به گزارش خبرنگار مهر، کتابهای مجموعه قصه نو قرار است بازتابدهنده صداهایی نو در ادبیات امروز ایران باشند، صداهایی که در حین تنوع و تکثر، در دو نقطه به هم میرسند. یکی در نمایش جلوههایی از هویت ایرانی و دیگری در ارائه شیوههایی تازه در قصهگویی و روایت، ضمن احترام به سنتهای ادبی و خواستههای مخاطب.
«جن زیبایی که از پترا آمد» حاوی 31 داستان است که برخی از داستانهای آن کوتاه و برخی دیگر هم از داستانهای کوتاه کوتاه یا فلشن فیکشن هستند و حاصل فعالیت کرمی از سال 88 به بعد هستند. داستانهای این مجموعه، پیش از چاپ در کتاب «جن زیبایی که از پترا آمد» در وبلاگ اینترنتی کرمی درج شده و یا توسط این نویسنده در محافل ادبی خوانده شدهاند.
داستانهای این کتاب در گروههای موضوعی مختلفی جا میگیرند و نمیتوان آنها را در یک دسته واحد طبقهبندی کرد و هر داستان این مجموعه در عین وجود مولفههای مشترک با داستانهای دیگر، مشخصههای مستقل خود را دارد.
قدیس، یزدان دزد، بلوط حاج نصرالله، نه زشت و نه زیبا، لغزشی ذهنی، قصه مردی که شاید خوشبخت بود، تیرماه هزار و چهارصد و ده (ه ش)، خوردنی میخندید، آرزو، ویاچاس، عاشق در سرزمین قاف، شبا واسه خودش قلاب میگیره، تکگویی دون کرمیلونه، پنچرگیری، مرد دلسوزیده و پیشواز رویا با اشک گرم، درد، هوندا ایکس.ال.ششصد.آر، داستان، فیلم ترسناک، کتاب خوب کتاب بد، میو، تیک، چیپس، دلیل یحتمل قانعکننده، سگنامه روزانه، خاطرهای نه چندان دورـ رو پشت بام ـ برای مجید، «دیوید فاستر والس» هم خودش را حلقآویز کرد هرچند، نمیشناختمش، اتفاق نه چندان خوب! مایع ظرفشویی، جن زیبایی که از پترا آمد و لازم به توضیح نیست که لازم به توضیح نیست عنوان 31 داستان کوتاه این کتاب هستند.
داستان «درد» را از این مجموعه میخوانیم:
شاعر توی میکروفن چنین میخواند که: دارد این درد در من پاره میشود، این غم خوره میشود، میخورد مرا... جماعت میترکند و تشویق میکنند و هورا میکشند و کف میزنند. شاعر گفت: بر پدر و مادرتون لعنت، اینم تشویق و کفو هورا داره؟ من دارم میمیرم از غصه.
جماعت میترکند و تشویق میکنند و هورا میکشند و کف میزنند. شاعر کمربند میکشد و به جان جماعت میافتد و فریاد میکشد: خوبه؟ درد خوبه؟ جماعت کماکان و بیشتر و بیشتر تشویق میکنند و هورا میکشند و کف میزنند. شاعر عرقریزان و هنهن کنان میایستد و سر میخاراند و کمی خیره میماند به جماعت و باز میگردد پشت میکروفن و برنامه را ادامه میدهد.
داستان «فیلم ترسناک» هم به شرح زیر است:
وقتی قهرمان فیلم ترسناک شخصیت بیهمه چیز فیلم را کشت، از جام پریدم و مشتم را توی هوا گره کردم و چندبار فریاد کشیدم: الله اکبر. ناصر چراغ را روشن کرد و گفت: اصلا ترسناک نبود. و رفت دستشویی و در آنجا را نیمه باز گذاشت. فرشید پیش از شروع فیلم میگفت «من اصلا از فیلم ترسناک نمیترسم» اما حالا گردنش روی شانهاش افتاده بود، چشمهاش یک وری به سقف خیره مانده بود و کف سفیدی از گوشه لبش بیرون ریخته و خشکیده بود.
«جن زیبایی که از پترا آمد» با 114 صفحه، شمارگان هزار و صد نسخه و قیمت 4 هزار و 200 تومان منتشر شده است.
نظر شما