به گزارش خبرنگار مهر، جلالالدین همایی فرزند میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلص به طرب کوچکترین فرزند همای شیرازی است. وی در سال 1278 در جلوخان حاج هادی محله پاقلعه اصفهان متولد شد. پدر و پدربزرگ او هر دو شاعر و صاحب دیوان شعر بودند. همایی در سن پنج سالگی در نزد پدر و مادر خود به درس و مشق نشست. سپس او را به مکتب بردند. هنوز ده سال نداشت که به مدرسه حقایق و بعد از آن مدرسه قدسیه اصفهان رفت. صرف و نحو عربی را آموخت و حساب قدیم و حساب و هندسه جدید را هم در همان مدرسه آموخت و چون به ریاضی و هیئت بسیار علاقه داشت، به آموختن این علوم هم پرداخت.
همایی بعد از آن وارد مدرسه نیمآورد که از مدارس حوزوی معروف زمان خود بود، شد و همراه برادرش در حجره کوچکی اسکان یافت. او بیست سال در این مدرسه به کسب دانش دینی، ادبی، فلسفی و فقهی پرداخت. همایی قرآن را از حفظ بود و در سالیان دراز به دلیل سختی زندگی، یکی از راههای گذران معیشتش کتابت بود که در مقابل هر هزار بیت، یک تومان میگرفت و بیست سال از عمرش را به این صورت و در نهایت قناعت با سختی تمام گذراند. به شیوه مدارس قدیم در همان حال که تدریس میکرد، به تدریس هم میپرداخت و به طلاب درس میداد.
وی از سال 1307 شمسی به تهران آمد و به خدمت رسمی دولت در وزارت معارف آن روزگار درآمد. جلالالدین همایی در سال 1345 به میل خود بازنشسته شد. وی در گوشه خلوت خود به کار تحقیق در ادب و تاریخ و فلسفه پرداخت و در بیست و هشتم تیرماه سال 1359 در هشتاد سالگی پس از یک کسالت کوتاه، درگذشت.
در کتاب «راز ستاره» پس از مقدمه، ابتدا غزلهای همایی تا صفحه 62 میآید. سپس مثنویهای این شاعر و بعد از آن قطعات و پندنامههای او آمده است. بخش بعدی کتاب شامل قصاید همایی است و مادهتاریخها هم بخش بعدی این کتاب را میسازند که شامل ماده تاریخ وفات آقا سید هادی سینا تبریزی، وفات استاد عبدالعظیم قریب، تاریخ حریق مسجدالاقصی، اختتام طبع دیوان طرب، وفات دکتر محمد معین، وفات نظام وفا، تاریخ شرح بوستان سعدی و در نهایت ماده تاریخ شمسی و قمری وفات صغیر اصفهانی است.
در فصل پایانی کتاب هم پیش از بخش واژهنامه، رباعیات همایی آمده است که بیخبری، پل و شب و روز رباعیهای تشکیلدهنده این بخش هستند.
هنگام تورق مجموعه نسبتا کمحجم آثار همایی درمییابیم که او شاعری تواناست و شاید اگر یکسره وقت خود را صرف سرودن میکرد، افزون بر ارج و قدر کیفی، کمیت این آثار نیز چشمگیرتر بود. در دیوان همایی حدودا شصت غزل آمده و تاریخ قدیمترین آنها 1337 قمری است که متعلق به روزهای بیستسالگی اوست. مرور این غزلها ما را با وجهی از شخصیت هنری معرفتی او آشنا میکند که همان حال و هوای درونی شاعر است که معمولا در غزل تجلی مییابد. بخشی از غزلهای همایی، متاثر از لحن و زبان و گویش شاعران عارف است. این نوع غزل در روزگار جوانی او تا دههها بعد رایجترین نوع غزل بوده است. البته دانش و معلومات ژرف همایی در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی نیز زمینه به کار گیری اصطلاحات شعر عرفانی او را فراهم میآورد. از این مهمتر روحیه و احوال درونی و سلوک خود همایی است که مجالی برای بروز در این نوع غزل یافته است.
غزل گلشن کربلا را از این کتاب میخوانیم:
خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش / ریخت دست ستم حرمله خون در دهنش / کودکی کاب ز سرچشمه عصمت میخورد . گشت از سوز عطش آب، سراپا بدنش / گر تن نوگل لیلی نبود لاله سرخ / از چه آغشته به خون است چنین پیرهنش؟ / غنچهای از چمن زاده زهرا بشکفت / که شد از زخم سنان چون گل صدبرگ، تنش / گلشنی ساخته در کرب و بلا گشت، که بود / غنچهاش اصغر و گل قاسم و اکبر سمنش / تشنه لب کشته شد آن شاه که با خنجر و تیر / گشت ببریده و شد دوخته بر تن کفنش / آن که باشد نظرش داروی هر درد، «سنا» / چشم دارم که فتد گوشه چشمی به منش
کتاب «راز ستاره» با 127 صفحه، شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت هزار و 900 تومان منتشر شده است.
نظر شما