۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۹:۱۵

اسلامی سازی معرفت-4/

"العطاس" تولید فلسفه علم اسلامی را اصلی‏ترین گام در اسلامی‏سازی معرفت می‎داند

"العطاس" تولید فلسفه علم اسلامی را اصلی‏ترین گام در اسلامی‏سازی معرفت می‎داند

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: عطاس به واسطه تحلیلش از غرب و اسلام، تولید"فلسفه علم اسلامی" را اصلی‏ترین گام در اسلامی‏سازی معرفت و غرب‏زدایی از دانش می‎داند که با استمداد از منبع وحی و روش "تفسیر و تأویل"جهان ممکن خواهد بود.

زندگی و تحصیلات العطاس

سیّد محمّد النقیب العطّاس (متولّد 5 سپتامبر 1931) فیلسوف مسلمان و متفکّر برجستۀ کشور مالزی است. وی از جمله متفکّران معاصری است که اندیشه‏هایش در علوم اسلامی سنّتی، ریشه دارد و در رشته های الهیات، فلسفه، متافیزیک، تاریخ و ادبیات دارای مطالعه و نظر است. وی پیشتاز ایدۀ اسلامی کردن علوم محسوب می شود. عطّاس در فلسفه و روش شناسی خود یک هدف را دنبال می کند اسلامی کردن ذهن، بدن و روح و تاثیرات آن بر زندگی فردی و جمعی مسلمانان و دیگران از جمله تاثیرات آن بر محیط معنوی و مادی غیر انسانی.

وی نویسندۀ بیست و هفت کتاب در باب جنبه های مختلف اندیشه و تمدّن اسلامی، مخصوصاً در بارۀ تصوّف، گیتی شناسی، متافیزیک، فلسفه، و زبان و ادبیات مالایی است. 

وی در هنگام تحصیل در دانشگاه مالایا دو کتاب، یکی با موضوع ادبی و دیگری با عنوان برخی از جنبه های تصوّف در ادراک و عمل مالایی‏ها  را به رشتۀ تحریر درآورد. سپس با دریافت بورسیه ای از دولت کانادا به تحصیل در دانشگاه مک گیل پرداخت. سپس به مدرسۀ مطالعات شرقی در دانشگاه لندن نقل مکان کرد و در آنجا به همکاری با پروفسور ای. جی. آربری از دانشگاه کمبریج و دکتر مارتین لینگز پرداخت. تز دکتری وی اثری دو جلدی دربارۀ عرفان حمزه فنسوری از صوفیان مشهور وبحث انگیز مالزی بود.

عطّاس در سال 1965 به مالزی بازگشت و به ریاست گروه ادبیات در دپارتمان مطالعات مالایی در دانشگاه مالایی در کوالالامپور و سپس به ریاست دانشکدۀ علوم انسانی درهمان دانشگاه رسید. سپس به ریاست زبان و ادبیات مالایی و سپس ریاست دانشکدۀ علوم انسانی در دانشگاه جدیدالتاسیس ملّی مالزی رسید.

در سال 1987 موسّسۀ بین المللی اندیشه و تمدّن اسلامی را در کوالالامپور به ریاست خود بنیان نهاد. هدف این موسّسه این بود که دانشجویان و فضای دانشگاه را به آگاهی اسلامی مجهّز سازد. عطّاس بخشی از آثار خود را به بررسی دیدگاههای عرفانی فنسوری و الرنیری دو تن از صوفیان مالزی اختصاص داده است. وی به تحقیق در دست نوشته‏های قرون شانزدهم و هفدهم میلادی در این خصوص پرداخت و انها را منتشر کرد.

هدف واقعی از تحصیل دانش

عطّاس معتقد است که علم مدرن اشیاء را صرفاً به صورت اشیاء مد نظر قرار می دهد و مطالعۀ جهان پدیداری را به هدفی در درون خود آن فرومی کاهد. مطمئناً این امر منافعی مادّی به بار آورده است، امّا باعث به وجود آمدن تمایلی سیری ناپذیر و غیر قابل کنترل برای ویران سازی طبیعت شده است. عطّاس معتقد است مطالعه و استفاده از طبیعت بدون یک هدف معنوی متعالی موجب آن شده است که انسان خود را خدا یا شریک خدا قلمداد کند.

از نظر وی «تحصیل دانش بدون هدف واقعی آن انحراف از حقیقت است که در ذات خود اعتبار چنین دانشی را خدشه دار می کند»  عطّاس تمدّن غرب را تمدّنی می داند که پیوسته در حال تغییر و «شدن» است وهیچگاه به بودن دست نمی یابد. وی در تحلیلهای خود چنین می آورد که بسیاری از نهادها و ملّتها تحت تاثیر این روح غرب قرار گرفته اند . پیوسته برای پیروی از این جریان غربی اهداف بنیادین توسعه ای و آموزشی خود را مورد تجدید نظر قرار داده اند.

وی اشاره دارد که متافیزیک اسلامی نشان می دهد که واقعیت از هر دو بُعد دوام و تغییر تشکیل یافته است. از نظر عطّاس متافیزیک اسلامی نظامی وحدت یافته است که ماهیت واقعی و نهایی طبیعت را به گونه ای مثبت برای ما آشکار می سازد و خرد و تجربه را با دیگر نظم های برتر در سطوح فوق عقلانی و فراتجربی آگاهی انسانی گرد هم می آورد.

وی این نوع نگاه را تصوّف فلسفی می نامد. وی همچنین معتقد است که مکاتب ذات گرا و وجود باور در سنّت اسلامی بیش از دیگران به ماهیت واقعیت می پردازند. فلاسفه ومتالّهین نمایندگان گروه نخست و صوفیه نماینده گروه دوّم هستند. ذات گرایان به اصل ماهیت توسّل می جویند، حال آن که آراء وجود باوران ریشه در وجود دارد که  حاصل تجربۀ مستقیم شهودی است، و صرفاً از تحلیل عقلانی یا استدلال منطقی حاصل نمی آید. این امر بدون شک باعث شده است که تتبّعات فلسفی و علمی بیش از آن که به وجود بما هو وجود بپردازند خود را به اشیاء و جوهرۀ آنها مشغول سازند و بدین ترتیب مطالعۀ ماهیت به خودی خود به صورت هدف درآمده است.

 عطّاس تلاشی برای سازگار ساختن روح علمی مدرن غرب از طریق بازتعریف اسلام یا وارد کردن خام اندیشانه مهارتهای فنّی و محصولات غرب و در عین حال حفظ و دست نخورده نگه داشتن درک سنّتی از دین  به عمل نمی آورد. وی معتقد است که مشکلات جهان به خاطر بیسوادی یا غفلت از دانش مدرن نیست، بلکه دارای عللی معرفت شناسانه و متافیزیکی است. باید علم مدرن را کسب کرد، امّا بنیانهای فلسفی آنها را باید در چارچوب متافیزیک اسلامی از نوقالب ریزی کرد.

سازگاری علم و دین

وی می‏نویسد"اعتقاد ما بر این است که دین با علم سازگاری دارد. امّا این مطلب بدین معنا نیست که دین با روش شناسی فلسفی و فلسفۀ علم مدرن هماهنگی دارد. از آنجایی که هیچ علمی فارغ از ارزش نیست، باید هوشمندانه به بررسی و مطالعۀ ارزشها و داوریهای موجود در پیش فرضها و تفاسیر علم مدرن بپردازیم. نباید بی تفاوت و بدون دیدگاه انتقادی نظریه های علمی یا فلسفی جدید را بپذیریم، بلکه باید ابتدا دلالتهای ان را بشناسیم و اعتبار ارزشهای نهفته در آن را مورد آزمون قرار دهیم. اسلام منبع ادّعاهای خود در باب حقیقت را در درون خود دارد و ما برای توجیه این ادّعا نیازی به نظریات علمی یا فلسفی نداریم. افزون بر این، در اسلام این بیم وجود ندارد که مبادا اکتشافات علمی در تعارض با اعتبار حقیقت آن قرار گیرد."

عطّاس معتقد است که مقولاتی از دانش که در سنّت اسلامی بنیادین محسوب می شوند در هر آموزش مدرنی نیز دارای اهمیت بنیادین هستند. در جهان بینی اسلام سنّتی دانش بر دو نوع است: دانش دارای وجوب کفایی که دربردارندۀ علوم طبیعی، فیزیکی و کاربردی است، و دانشی که دارای وجوب عینی است و شامل ماهیت مطلق دانش الهی، واقعیتهای معنوی و حقیقتهای اخلاقی است.

دانش پویا

دانش دارای وجوب عینی دانشی پویاست و با توجّه به تواناییهای معنوی و فکری و نیز مسئولیتهای اجتماعی و حرفه ای شخص افزایش می یابد. دانش مدرن معاصر باید از تفاسیر مبتنی بر ایدئولوژی سکولار رهایی یابد. این امر نیازمندِ بررسی دقیق روشهای دانش مدرن؛ مفاهیم، پیش فرضها، و نمادهای آن؛ جنبه های تجربی و عقلانی، و ابعاد مبتنی بر ارزشها و اخلاقیات در آن؛ تفاسیر مربوط به خاستگاههای آن؛ نظریۀ دانش در این علم؛ پیش فرضهای مربوط به وجود جهانی خارجی (جهانی دیگر)، هماهنگی عناصر طبیعت و عقلانی بودن فرایندهای طبیعی؛ نظریۀ موجود در آن در باب جهان هستی؛ طبقه بندی علوم؛ محدوده ها و روابط درونی علوم با یکدیگر و روابط اجتماعی علم مدرن است.

بنا به گفتۀ عطّاس، علم نوعی تاًویل یا تفسیر مجازی از چیزهای تجربی است که جهان طبیعت را به وجود می آورند . جهان طبیعی کتابی دربردارندۀ دانش است امّا صرفاً با نظر افکندن به پدیده های فیزیکی نمی توان به آن دانش دست یافت. آنها تنها نشانه هایی هستند و کسانی می توانند ان نشانه ها را دریابند که از دانش، خرد و بصیرت معنوی مناسبی برخوردار باشند.

تأکید برعلوم قرآنی و فلسفه اسلامی

 بنا به اعتقاد عطّاس، این واقعیت که مسلمانان اوّلیه از بسیاری از حقیقتهای علمی نهفته در قران بی اطّلاع بودند نشان می دهد که کشف این حقیقتها با تعلیمات معنوی و دینی اخلاقی فراگیر نهفته در قران تعارضی ندارد.

عطّاس اجزاء اصلی و بنیادین متافیزیک اسلامی را موارد زیر می داند: برتری و اولویت واقعیت هستی؛ ماهیت پویای این واقعیت که خود را در درجات مختلفی ما بین درجات مطلقیت و ظهور آشکار می سازد؛ تعیّن و یگانگی؛ فرایند دائمی آفرینش جدید؛ فقدان رابطه ای ضروری میان علّت و معلول و تبیین آن در علّیت الهی؛ مقولۀ سوّم متافیزیک میان وجود و عدم (قلمرو وجودهای ثابت و پایدار)؛ و متافیزیک تغییر و دوام مربوط به واقعیتها. به اعتقاد وی فلسفۀ علم باید در درون این چارچوب فرمول بندی شود.

اسلامی سازی معرفت و تولید علم اسلامی؛ مواجهه با سکولاریزاسیون غربی

اسلامی سازی معرفت و تولید علم اسلامی در نظر العطاس نوعی مواجهه با گستره سکولاریزاسیون غربی است. تمدن غربی با تقدس‏زدایی از عالم و هستی، به یک فهم طبیعی و فیزیکی از آن قناعت ورزیده است و از رهگذر همین قناعت، به موضع انکار ماسوای این طبیعت خاکی رسیده است. وی سکولاریسم را نه در آیین مسیح بلکه در تفسیر غربی-باختری از مسیحیت می‏داند و معتقد است دین مبین اسلام در همه سطوح خود، هیچ نسبتی با سکولاریسم و سکولاریزاسیون ندارد، بدین دلیل، علم اسلامی نمی‏تواند سکولارباشد. از این‏رو، علیرغم اذعان به وجود شبهات مهم میان علم غربی و علم اسلامی، معتقد به دو فلسفه مستقل و متفاوت برای علم است که جهت اساسی علم و معرفت را روشن می‎کنند.

عطاس به واسطه این تحلیل از غرب و اسلام، تولید "فلسفه علم اسلامی" را اصلی‏ترین گام در اسلامی‏سازی معرفت و غرب‏زدایی از دانش می‎داند که با استمداد از منبع وحی و روش "تفسیر و تأویل" جهان ممکن خواهد بود، زیرا همان‎گونه که قرآن کریم این کتاب الهی را باید با فنون و روش تفسیر و تأویل فهم کرد جهان خلقت را کتاب خَلقی الهی است را باید با همان روش تبیین کرد. عطاس این نگرش کلان به خلقت و هستی را با روش تفسیر و تأویل رمزی، موجب رسیدن به "حکمت و عدالت" در منظومه دانشی بشر می‏داند و دست‏یابی به چنین نظام و شبکه معرفتی مبتنی بر حکمت و عدالت را محصول طرح "اسلامی سازی معرفت" معرفی می‏کند. وی همچنین مهم‏ترین گام عملیاتی این پروژه را اسلامی کردن آموزش و پرورش می‏داند که بر پایه "ادب" شکل خواهد گرفت می‏داند. 

کد خبر 1594748

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha