به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، روت كه بسي به نسبت فلسفه با علوم انساني علاقمند است و از سويي مشاهده كرده كه فلسفه علوم اجتماعي نمي توانند به پاره اي از دغدغه ها و پرسشهايي كه در اين زمينه وجود دارند پاسخ گويند در صدد بر آمده اين رشته را تأسيس كند.
به نظر وي فلسفه علوم اجتماعي از آنجا كه ذيل فلسفه علم به طرح مسائل مي پردازد قادر نيست به صورت ريز و تخصصي نسبت فلسفه و علوم اجتماعي را به بررسي نشيند ضمن آن كه بحثهاي علوم اجتماعي را فداي تحليلهاي فلسفي مي كند. با اين همه، اين استاد فلسفه معتقد است اساتيدي كه خواهان آن هستند كه اين شاخه ميان رشته اي را تدريس كنند بايد آزادي عمل داشته باشند كه موضوعاتي ژرف تر و بيشتر را در نسبت فلسفه و علوم اجتماعي عرضه كنند.
به نظر وي تا كنون قاعده بر اين بوده كه علوم انساني را بر اساس علوم طبيعي مدل سازي كنند و اين در حالي است كه نظريه هايي چون نظريه بازي كه براي تحليل تصميم گيري انسان به كار مي روند در پاره اي از علوم چون زيست شناسي نيز به كار گرفته شده اند و بنابراين اين رشته اين مجال را فراهم مي آورد كه از تأثير علوم انساني – و بويژه علوم اجتماعي - بر علوم طبيعي نيز سخن بگوييم.
اين فلسفه پژوه معتقد است علوم اجتماعي مي توانند بيش از پيش عواملي غيرمعرفتي را كه در كار دانشمندان دخيلند به آنها و فيلسوفان علم بنمايانند. اين كار البته از طريق تلفيق ميان علوم انساني و فلسفه مي تواند صورت بگيرد. اينها پاره اي از دلايلي هستند كه روت و همكارانش را به تأسيس اين رشت? جديد ترغيب كرده است.
نظر شما