بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که بازگشت پوتین به قدرت با اتخاذ یک سیاست تهاجمی در حوزه سیاست خارجی و با هدف حل و فصل چالشهای داخلی این کشور همراه خواهد بود. پوتین در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری خود به صراحت اعلام کرد که روسیه باز هم توان نظامی گذشته خود را به دست خواهد آورد. به نظر میرسد تمرکز اصلی سیاست خارجی روسیه در دوره جدید ریاست جمهوری پوتین، برقراری روابط با خارج نزدیک یا همان دولتهای مستقل مشترک المنافع خواهد بود.
با توجه به وجود تنش در روابط مسکو با غرب، می توان انتظار داشت که روسیه با هدف افزایش نفوذ خود در منطقه سیاست تهاجمی تری را در قبال همسایگان خود در پیش بگیرد. اما در این میان، قفقاز جنوبی عرصه پیچیده ای برای عملیاتی شدن سیاست های روسیه در حوزه قدرت نرم این کشور محسوب می شود و اهرم های نفوذ مسکو در این منطقه نیز متفاوت است.
به عنوان مثال، روسیه حضور اقتصادی و نظامی پررنگی در ارمنستان دارد و به باور برخی کارشناسان مهمترین دغدغه مقامهای این کشور، حفظ استقلال و حاکمیت آنها می باشد. اما در مقابل، دغدغه های امنیتی دو کشور گرجستان و آذربایجان به ویژه گرجستان در برابر روسیه پررنگتر است. در این نوشتار سیاست های احتمالی مسکو در منطقه قفقاز جنوبی و به ویژه در قبال گرجستان و تلاش مسکو برای استفاده از منابع قدرت نرم خود در برابر این کشور مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مناسبات مسکو- تفلیس
سیاست های توسعه طلبانه روسیه در قرن نوزدهم در منطقه قفقاز جنوبی هنوز هم به عنوان میراثی مهم در دستور کار سیاست-گذاران سیاسی خارجی روسیه باقی مانده است. مقام های روسی هنوز هم بر این باورند که حق طبیعی آنهاست که بر این منطقه نفوذ و تسلط داشته باشند.
از سوی دیگر، قفقاز جنوبی منطقه-ای است که قدرتهای بزرگ دارای منافع اقتصادی و راهبردی مختلفی در آن هستند. برای چین و غرب به ویژه آمریکا نفوذ در قفقاز جنوبی ابزاری است برای تحقق اهداف سیاست خارجی و داخلی خود از جمله تامین نیازهای انرژی است، اما برای روسیه نفوذ در این منطقه فی نفسه یک هدف محسوب می شود.
هر چند روسیه توانست در جنگ آگوست 2008 با گرجستان به بسیاری از اهداف خود همچون افزایش اعتبار نظامی، نمایش قدرت به غرب، تحقیر دولت گرجستان و از همه مهمتر توقف گسترش ناتو دست پیدا کند، اما این موفقیت به بهای کاهش اعتبار روسیه در جامعه بین الملل به دست آمد چرا که این جنگ به نوعی ضعف ساختاری نهاد هایی همچون سازمان پیمان امنیت جمعی و کشورهای مستقل مشترک المنافع را بیش از پیش آشکار ساخت.
به عنوان مثال، به جز روسیه هیچ یک از اعضای این دو سازمان موافق انجام عملیات نظامی روسیه در اوستیای جنوبی و آبخازیا نبودند. می توان گفت جنگ آگوست 2008 پایانی بود بر تجربه قدرت نرم روسیه در این منطقه. اگر چه گرجستان پس از این جنگ به لحاظ بین المللی منزوی تر شده است، اما نفوذ روسیه نیز به کمترین میزان خود از زمان فروپاشی شوروی رسیده است.
جنگ آگوست 2008
جنگ 5 روزه روسیه با گرجستان تنها سه ماه پس از به قدرت رسیدن دیمیتری مدودف به وقوع پیوست. به باور سیاست مداران روس، این جنگ موجب شد روسیه بار دیگر نقش خود را به عنوان بازیگری جهانی که می تواند از منافع ملی خود دفاع کند، بازیابد و از گسترش بیشتر ناتو به شرق جلوگیری به عمل آورد.
البته جنگ روسیه با گرجستان در آگوست 2008 بر سر اوستیای جنوبی موجب توجه بیشتر ناظران سیاسی به منطقه قفقاز جنوبی شد. از آن زمان به بعد، روابط میان گرجستان و روسیه تنش-آلود و با تهدید مستمر همراه بوده است. با این حال تصمیم روسیه برای به رسمیت شناختن استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا موجب بروز مشکلات دیپلماتیک برای روسیه نیز شده است، زیرا تنها کشورهای محدودی همچون نیکاراگوئه، ونزوئلا و تنها چند کشور کوچک دیگر با روسیه در این اقدام همگام شده اند.
در نتیجه، این جنگ تنها موجب برجسته تر شدن افول نفوذ روسیه در میان دولت های مستقل مشترک المنافع شده است چرا که این کشورها اقدام روسیه را سرآغازی برای اقدام های یکجانبه در تغییر مرزهای این کشورها می دانند.
علاوه براین، از زمان فروپاشی شوروی به این سو نیروهای نظامی و سیاسی روسیه با پروژه دولت سازی در گرجستان مخالف بوده اند، زیرا این فرایند را مغایر با منافع بنیادین روسیه می دانند. مسکو از این امر نگران است که ادغام موفقیت آمیز گرجستان در ساختارهای یورو – آتلانتیک می تواند موجب از دست رفتن نفوذ و اعتبار روسیه نه تنها در منطقه قفقاز، بلکه در میان تمام دولت های جدا شده از شوروی شود.
بدون شک، می توان گفت ادعا کرد که پس از جنگ سال 2008، تفلیس بیش از پیش از مسکو دور شده است و با توجه به اینکه بخشی از مناطق گرجستان هنوز هم در اشغال روسیه است، نمی توان نسبت به بهبود روابط میان مسکو و تفلیس در آینده نزدیک امیدوار بود. هنوز هم گرجستان و اوکراین در دید مقام های روس، جواهرات روسیه در دوره امپراطوری و موتور محرک هژمونی منطقه ای و کسب جایگاه ابرقدرتی محسوب می شوند.
سیاست گذاران روس به ویژه پوتین همواره اعلام کرده اند که پیش شرط اصلی برای بهبود روابط با گرجستان پایان روابط گرم تفلیس با واشنگتن و دست کشیدن از درخواست عضویت در ناتو است. در خصوص بحث عضویت گرجستان در ناتو نیز می توان گفت که دلیل اصلی تقاضای این کشور برای ورود به سازمان ناتو، بهره مند شدن از حمایت های این سازمان در ذیل ماده 5 منشور آن از گرجستان در برابر تهدیدهای روسیه است.
در واقع، مقام های کرملین این پیام را ارسال می کنند که مسکو تنها در شرایطی به حل و فصل منازعه تفلیس با اوستیای جنوبی و آبخازیا کمک خواهد کرد که گرجستان بار دیگر در حوزه نفوذ روسیه قرار بگیرد. از سوی دیگر، روابط میان دو کشور از زمان جنگ سال 2008 و اشغال مناطقی از آبخازیا و اوستیای جنوبی با نوعی بن بست مواجه شده است. در بسیاری از موارد، پوتین و مدودف اعلام کرده اند که روابط دو جانبه تنها زمانی به حالت عادی برخواهدگشت که رهبری گرجستان تغییر کند.
روسیه در سالهای گذشته با مخالفت نسبت به هرگونه سرمایه گذاری شرکت های خارجی در گرجستان و تحریم صدور کالا از این کشور به روسیه تمام تلاش خود را برای عدم شکوفایی اقتصادی گرجستان تحت رهبری ساکاشویلی انجام داده است. همچنین پس از جنگ آگوست 2008 برخی از قراردادها به ویژه در بخش حمل و نقل و بنادر باتومی و پاتی لغو شد. البته با توجه به تسلط روسیه بر نیروهای جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی و تجربه سنگین شکست گرجستان در سال 2008، تا حدود بسیار زیادی امکان بروز جنگ تا حدود بسیاری کاهش پیدا کرده است. روسیه با سیاست امنیتی و خارجی دولت گرجستان به شدت مخالف است و از شرایط موجود در انتخابات پیشین روی گرجستان برای مداخله در امور داخلی این کشور استفاده خواهد کرد.
دشمنی میان رهبران روس با روسای جمهور گرجستان
اصولا در دو دهه گذشته رهبران روسیه با روسای جمهور گرجستان روابط شخصی نامطلوبی داشته اند. به عنوان مثال، مقام های کرملین با زویاد گام ساخوریا (Zviad Gamsakhurdia) به دلیل پیشینه وی در انتقاد شدید از شوروی و تلاش برای استقلال گرجستان از شوروی رابطه بسیار سردی داشتند.
وضعیت در مورد ادوارد شواردنادزه نیز به همین منوال بود، زیرا مقام های روس وی را به زمینه سازی فروپاشی شوروری، خروج نیروهای روس از اروپا و افغانستان متهم کردند. در همین ارتباط لئونید رادزیخوفسکی می گوید که «ملی گرایان روس به همان اندازه که استالین را ستایش می کنند از شواردنادزه متنفر هستند و این امر در نگاه اول بسیار عجیب به نظر می رسد، زیرا استالین مسئول کشتار میلیون ها روس است ولی شواردنادزه چنین فجایعی را مرتکب نشده بود» .
اما زمانیکه میخائیل ساکاشویلی به قدرت رسید، نخبگان سیاسی روسیه هیچگونه نگرش منفی نسبت به وی نداشتند. ساکاشویلی سیاستمداری بود که با حذف شواردنادزه به ریاست جمهوری گرجستان رسیده بود، امری که تا حدودی موجب خرسندی مقام های کرملین شده بود.
علاوه بر این، ساکاشویلی در اولین روز دوره ریاست جمهوری خود اعلام کرد که دست دوستی به سوی روسیه دراز می کند و خواستار شروع مجدد روابط میان این دو کشور بدون هیچ پیش شرطی است. اما پس از مدتی سیاست های ساکاشویلی موجب نارضایتی دولتمردان روس شد. رویکرد وی در همراهی بیشتر با دولت های غربی و به خصوص آمریکا، تقاضا برای پیوستن به ناتو، درخواست از آمریکا برای آموزش نیروهای گرجی، برچیدن دو پایگاه نظامی روسیه از گرجستان و وعده الحاق آبخازیا و اوستیای جنوبی به گرجستان تا پیش از پایان دوران ریاست جمهوری خود با واکنش منفی کرملین رو به رو شد. به همین منظور نیز دولت روسیه از طریق تحریم محصولات کشاورزی، اخراج کارگران گرجی، قطع راههای مواصلاتی و قطع گاز و نفت سعی در فشار بر تفلیس برآمد .
اوستیای جنوبی و آبخازیا
بر خلاف کاهش نفوذ روسیه در گرجستان، نقش و تاثیرگذاری این کشور در اوستیای جنوبی و آبخازیا رو به افزایش گذاشته است. این دو منطقه به طور کامل به روسیه وابسته هستند و زمزمه های الحاق این دو منطقه به روسیه بسیار بیشتر از پیش جنگ 2008 به گوش می رسد. صدور ویزاهای روسی، سرمایه گذاری عظیم در بخش بهداشت و فرهنگ، امضای قراردادهای گسترده، افزایش چشمگیر حضور روسها در بخش مسکن، مانع تراشی در سفر شهروندان این دو منطقه به گرجستان، تشویق گردشگران به سفر به آبخازیا و اوستیای جنوبی، افزایش آموزش زبان روس در مدارس این دو منطقه و ازسرگیری مجدد ارتباطات هوایی و جاده ای از مهمترین اقدامهای روسیه برای افزایش نفوذ خود در آبخازیا و اوستیای جنوبی بوده است.
امضای قراردادی در سال 2009 برای اکتشاف نفت در سواحل آبخازیا از دیگر تلاشهای روسیه برای حضور پررنگتر در این منطقه بوده است. البته در برخی مواقع، تنشهایی نیز در این میان به وجود آمده است . به عنوان مثال در سال 2010، دولت اوستیای جنوبی یکی از داراییهای یک شرکت وابسته به گاز پروم را به اتهام فرار مالیاتی توقیف کرد. اما در سالهای گذشته و به ویژه پس از جنگ آگوست سال 2008، حضور روسیه در این منطقه به صورت تدریجی رو به افزایش گذاشته است.
فرجام سخن
روسیه هنوز هم به کشورهای جدا شده از شوروی سابق به دید منطقه منافع خاص و حوزه نفوذ خود می نگرد. در سند «راهبرد امنیت ملی روسیه تا سال 2020» که در سال 2009 به تصویب رسید به صراحت به این موضوع اشاره شده است که توسعه همکاریهای دوجانبه و چندجانبه با کشورهای مستقل مشترک المنافع اولویت مهم سیاست خارجی روسیه است.
به نظرمیرسد این نوع برداشت و نگرش در دوره جدید ریاست جمهوری پوتین نیز تغییری نخواهد کرد، زیرا وی بارها اعلام کرده است که تنها با تغییر سیاست-های تفلیس در نزدیکی به واشنگتن است که میتوان به بهبود روابط مسکو و تفلیس امیدوار بود. بنابراین، روسیه تمام تلاش خود را برای حفظ تسلط خود بر این منطقه انجام خواهد داد و از طریق سازمانهای تحت رهبری خود همچون سازمان پیمان امنیت جمعی، جامعه اقتصادی ارواسیا و اتحادیه گمرکی –که اخیرا به اتحادیه اوراسیا تبدیل شده است – به تقویت و تثبیت جایگاه خود در منطقه خواهد پرداخت.
روسیه با تعمیق و نهادینه ساختن این سازمانها که به طور عمده تحت نفوذ این کشور است، میتواند کنترل غیر رسمی خود بر این کشورها در حوزههای مختلف اقتصادی، انرژی، تجارت و دفاعی را بیش از پیش گسترش دهد. به همین خاطر نیز سال 2012 و 2013 سالهای بسیار مهمی برای روسیه و البته کشورهای این منطقه خواهد بود. در سال 2012 انتخابات پارلمانی در گرجستان و ارمنستان و در سال 2013 نیز انتخابات ریاست جمهوری در گرجستان، ارمنستان و کشور آذربایجان برگزار خواهد شد. بدون تردید، روسیه نیز از این فرصت برای پیگیری و پیشبرد منافع ملی خود استفاده خواهد کرد. پوتین در دوره جدید ریاست جمهوری خود به دنبال راهی برای بازیابی وضعیت پیشین روسیه به عنوان یک دولت قدرتمند در عرصه جهانی خواهد بود و مسکو در دوره ریاست جمهوری وی از طریق پیشبرد دیپلماسی انرژی و توسعه نظامی به تقویت مواضع خود در مسایل مهم بین-المللی و به ویژه در قفقاز جنوبی خواهد پرداخت.
علیرضا ثمودی کارشناس روابط بین الملل
نظر شما