه باشد كه هنرمند حتي زماني كوتاه نتواند خود را از آن افسون و بي خويشي جدا كند. جرياني سيال و نيرومند  ذهن و انديشه او را در خود گرفته و هستي روحي او را در گرداب پرتلاطم ، و در زير افاقي آكنده از تازگي ها و زيبايي هاي بديع و بكر ، به هر سو مي برد، و تصاويري از آفرينش ها و باز افريني ها در آيينه هاي بي نهايت تو در تو ، به او مي نماياند. او در جذبهاي ناشناخته و افسون زلال شناوراست، و قلم او تصويرگران جهان شگفت است. حرف و گفت و صورت را برهم مي زند، دهاني به پهناي فلك مي خواهد، تا از ضمير پنهان خود، رازهاي ناشنيده را به گوش مخاطبان خود برساند و چه باك اگر از گفتن و گفتن و نوشتن و نوشتن ، گزيري نداشته باشد. اما تصور مي كنم نظر شما درباره كسان ديگر و يا در مورد شرايط ديگر باشد.


كساني كه با داعيه ي شعر و ادب ، حرف هاي خود را ازطريق تريبونها و رسانه هاي پرمخاطب و ملي به مردم تحميل مي كنند ، نه تنها خدمتي به ادبيات و فرهنگ ما نمي كنند ، بلكه به اين ميراث عظيم و گرانسنگ ، ضربه هم مي زنند .

علي رضا طبايي در بخش ديگري از سخنان خود با تاكيد بر لزوم حمايت متوليان فرهنگ از اهالي قلم و ادب ياد آور شد : اهل قلم ، در طول تاريخ ، روزگار روشن ، و روز و شبان بدون دغدغه نداشته اند از يكسو دغدغه جام و از سويي انديشه نان ، گويي سرشت و سرنوشت آنان اين گونه رقم خورده است كه با تهيدستي بسر برند، و همواره دستخوش سيلاب هاي روزگار ، از اين سو به آن سو پرتاب شوند، و زماني كوتاه هم چهره آسايش و فراغ انديشه نبينند . مگر آنان كه قلم و حاصل آن را درخدمت  صاحبان زر و زور مداران تاريخ به كار گرفته باشند. در يك كلام كوتاه مي توان گفت كه اهل قلم و اهالي هنر در هر حوزه ازهنركه به خلاقيت پرداخته باشند، چشم وچراغ و آبروي يك جامعه و يك كشور هستند . بزرگداشت اينان بزرگ داشتن هنر ، و ارزش بخشيدن به روح فرهنگ و هنر و ادب است.


وي در همين زمينه اضافه كرد : به باورمن اين جماعت از قانع ترين و نجيب ترين افراد اين آب وخاكند. من فكر مي كنم جماعت اهل هنر ، در مجموع، دو خواست برحق و ساده دارند . اول احترامي كه شايسته ي شان و شخصيت و منش آنهاست، دوم بهره مندي از يك حداقل رفاه من به شخصه معتقدم هنرمند آگاه و صاحب انديشه ، هيچگاه ، نه در انديشه مقام  و جاه آن چناني و نه در پي كاخ نشيني و ساختن ديگران از نقره و زر و اندوختن گنج است. اما آيا او كه عصاره ي روح و جان و توان جسم و سلامتي خود را در خدمت اعتلا بخشيدن به فرهنگ و هنر و ادب سرزمين خويش نهاده و هيچگاه مانند تاجر منشان ، در پي كسب ثروت نرفته ، حق ندارد خود و خانواده خود را ، در زير سقفي ايمن، و يا برخورداري از حداقل امكانات رفاهي ببيند؟ آيا بايد مدام در انديشه پرداختن به كرايه خانه ، اقساط گونه گون ، و شرمندگي خود در برابر نيازهاي ابتدايي زن و فرزند باشد؟ مي توان از اهالي قلم ، و از شايستگان هنر، و نه هياهوگران و شبه هنرمندان ، فهرستي فراهم آورد، بدون آن كه شرافت انساني و منش آنان ، دستخوش بي احترامي گردد ، آنان را زير چتر گرفت ، تا به ويژه در روزگار پيري و ناتواني ، غم نان و اندوه خانواده نداشته باشند. و از سوي ديگر با گرد آوردن امكانات مورد نياز به نشير و پراكندن آثار آنان ياري رساند، و بدون اعمال سليقه هاي تنگ نظرانه، و با رعايت تساهل ، به شكوفا شدن آثار هنري آنان و به تبع آن در رويكرد شكفتگي هنر و فرهنگ جامعه ، كوشيد.

اين شاعر و نويسنده كه از سالهاي قبل از انقلاب ، در مطبوعات كشور متولي صفحات شعر و ادب بوده است ، در بخشي ديگر از سخنان خود  اظهار داشت : كساني كه با داعيه ي شعر و ادب ، حرف هاي خود را ازطريق تريبونها و رسانه هاي پرمخاطب و ملي به مردم تحميل مي كنند ، نه تنها خدمتي به ادبيات و فرهنگ ما نمي كنند ، بلكه به اين ميراث عظيم و گرانسنگ ، ضربه هم مي زنند .

وي درباره ي پرگويي و انبوه نويسي در ادبيات امروز گفت : نزديك به هشتصد سال پيش از اين هم ، نظامي ، شاعر افسونگر و تصوير پرداز گفته است " كم گوي و گزيده گوي چون در..."  اگر انبوه نويسي و پرگويي را مثلا از يك روزنامه نويس ، به دليل ضرورت كار و حرفه اش بپذيريم و او را معذور بداريم ، اين كار در مورد هنرمند جماعت يك عيب ، يك نقصان ، يك ايراد اساسي است. زرد شدن برگ ها ، در اواخرتابستان خبر از پاييزي مي دهد كه در راه است. شايد پرگويي ها و تكرار مكررات و رونويسي مجدد آن چه گفته شده و نوشته شده، از سويي يك شاعر و نويسنده ، و يا هرهنرمند ديگر خبر از روزهاي خالي شدن ، به آخر خط رسيدن و دور شدن  از شور و حس و حال تازگي و نو آوري او بدهد، و قطعا اگر هنرمند فرصت ها را نشناسد و ارزش سكوت را در نيابد، بي ترديد ، به نوعي خود كنشي هنري دست زده است. بهتر است بدانيم كجا و چه زماني بايد سكوت كنيم!

خود شاهد بوده ام كساني به آموزش مقوله ي ادبيات به دانش آموزان  ودانشجويان پرداخته و يا در مورد مثلا  آرايه ها و صور خيال در ادبيات فارسي كتاب وجزوه تدوين وتاليف  كرده اند كه از نظر صلاحيت ، جاي بسي حرف ها داشته و دارند .

طبايي در اين خصوص كه چرا جوانان امروز با ادبيات كلاسيك و گذشته ي فرهنگي خود و ميراث كهن ادب ما فاصله دارند ، تصريح كرد : اول از همه بايد گفت  از كوزه ، همان برون تراود كه در اوست ! در اين چند دهه به جوانان چه آموخته ايم چه كساني به آنان آموزش داده اند، كه امروز انتظار داريم نسل جوان ما با ميراث گران قدر ادب خود ، و گذشته ي فرهنگي خود آشنا باشد و نه تنها با آن فاصله نگيرد و آشكار را همه آن را رد نكند، بلكه به آن عشق بورزد؟ متاسفانه من خود شاهد بوده ام كساني به آموزش مقوله ي ادبيات به دانش آموزان  ودانشجويان پرداخته بودند، و يا در مورد مثلا  آرايه ها و صور خيال در ادبيات فارسي كتاب وجزوه تدوين وتاليف  كرده اند كه از نظر صلاحيت ، جاي بسي حرف ها داشته و دارند. از كتاب  هاي درسي به ويژه كتب " فارسي و دستور" كه بايد پايه ي آگاهي ها باشد نگوييم بهتر است.

وي افزود : در حقيقت بايد ريشه ي اين غفلت وبي خبري را از يك سو درعدم ارايه آثار با ارزش ادبي در كتب آموزشي ، و از سوي ديگردر نتيجه ي هجوم روز افزون و چشم فريب مصنوعات فرهنگ غربي به كشور دانست و مقابله و قياس پيشرفت ها در قلمرو تكنولوژي و فن آوري غرب با واماندگي و عقب راندگي در همان زمينه ها در داخل ، بي ترديد ذهن و انديشه ي نسل جوان را براي پذيرش  هر انديشه ي مسموم و نابه جا آماده مي سازد، وبر آيند اين سنجش ها ، آنان را به جايي مي كشاند كه امروز در آن جا ايستاده اند. بايد در اين مورد بخصوص در مورد كيفيت ارايه آثار ارزشمند فرهنگي خود به نسل جوان ، دوباره انديشي كرد.

طبايي عامل عمده ي بي رونقي انتشار كتاب هاي حوزه ي ادبيات را مشكل اقتصادي دانسته و تصريح كرد : متاسفانه درسبد هزينه هاي خانوارايراني ، هيچ جايي براي خريد كتاب وجود ندارد، گراني كاغذ و مقوا  و هزينه چاپ ، مشكلات اقتصادي توده ي مردم و همراه با آن مشكلات اقتصادي ناشران وتنگناهاي موجود دراين زمينه را هم مزيد بر علت مي دانم . 


وي كه دومجموعه شعر آماده ي چاپ دارد ، در ادامه ي گفت و گو با مهر،  خاطرنشان ساخت : ويژگي هاي فرهنگي در روزگار ما و چالش هاي معرفت شناسي آييني ، با كمال تاسف ، در ذهن و انديشه ي سخنوران قدرتمند، اثرات مثبتي نداشته است. اين رويكرد، باعث آمده تا شاعران كمتر خطر كنند و در اين قلمرو ، به خلق اثري دست بيازند. از چند تن شاعر كه بگذريم بيشتركساني كه در اين آفاق دست به كار سرودن شعرمذهبي زده اند، افرادي بوده اند كه هم از پشتوانه دانش و فرهنگ و هم از استعداد شاعري ، درحد انتظار ، سهمي نيندوخته اند . كلام آنها به روايتگري بيشتر نزديك است تا به شعر نسخه برداري از كلام ديگران ، نداشتن پشتوانه ي تجربي و آسان گيري و آسان پسندي ، انتخاب زماني كه براي توده متوسط قابل تفهيم باشد و بيم از پيامدهاي ناشناخته به دليل تعصب و حساسيت مخاطبان خاص و ... به عقيده من  از دلايل  اين روند مي باشند.


طبايي با اظهار تاسف از بي اقبالي خارج از كشور نسبت به شعرمعاصر ايران فرصت و مسائل مربوط به آن گفت : درحقيقت بايد اذعان كرد كه با كمال تاسف آن گونه كه شايسته و در خورجايگاه شعر معاصر فارسي است ، كاري اساسي براي ترجمه و معرفي به مخاطبان خارج از ايران انجام نگرفته است. شعر معاصر، داراي ارزش هاي والا و نمونه هاي موفقي است كه اگر به دست صاحب نظران و اهل فن ترجمه شود و در رسانه هاي گوناگون در سطح جوامع ديگر و به ويژه ميان دوستداران ادب و شعر فارسي مطرح گردد، بي ترديد مخاطبان خود را خواهد يافت . اين حقيقتي است كه هنگام برگردان شعري از زبان اصلي به زبان ديگر شايد بي اغراق هشتاد درصد لطف و جوهره شعري ، ترصيع كاري ها و ابهام هاي شاعران و " كمال" بياني خود را از دست بدهد مگر آن مترجم از آن چنان توانايي و ظرفيتي بهره مند باشد كه شعر را در زبان  تازه در جامعه ي " شعر " عرضه كند. وهمين جا يكي از ضعف و كمبودها ، رخ مي نمايد.


اين شاعر و منتقد ادبيات با اشاره به گونه هاي ادبيات پايداري و شعر جنگ ، به عنوان يكي از شاخه هاي تازه رسته درخاك ادبيات ما تصريح كرد : اين سرزمين و اين قوم هجومي مهلك و تلخ را تجربه كرده و در راه دفاع از آيين و باورها و مرز بوم خود خون پاك گروهي از مردان شايسته و معصوم بر خاك ريخته و بهايي سنگين پرداخت شده است. اما در مورد " شعر جنگ" تا آنجا كه من خوانده ام ، اگر از چند استثنا بگذريم آثاري پرطپش و زنده ، آثاري كه لحظه لحظه ي مردي و دلاوري را خطر كردن را ، از با ارزش ترين سرمايه يعني از جان گذشتن را ، ايثار و بزرگواري و رادي را به تصوير در آورد، آن چنان كه به راستي هراس مرگ و گلوله و خون و انهدام را در مخاطب بر انگيزد ، غوغاي مرگ و زندگي را در ميان دود و شعله و خاك و آتش و غبار در برابر ديدگان تجسم ببخشد، و در يك كلام ، در آن بتوان جريان حركت و خشم و خروش ، اراده و صلابت و پايمردي  را حس  كرد،  كمتر ديده ام ، تجربه ها ، اصيل و دست اول نبوده اند، يا بواسطه و يا از طريق كلام و تصوير و آثار بر جاي مانده از جنگ بوده است . طبيعي است كه نتيجه كامل نباشد.





وي با اشاره به راز جهاني شدن حافظ و شاعران قديم ايراني به مهر گفت : مفهوم " جهاني شدن" را نه به معني رايج شدن درجهان امروز " بلكه به معني پذيرش آن درميان قشر آگاه و دوستدار زبان فارسي در دنيا ي معاصر مي گيرم . مي دانيد زبان فارسي به جز در حوزه اي خاص ، كاربرد چنداني ندارد. اما پذيرش زبان شعرحافظ در مراكز آكادميك و ادبي جهان ، بي ترديد هم به دليل درخشاني زبان ، تلفيق استادانه و شاعرانه و كمال يافته مفردات زبان او ، و هم به دليل سود جستن حافظ از فرهنگ غني فارسي ، بهره ي بجا از اساطير گونه گون ، پاسخ گويي به نيازهاي روحي انساني ، بر آمده از روح متعالي و در عين حال سرگردان و بي پناه كسي است كه در طول تاريخ در پي يافتن مبدا و مقصود خود برخاك رها مانده و براي پرسش هاي خود پاسخي نمي يابد.


اگر از چند استثنا بگذريم آثاري پرطپش و زنده ، آثاري كه لحظه لحظه ي مردي و دلاوري را خطر كردن را ، از با ارزش ترين سرمايه يعني از جان گذشتن را ، ايثار و بزرگواري و رادي را به تصوير در آورد، آن چنان كه به راستي هراس مرگ و گلوله و خون و انهدام را در مخاطب بر انگيزد ، غوغاي مرگ و زندگي را در ميان دود و شعله و خاك و آتش و غبار در برابر ديدگان تجسم ببخشد، و در يك كلام ، در آن بتوان جريان حركت و خشم و خروش ، اراده و صلابت و پايمردي  را حس  كرد،  كمتر ديده ام .

طبايي افزود : انساني تنها، سرگردان ستم زده ، اسيردر ميان ناجنسان ، و بازيچه اي بي پناه بر گستره ي خاك . نگاهي به آسمان ونگاهي به خاك ، و در همه حال نوميدانه در انتظاري طولاني و عبث راز ماندگاري حافظ و شعرا و در اين است كه حافظ شاعر يك مكان و يك زمان خاص نيست. او زبان "آدمي " است كه مي خواهد عالمي از نو بسازد، و طرحي نو در فلاك اندازد . سرش هرگز خم نشده است و تنها بار سنگين مصائب را بر دوش دارد. در جستجوي آرمان شهري  است كه در بناي آن خطايي بر قلم سازندگانش نرفته باشد. حافظ زبان انسان تنها و بي پناه خاكي درهمه ي طول تاريخ است.


وي در گفت و گو با مهر تصريح كرد : اين كه آيا زبان حافظ ، زبان معيار در مراكز آموزشي وعلمي هست يا نه ، به عقيده ي من امروز بيش ازهر زمان ديگري ، تلخي فقدان مردان آگاه و بزرگان ادب را كه صلاحيت و اهليت آموزش زبان شعر حافظ را داشتند و از ميان ما رخت بربسته اند، احساس مي شود . نمي دانم در اين روزگار ، آنان كه به آموختن ويژگي ها و زير و بم و شگردهاي كلامي حافظ به دانش آموزان و دانشجويان ما اشتغال دارند. تا چه ميزان ميراث درك و آگاهي و سواد و بينش استادان بزرگي چون فروزان فر ، صورتگر ، همايي ، زرين كوب و عصار را به ارث برده اند. چند تن را كه من ديده ام حقيقتا برايم تلخ و در يك كلمه " فاجعه بار" بوده است . آيا انتظار داريد با وجود اين گونه افراد زبان حافظ، زبان معيار شعر ، و زبان ارزش كلام دري گردد؟ من عقيده دارم كه با وجود آن كه قرن ها بر سخن و شعر حافظ گذشته است هنوز هم ، شعرا و زبان او ، زنده و پويا و اثر گذار است. بيماري مصيبت بار  " معناگريزي " كه امروز بر روح و تن " آثار" گروهي از جوانان و حتي سالمندان عارض گشته است و ذهن و انديشه و به تبع آن ، آثار آنان را از سلامت دور كرده و ميان آنان ومخاطب ديواري به ضخامت همه ي كوه ها برآورده ، سرانجام روي بر خواهد تافت. شاعران جوان ما سرانجام ، راه را خواهند يافت و با شناخت ويژگي هاي خانه پدري ، و گزينش ميراث پويا و زنده و با ذهني انباشته از دستاوردهاي تازه  و تجربه هاي نو ، بنايي شايسته دركنار كاخ كهن شعر فارسي ، پي خواهند افكند اين جبر تاريخ است و از آن گزيري نيست . خس و خاشاك ، سرانجام به كناري خواهد رفت و زالالي ها ، چهره ي خود را خواهد نمود.

کد خبر 157203

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha