۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹

هر هفته با نهج‌البلاغه ـ 13/

قیاس محمد حنفیه با حسنین و پاسخ امام علی/ فرزند من کجا و فرزندان ‏پیغمبر کجا؟!

قیاس محمد حنفیه با حسنین و پاسخ امام علی/ فرزند من کجا و فرزندان ‏پیغمبر کجا؟!

در جریان جنگ جمل محمد حنفیه از خود دلاوری ها نشان داد، یاران به امام علی(ع) عرض کردند، اگر فضیلت ‏خاصى که خداوند براى حسن(ع) و حسین(ع) قرار داده، نبود، هیچ کس را بر محمد حنفیه مقدم نمى‏داشتیم. امام(ع) در پاسخ ‏فرمودند: امام فرمودند: «این یقع ابنى، من ابنى بنت رسول الله(ص)»

«از کوه محکمتر باش!» این عبارتی است است که امام(ع) هنگام دادن پرچم به فرزندش محمد حنفیه، در جنگ ‏جمل فرمود. امام علی(ع) به محمد حنفیه فرمودند: «اگر کوه ها متزلزل شوند تو تکان مخور! دندانهایت را بهم بفشار! جمجمه خویش ‏را به خدا عاریت ده! قدم هایت را بر زمین میخ کوب کن، همیشه نگاهت ‏به پایان لشکر دشمن باشد(که تا آنجا پیشروى کنى)کاملا(مراقبت آنها باش و از آنچه باعث) ترس‏ مى‏شود چشم بپوش و بدان نصرت و پیروزى از جانب خداى سبحان است.
 
محمد حنفیه فرزند با فضیلت على(ع) و مادرش ‏«خوله‏» دختر جعفر بن قیس است و گفته‏اند پیغمبر اسلام به على(ع)فرمود: اگر از این زن ‏پسرى خدا به تو داد وى را همنام و هم کنیه من قرار ده! در صحنه جنگ جمل نخست امام(ع) شخصا به سپاه دشمن حمله‏ برد و ارکان آنها را متزلزل ساخت، سپس پرچم را به محمد حنفیه داد و فرمود: «لشکر مخالف را در هم بریز...»، او حملات فراوانى کرد و لشکر را از جا کند... .
 
ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: پس‏از مشاهده این صحنه یاران امام على(ع) عرض کردند: اى امیرمؤمنان(ع)، اگر فضیلت ‏خاصى که خداوند براى حسن(ع) و حسین(ع) قرار داده، نبود، هیچ کس را بر محمد حنفیه مقدم نمى‏داشتیم. امام(ع) در پاسخ ‏فرمودند: «این النجم من الشمس و القمر» ستاره کجا و خورشید و ماه کجا؟، یاران گفتند: ما هرگز او را هم پایه حسن و حسین قرار نمى‏دهیم...امام فرمودند: «این یقع ابنى، من ابنى بنت رسول الله(ص)» فرزند من کجا و فرزندان ‏پیغمبر کجا؟!(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 صفحه 245)
 
در این جملات امام(ع) درس فداکارى و چگونگى حمله به دشمن ‏و راه بدست آوردن پیروزى را از جنبه‏هاى مختلف به ما یاد مى‏دهد و بالخصوص یادآور مى‏گردد که نصرت از جانب پروردگار است. همچنین از درس های دیگر این خطبه برتری و فضیلت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر دیگران حتی دیگر فرزندان امام علی(ع) است.
 
در حکایات آمده است: حجاج ظالم، مردی را از علمای دین بیاورد و گفت: از تو به من رسانیدند که گویی که حسن و حسین فرزندان مصطفی(ص) بودند؟، عالم گفت: از کتاب خدا گفتم، حجاج گفت: اگر اثبات نکنی به زشت‌ترین وجهی بگویم که تو را بکشند. مرد عالم گفت: معلوم است که عیسی(ع) بی پدر بود و از ابراهیم تا به وی هزار سال فاصله بود، به حکم آنکه مادرش مریم از بنی‌اسرائیل بود، خدای تعالی وی را از فرزندان ابراهیم(ع) شمرد. چگونه حسن(ع) و حسین(ع) از فرزندان حضرت مصطفی(ص) نباشند که میان ایشان به جز از فاطمه(س) نیست؟! حجاج چون این سخن شنید ساکت شد و از غم چنان شد که نزدیک بود که جانش به سجین بپیوندد.

در بیان فضایل اهل بیت(ع) سخن بسیار است و چه فضیلتی بالاتر از اینکه در فرمایشات پیامبر گرامی اسلام(ص)، اهل بیت یکی از ثقلین نام برده شده اند. حضرت فرمودند: «من در میان شما دو چیز بزرگ می‌گذارم؛ یکی از آن [دو] کتاب خداست که در اوست راه راست مر مؤمنان را، و از اوست روشنی دل مر عارفان را، پس فراگیرید آن را و چنگ در آن زنید و بدان متمسک گردید که حبل خداست، هر که چنگ در آن زند به مراد برسد. دوم، اهل بیت من، به یاد می‌دهم شما را حضرت خداوند ـ تعالی ـ را ، یعنی او را گواه می‌گیرم در نیکو داشت اهل بیت من [و حضرت سه بار این جمله را (اَذْکُرْکُمْ اللهَ فی ا‌‌َهْل بَیْتِی) تکرار کردند] و در تکرار این سخن سه بار، دلیلی واضح قایم می‌شود در تعظیم اهل بیت و محبت و متابعت ایشان».
 
 
اهل بیت رسول(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین اند؛ به دلیل آن حدیث که در صحیحین وارد است که آن هنگام که این آیت فرود آمد که: حضرت رسالت(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین را بخواند و گفت: «اَللهُمَ هولاء أَهلُ بَیتی» (خدایا، اینان خاندان من هستند) همچنین آن حضرت در حق فاطمه(س) فرمود: فاطمه پاره‌ای است از من، هر که او را برنجاند مرا رنجانیده باشد و هر که مرا برنجاند، خدای را رنجانیده باشد و این حدیث دلالتی تمام دارد بر کمال شرف سیده نساء عالمیان و نور دیده صفوف آدمیان، صدف گوهر امامت، شفاعتخواه روز قیامت، بتول عذرا، فاطمه زهرا(س). بهتر و مِهترِ زمین و ز مَن/ صدف گوهر حسین و حسن.
 
همچنین حضرت رسول(ص) در حق حسن و حسین فرمود که «الحسن و الحسین سیّدا شباب اهل الجنة: حسن و حسین(ع)سَروَر جوانان بهشتی اند» و در حدیثی دیگر آمده که: چون خدای تعالی بهشت را بیافرید، او را وعده داد که تو مسکین صُلَحا و اهل تقوا باشی و فقرا و زهاد ساکنان تو باشند. بهشت گفت: «الهی لِمَ جَعَلتَنی مَسکَنُ المَساکین؛ یعنی چرا مرا مسکن مسکینان گردانیدی؟» خطاب آمد که‌ ای بهشت! تو راضی نباشی که ارکان تو را به حسن و حسین آراسته گردانم؟ پس بهشت خرامید و گفت: راضی شدم پروردگارا، راضی شدم.
کد خبر 1664864

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha