در بخش دوم گفتگوی مهر با کارگردان و تهیه کننده "انتهای خیابان هشتم" درباره تصویر واقعی این فیلم در جامعه، به تصویر کشیدن فضاهای اجتماعی و... صحبت کردیم.
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر:* شما ترجیح دادید به دلیل شرایط "انتهای خیابان هشتم" در این دو سال صحبت نکنید. در این زمان حتی سراغ ساخت یک فیلم سینمایی دیگر هم نرفتید.
- علیرضا امینی: من در این مدت درگیر موضوع اکران فیلم بودم. وقتی فیلمساز فکر آزادی ندارد چه چیزی میتواند از ذهن فرد بیرون بیاید.
* البته شما هم عنوان کردید که می خواهید یک سه گانه بسازد که با "هفت دقیقه تا پاییز" شرع شده و با "انتهای خیابان هشتم" ادامه پیدا کرده و بخش سوم آن فیلم جدید شما "بلوک 9، خروجی 2" است.
- بله. من وقتی که به طور کامل مطمئن شدم "انتهای خیابان هشتم" قرار است نوروز اکران شود به سراغ نوشتن فیلمنامه "بلوک 9، خروجی 2" رفتم و ذهنم باز شد. همین چند روز گذشته فیلمنامهام تمام شد. واقعاً نمیدانستم میتوانم این فضا را ادامه دهم یا خیر و باید شرایط را میسنجیدم. در این شرایط نگران کار بعدی بودم.
من به عنوان یک فیلمساز میخواهم بازتاب کارم را ببینم و در جریان نقطه ضعفها و یا بخشهای مثبت آن قرار بگیریم. اما من هیچ واکنشی نداشتم. اما حالا فیلمنامه کار بعدیم آماده شده است.
* آیا فیلم حمایت ستاد دیه را به همراه داشته است و یا به سفارش این نهاد ساخته شده است.
- این فیلم کاملاً مستقل ساخته شده است و وابسته به هیچ نهاد و یا ارگانی نیست. یک فیلم از بخش خصوصی است.
- ساداتیان: وقتی فیلم با مخالفتهایی روبرو شد مسئولین ارشاد ترجیح دادند که متولیان اصلی دیه این فیلم را ببینند و در جریان واکنشها قرار بگیرند که آیا این تردید در ارتباط با اکران فیلم در آنها نیز وجود دارد. ما یک بار فیلم را برای آنها نمایش دادیم و اتفاقاً آنها فیلم را تاثیرگذار دیدند. آنها معتقد بودند که این فیلم میتواند بر افکار عمومی تاثیر بگذارد تا مردم در جریان عواقب کار خود باشند. بیشتر معتقد بودند که این فیلم مردم را تحریک میکند تا در امور عامالمنفعه شرکت کنند.
* موضوعی که در "انتهای خیابان هشتم" مطرح میشود فقط برگرفته از ذهن یک فیلمساز نیست که به گمان برخی تلخ هم عنوان میشود. اتفاقاً اگر کمی بازتر به اطرافمان نگاه کنیم و یا صفحه حوادث روزنامهها را ورق بزنیم با اتفاقات این چنینی در روز مواجه میشویم. شما در هر دو فیلم از طبقه متوسط در تهران صحبت کردید که شرایط اجتماعی و اقتصادی خوبی ندارند و به همین دلیل ممکن است در شرایط بحرانی تصمیماتی در زندگی خود بگیرند که ممکن است با اعتقادات آنها نیز همخوانی نداشته باشند.
- من به این دلیل در آثارم به قشر متوسط میپردازم که خودم هم از این طبقه هستم. این جنس را خوب میشناسم. مطرح کردن یک سری مسائل و معضلاتی که در قشر خاصی دیده می شود، که شما باید از نزدیک لمس کرده باشید تا به آن بپردازید. شاید اگر قرار باشد من درباره قشر خیلی فرودست و یا حتی خیلی بالاتر صحبت کنم نتوانم به این خوبی به آنها بپردازم. من با این قشر بزرگ شدم و روز به روز در جریان شرایط آنها هستم.
جوانان حال با جوانان 15 سال پیش در همین قشر به دلیل فضای موجود متفاوت هستند. شما وقتی چیزی را میبینید میخواهید. فضایی که در حال حاضر به دلیل اینترنت، شبکه های ماهوارهای و ... وجود دارد متفاوت است. به همین دلیل وقتی می خواهید کمی از قشر متوسط بالاتر بیایید باید یک تلاشی انجام دهید. این تلاش تا حدی میتواند منطقی و یا حتی غیرمنطقی باشد. اینکه برخی میتوانند سریعتر به یک طبقه بالاتر برسند، موضوع اصلی من در این دو فیلم بود. خیلی ها هستند برای اینکه به جایی برسند دست به کارهایی در یک شرایط خاص میزنند و شما یک عملکرد از آنها میبینید که ممکن است در شرایط عادی نبینید.
با توجه به حرفهای شما وقتی صحنه حوادث روزنامهها را ورق میزنیم با تمامی این حوادث روبرو و متوجه میشویم حدود 90 درصد این اتفاقات در این طبقه میافتد. کمتر طبقات بالاتر را این گونه میبینیم. البته معضل آنها چیز دیگری است.
شاید مقوله خیانت در طبقه متوسط و بالا به شکلهای دیگر باشد، شکل خیانتی که توسط کاراکتر خاطره اسدی در فیلم "هفت دقیقه تا پاییز" میبینیم متفاوت از قشر بالاتر است. زیرا اجبار باعث شده این فرد تن به چنین کاری بدهد. عنوان آن را نباید خیانت بگذاریم.
خیانت زمانی است که همراه با لذت باشد. اما کاراکتر خاطره اسدی این لذت را در فیلم داشت؟ یا نیلوفر (ترانه علیدوستی) در "انتهای خیابان هشتم" به بهرام (صابر ابر) در فیلم خیانت میکند؟ شرایط باعث شد که وی دست به چنین کاری بزند که خودش هم نمیخواهد. عنوان خیانت را باید از این مساله جدا کنیم.
یک زمانی هست که شما میخواهید شرایط را سیاه نشان بدهید که اصلاً این گونه نیست. در این زمان میتوانید عنوان کنید که فیلمساز نگاه تلخی دارد اما من می گویم این شرایط وجود دارد و من فقط قصد نشان دادن آن را دارم.
* شما در "انتهای خیابان هشتم" نشان میدهید که شخصیت های فیلم برای رفع مشکل خود راههای قانونی را پیش میروند اما در پایان به دلیل بسته بودن درهای قانونی دست به چنین کارهایی میزنند و تلاش آنها را به خوبی نشان میدهید.
- بله. آنها در 24 ساعت اولیه فیلم راههای انسان و قانونی را میروند به طور نمونه از افراد مختلف پول قرض میگیرند. ماشین خود را میفروشند و در 24 ساعت دوم آنها تحقیر میشوند. در 24 ساعت سوم آنها که هر کدام این مرحله را دیدند دست به یک کار خلاف خواسته خود می زنند. به نوعی انگار یک آنارشیست درونی است که ما شکل بیرونی آن در شخصیت بهرام میبینیم. وآن واکنشی است که در پمپ بنزین انجام میدهد. یک شکل درونی آن را در نیلوفر میبینم که تن به یک تصمیم میدهد.
- ساداتیان: در آموزههای دینی ما هم این موضوع وجود دارد. وقتی فقر از دری وارد شود دین از در دیگری خارج میشود. این موضوع باعث میشود تا افراد در این شرایط از یک سری قانون عبور کنند. در آموزههای دینی هم به موضوع صدقه و خیرات اشاره شده است. اینکه یک فرد مسلمان باید به اطرافیان خود توجه کند. اگر وضعیت عمومی جامعه به گونهای باشد که ما نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت کنیم شاید خیلی از معضلات اجتماعی خود را این گونه نشان دهد. وقتی وجدان عمومی جامعه کمرنگ میشد با یک سری ناهنجاریها روبرو میشویم. زمانی که مشکلی برای فردی به وجود میآید که اطرافیان به وی کمک نمیکنند پله پله به نقطه انفجار میرسد که در جایی آنقدر سرکش میشود که انتحاری عمل میکند.
*شما چقدر برای نگارش فیلمنامه "انتهای خیابان هشتم" به ما به ازا بیرونی این شخصیت ها فکر کردید. که البته ممکن است هر کدام از اتفاقاتی که این کاراکتر دنبال می کند وبرای رفع مشکل خود درگیر آن می شوند. برای یک خانواده اتفاق افتاده باشد.
- موضوعاتی که برای فیلم انتخاب شد حتما ما به ازای بیرونی دارد. نمی گویم خیلی در کل کشور گسترده است. مهم این بود که ضمن اینکه قرار بود یک موضوع انسانی را مطرح کنیم می خواستیم افرادی را نمایش دهیم که در شرایط خاص و حیاتی دست به یک عملکردهایی می زنند. ممکن است فردی 72 ساعت وقت دارد پولی را فراهم کند تا به سفر برود. اما می تواند وقتی شرایط فراهم نشود سفر خود را به عقب بیاندازد. اما وقتی موضوع حیاتی و در ارتباط با مرگ و زندگی یک فرد باشد ممکن است دست به عملی بزنند که در شرایط عادی نکنند.
از طرفی ما در سینمای اجتماعی کار می کنیم و قرار است یک نقد اجتماعی انجام دهیم. یعنی می خواهیم نقد دلسوزانه کنیم. شرایط اجتماعی که دیدم این فضا است وموضوع دلسوزانه مطرح می شود و نگاه مغرضانه ای در آن نیست. من این شرایط را ایجاد نکردم. وقتی شما دغدغه کار فرهنگی و اجتماعی دارید در اصل یک نقد اجتماعی انجام می دهید تا عنوان کنید این شرایط هست و به نوعی یک هشدار محسوب می شود.
این بسترشما است که در شرایط اجتماعی کار می کنید و در این راه از عناصری استفاده می کنیم که برای خودت نگران کننده و دغدغه است. به همین دلیل تلاش می کنید اینها را در این بستر در خط اصلی داستان مطرح کنید. پس ما به ازاء بیرونی دارند.
من چند روز پیش درباره یکی از دوستانم چیزی شنیدم که در شک هستم و باورم نمی شد. دوست من به خاطر فقر دست به دزدی زده است. وقتی خودم این شرایط را لمس کردم و آدمهای اطراف را دیدم پس برای من یک دغدغه می شود . من از چند روز که این موضوع را شنیدم حالم بد است. مگر می شود دوستی که به من نزدیک و می دانم شریف زندگی کرده است در شرایطی قرار گرفته که چنین تصمیمی می گیرد. اصلا باورم نمی شود. اما وقتی خودم چنین فیلمی ساختم فکر می کنم ممکن است چنین اتفاقی برای هر شخصی بیافتد. اینها دغدغه هایی است که باید در فیلم های اجتماعی مطرح شود.
* شما در به تصویر کشیدن فضاهای اجتماعی خیلی تلاش کردید. فضاهایی که حتی ممکن است برخی تصور کنند که به این شکل در شهری مثل تهران نیست و ما بیشتر در فیلم های خارجی چنین لوکیشن هایی می بینیم. به طور نمونه مسابقه بوکسی که موسی (حامد بهداد) در آن شرکت می کند میز قمار و یا حتی خانه ای که نیلوفر در پایان فیلم به آنجا می رود . البته فضایی مثل مسابقه بوکس که آدمها در آن برای جان یکدیگر شرط بندی می کنند در فیلم "کیفر." حسن فتحی هم دیدم که معتقدم قطعا برای رسیدن به چنین فضاهایی تحقیق کردید.
- کیفر طرح من بود. آنجا هم ایده را عنوان کردم و به علیرضا نادری گفتم. ایشان هم در فیلمنامه مقوله زیر زمین و مسابقه بوکس را به این شکل نشان دادند. که از تحقیقات شخصی من نشات می گرفت. به هر دلیلی نتوانستم "کیفر" را بسازم و حسن فتحی ساخت. من حس کردم این ایده برای خودم بوده و این مبارزات را از نزدیک دیدم. قمارهم که در بالاشهر زیاد دیده می شود.
من راه های قانونی و درست را در ابتدای فیلم نشان دادم. حالا برخی می گویند من دارم سیاه نمایی می کنم و پیش وجدان خود مسئولند و می خواهند چشم پوشی کنند. اما اینکه ما به این موضوعات توجه نکنیم وقتی سر باز کند خیلی بد است. اینها همه وجود دارد و مورد انتقاد من هم هست. اما خوب این شرایط چرک است. من خودم رفتن نیلوفر به چنین جایی را شخصا دوست نداشتم ولی به هر صورت وجود دارد. اما یکسری افراد برای رسیدن به پول و رفاه بیشتر به چنین مکان هایی می روند اما افرادی هستند که از روی اجبار این کار را انجام می دهند. من معمولا فیلمنامه هایی که می نویسم بر اساس یکسری تصاویر و عکس هایی است که دیدم.
من اتفاق پایان فیلم که بهرام به پمپ بنزین می رود و دست به چیین کاری می زند را شبی دیدم که بنزین سهمیه ای شد. در پمپ بنزینی در تهران مسافرکشی را دیدم که از ساعت 8 شب در صف مانده بود. من هم تصادفی ساعت 11 شب از آنجا رد شدم و دیدم افراد زیادی جمع شدند و مردم در حال فرار هستند. فردی که تا ساعت 5 بعدازظهر زندگی عادی داشته است اما به یکباره ساعت 6 می شنود که بنزین ساعت 12 امشب قرار است سهمیه ای شود و به صف رفته بود تا قبل این ساعت بنزین بزند حالا ساعت 11 صاحب پمپ بنزین عنوان کرده که بنزین تمام شده است. او هم گفته حالا که تمام شده پس من دست به چنین کاری می زنم.
وی به جنون رسیده بود . خیلی حیرت انگیز بود. مگر می شود که فردی در چند ساعت به اینجا برسد. من این عکس را در مقوله غیرت و ناموس آوردم. به هر حال ما سینما کار می کنیم و باید به مقوله زیبایی شناسی تصویر دقت کنیم. قرار است با تصویر صحبت کنیم. مکانی که نشان می دهیم باید مشخص و تاثیرگذاری داشته باشد. من می توانستم شخصیت بیات (صاحب پمپ بنزین) را یک گاراژدار نشان دهم. ولی زیبایی شناسی تصویر به اندازه یک پمپ بنزین ملتهب کننده نبود. موقعیتی که به بافت داستانی هم کمک می کند و هم زیبایی شناسی تصویر دارد.
ادامه دارد....
گفتگو از بیتا موسوی
نظر شما