احد فرامرزقراملکی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دلیل توسعه یافتن فلسفه اخلاق در غرب و بیشاخ و برگ ماندن آن در فلسفه اسلامی گفت: برای بررسی این مساله معتقدم باید گامی به عقب برداریم. واقعیت این است که ما تاکنون بررسی تطبیقی مناسبی درباره سهم فلاسفه مسلمان در توسعه اخلاق انجام ندادهایم تا بتوانیم آن را با فهم فلاسفه غرب از این حوزه مقایسه کنیم. به اعتقاد من، پژوهشگران معاصر ما در شناخت و احیای نظریههای اخلاقی مسلمانان تا اندازهای کوتاهی کردهاند.
استاد دانشگاه تهران تاکید کرد: مطالعات دقیق در این عرصه ممکن است نتایج متفاوت و خلاف این باور را به دست دهد. من به همراه رستم فلاح پژوهشی را در دست انجام داریم که طبق آن، 700 اخلاقپژوه تاثیرگذار در تمدن اسلامی داشتیم. قرار است در این پژوهش، آثار و آرای این متفکران را احیا کنیم که نتیجه آن به زودی از سوی انتشارات موسسه حکمت و فلسفه ایران منتشر میشود.
قراملکی در مقام نتیجهگیری گفت: ما درباره فلسفه اخلاق در میان دانشمندان مسلمان کم کار کردهایم و نباید به دلیل کمکاری خودمان تصویری ناقص و احیانا تیره از کارنامه فلاسفه مسلمان در عرصه اخلاق ارایه دهیم، زیرا این کار علمی و منصفانه نیست.
بر خلاف اندیشمندان غربی، ایرانیان معاصر کمتر به نطریه اخلاقی زکریای رازی پرداختهاند
این پژوهشگر حوزه اخلاق در تایید مدعایش مثالی ذکر کرد و گفت: دانشمندان مغربزمین درباره نظریه اخلاق محمدبن زکریای رازی دهها مقاله مهم نوشتهاند. خانم «دولارد» به تنهایی چهار مقاله درباره این نظریه منتشر کرده است، در حالی که ایرانیان معاصر ما کمتر به نطریه اخلاقی رازی پرداختهاند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران یادآوری کرد: موضوع دیگری که در این باره جلبنظر میکند، این است که در مغرب از دوره پیشسقراطی تاکنون یعنی نزدیک به سی قرن، مطالعات و تاملات اخلاقی وجود داشته است. حتی قبل از فلاسفه پیشسقراطی در آثار افرادی مانند هومر، بحثهای اخلاقی وجود داشت. غربیان بر سر چنین سفرهای نشستهاند و به تحلیل و بازشناختن پیشینیان خود همت کردند.
وی به پویایی فلسفه اخلاق در غرب اشاره کرد و گفت: فلاسفه مغرب پا به پای تحولات اجتماعی و همزمان با بحرانهای ناشی از تحولات زیستبشری مانند تحولات عبور از عهد باستان به قرون وسطی و تحولات انقلاب صنعتی، به تحلیل مسایل اخلاقی پرداختند. معتقدم که اخلاق کاربردی در مغرب پیشرو بوده است و به همین دلیل فلسفه اخلاق غربی بیش از پیش توسعه یافت. دانشمدان ما به ویژه در سده اخیر کمتر به اخلاق کاربردی توجه کردهاند، از همین روست که معتقدم نیازمند نگرشی جدید در این عرصه هستیم.
مهمترین ضلع تحول علوم انسانی بارور ساختن گستره معرفتی اخلاق کاربردی در حوزههای مربوطه است
قراملکی، مهمترین ضلع تحول علوم انسانی را بارور ساختن گستره معرفتی اخلاق کاربردی در تمامی حوزههای مربوطه دانست و گفت: من قاطعانه به این موضوع باور دارم. چگونه میتوان سخن از تحول علوم روانشناسی به میان آورد، اما از اخلاق روانشناسی و مشاوره بحث نکرد. این مثال برای عرصههایی مانند کشاورزی، تربیت بدنی و صنعت نیز صادق است.
وی ادامه داد: البته اگر از حق نگذریم، از اول دهه 90 نسیمی در قلمرو اخلاق ایران وزید و عدهای از اندیشمندان ما به برخی از حوزههای اخلاق کاربردی توجه کردهاند. در پژوهشهای اخلاقی دهه 90 معاصران، نوعی تنوع موضوعی دیده میشود. در این دهه، اخلاق مدیریت، روابط عمومی، کتابداری و اطلاعرسانی، قضا، اخلاق زیستی به ویژه اخلاق پزشکی مورد توجه قرار گرفته و آثاری نوشته شدهاند.
قراملکی این پژوهشها را ناکافی دانست و گفت: این پژوهشهای اخلاقی شایسته جامعه ایران اسلامی نیست و از سوی دیگر از پژوهشهای اخلاقی مغربزمین نیز عقبتر است. امیدوارم همکاران ما در پژوهشگاهها به اخلاق عنایت کنند.
این نویسنده، درباره ریشه عقبماندگی اخلاق کاربردی در میان پژوهشهای فلسفی معاصر گفت: من دلیل این عقبماندگی را نگاه پژوهشگران به اخلاق میدانم. اگر کسی بپندارد که اخلاق مشتی پند و موعظه و نصیحت است، نگاهی بیرونق به آن خواهد داشت، اما اگر بدانیم که اخلاق در هر حوزه کاری و گستره معرفتی، برنامهای برای پیشگیری، بهبود، درمان و سرآمدی است، آنگاه هم در دانشگاه و هم در سازمانها به تولید و ترویج شاخههای مختلف اخلاق کاربردی اهتمام خواهیم کرد.
وی یادآوری کرد: علاوه بر گوناکونی در حوزههای کاربری اخلاق، رهیافت فلسفی متعددی نیز به اخلاق وجود دارند. پس از رواج سکولاریسم در غرب، بسیاری از فلاسفه به جای آنکه اخلاق را از آموزههای تحریف نشده دین اخذ کنند سعی کردند آن را به منزله یک معرفت بشری رشد دهند. اخلاق به منزله معرفت بشری در بیان ملاک نهایی اخلاق و مبانی آن به گوناگونیهای بسیار زیاد دچار میشود. در تمدن اسلامی اگرچه منابع مختلفی مانند میراث ایرانی، یونانی و هندی وجود داشت، اما غلبه در پژوهش اخلاق با آموزههای قرآن و سنت بوده است، لذا به نظر میرسد با وجود گوناگونی در عناصر درونمکتبی، انسجامی بیش و کم یکسان در فلسفه اخلاق اسلامی وجود دارد.
قراملکی در پاسخ به این سوال که با میراث معرفتی غرب در فلسفه اخلاق چه مواجههای باید داشت، گفت: متاسفانه برخوردی منطقی با فلسفه اخلاق غربی نداشتهایم و در موارد زیادی این مواجهات، زیانبار نیز بودهاند. عدهای میراث غربی را به صورت یک چارچوب نظری غیرقابل نقد تلقی میکنند. من شگفتزده میشوم وقتی عدهای که حتی در معرفت دینی مدعی تقدسزادییاند در برخورد با نظریههای اخلاقی مغربزمین به نوعی تقدسنگری میرسند.
تقسیم بندی اخلاق غربی مناسب تاریخ اخلاق در دوره اسلامی نیست
وی در تبیین گفتههایش مثالی ذکر کرد و گفت: غربیان به دلیل مطالعه تجربی میراث فلسفه اخلاق خود، نظریههای فلسفه اخلاق را تقسیمبندی کردهاند و برای مثال مکتب وظیفهگرایی، نتیجهگرایی، فضیلتگرایی و امثال آنها را متمایز کردهاند. این در حالی است که گاهی برخی از معاصران ما گمان میکنند این تقسیمبندی امری نقدناپذیر است و میکوشند با همین خطکشی درباره نظریههای اخلاقی دانشمندان مسلمان اظهارنظر کنند، در حالی که این تقسیمبندی اگرچه جامهای شایسته بر تن فلسفه اخلاق غرب است، اما هرگز مناسب تاریخ اخلاق در دوره اسلامی نیست. ما باید تطور تاریخ اخلاق در تمدن اسلامی را مستقل از هرگونه کلیشهای تحلیل کنیم.
این استاد دانشگاه، سکولار دانستن فلسفه اخلاق غربی را یکی دیگر از آفتهای مواجهه با این حوزه دانست و گفت: متاسفانه عدهای فلسفه اخلاق را سکولار و غیردینی میانگارند و با شعار «الکفر یموت به ترک ذکره» میکوشند هیچ توجهی به این میراث نشود. من این موضعگیری را نیز بخردانه نمیدانم، زیرا با آموزههای دینی مانند «اطلب العلم ولو بالصین» ناسازگار است.
وی درباره مواجهه مفید و موثر با فلسفه اخلاق غربی گفت: به گمان من مواجهه اثربخش و زیرکانه با میراث فلسفه اخلاق غرب شناخت و تحلیل انتقادی آن، تمایز نهادن میان عناصر قابل دفاع و غیرقابل دفاع، برگرفتن عناصری که از نوعی حقیقت برخوردارند و فروگذاشتن عناصر غیرمنطقی و غیرقابل دفاع آن است.
اعراض از سفره گسترده فلسفه اخلاق غرب بخردانه نیست
قراملکی با بیان اینکه «اعراض از سفره گسترده فلسفه اخلاق غرب بخردانه نیست» عنوان کرد: من بین افراط و تفریط در مواجهه به این فسلفه، مواجهه انتقادی را راهی درست میدانم، سیره نظری و عملی استاد شهید مطهری نیز دقیقا بر همین مواجهه استوار بوده است.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه راکد بودن نسبی فلسفه اخلاق در سدههای اخیر، مسلمانان را با نوعی خلأ مواجه نکرد، گفت: اگر تاریخ نظریههای اخلاقی در اسلام را مطالعه کنیم میبینیم که در گذشته مسلمانان به هر گونه نیاز پژوهشی در اخلاق پاسخ دادند. یادمان باشد که «جاهز» و همچنین «زکریای رازی» درباره اخلاق حرفهای کاتبان رساله دارند. در آن روزگار کتابت شغل مهمی بود و برخی غیراخلاقیها میتوانست سرنوشت جامعه را عوض کند. از این رسالهها اخلاقی زیاد نوشته شدهاند.
استاد دانشگاه تهران در پایان گفت: مطالعات اخلاقی در سدههای اخیر به صورت دردناکی افول کرده است، اما معتقدم میتوان با استفاده از منابع پیشینیان و رهیافتهای غربیان دوباره به رشد فلسفه اخلاق در جامعه اسلامی امیدوار بود.
نظر شما