به گزارش خبرنگار مهر، هدی شفائیه در 22 مرداد سال ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد که بعدها وی را پدر عکاسی نوین ایران نامیدند.
وی در سال ۱۳۱۲ اولین تجربه گرفتن عکس و ظهور و چاپش را انجام میدهد. در سال ۱۳۲۰ برای نخستین بار در یک مسابقه عکاسی که انجمن فرهنگی ایران و فرانسه ترتیب داده، شرکت کرده و برنده اول مسابقه میگردد. در فروردین ۱۳۳۴ با افتتاح استودیو هادی رسما و بطور حرفهای عکاسی را شروع کرد و در تابستان همان سال اولین کلاس عکاسی ایران را برگزار نمود. اگرچه فعالیتهای عکاسی وی گونههای مختلف عکاسی را در بر میگیرد، ولی شهرتش بیشنر به خاطر پرترههایی است که عکاسی کردهاست. در سال ۱۳۶۷ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و در حال حاضر در اوهایو زندگی میکند.
از مشهورترین کارهای او پرترههای نیما یوشیج (دیگر مشاهیر ادبی و هنری همدورهٔ خویش) هستند. فن و هنر عکاسی، کتابی در عکاسی از قلم ایشان است که در سال ۱۳۷۲ توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در تهران به چاپ رسیده است.
دکتر هادی شفائیه پدر عکاسی نوین و بنیانگذار عکاسی آکادمیک در ایران است. سال 1330 برای اولین بار در یک مسابقه عکاسی شرکت کرد که این مسابقه را انجمن فرهنگی ایران و فرانسه ترتیب داده بود. او تنها یک عکس داد که برنده اول مسابقه شد. بعد از این نمایشگاه، اولین "انجمن ملی عکاسی ایران" را تشکیل داد که متاسفانه بیش از دو سال عمر نداشت.
شفائیه که استاد عکس پرتره است از شخصیتهای زیادی در ایران و جهان تصاویر جاودانی گرفته است، برای این منظور شخصیت مورد نظر خود را ساعتها روی صندلی آتلیه خود مینشاند و با او صحبت میکرد و در چهره و حالتهای رفتاری سوژه دقیق میشد و بعد عکسی میگرفت که بیننده در همان نگاه اول بدون اینکه شناختی از فرد داشته باشد شخصیت و موقعیت اجتماعی و فرهنگی وی را حدس بزند، نیما یوشیج پدر شعر نو، یکی از این شخصیتها است که در یک جلسه ، چند ساعت با استاد بود.
او نقل قول معروفی دارد که میگوید: برای گرفتن عکس، حتی از موضوعی مشخص و ساده مثل یک سیب، یافتن بهترین نقطه دید، مناسبترین زمینه و انتخاب نور جوابگو، مدتی تلاش لازم است درصورتیکه یک نقاش میتواند در جایی بنشیند و فقط با یک مداد و ورقی کاغذ، حتی بی وجود سیب، نقش آن را چنان که میخواهد، با قدرت تصور و تجسم، در روی آن کاغذ بوجود آورد.
شفائیه در یکی از مصاحبههایش میگوید: سال 1334 با انتخاب 150 قطعه از این عکسها به فکر نمایشگاهی بودم که باستانشناس مشهور فرانسوی "رومن گیرشمن" (مدیر انیستیتوی باستانشناسی فرانسویها در ایران) یکی از عکسهای 50 در 60 سانتیمتر را با خود به پاریس برد و در بازگشت از مدیر بخش شرقشناسی موزه لوور (آقای آمیه) دعوتی برای تشکیل این نمایشگاه در موزه لوور آورد، که افتخار بزرگی برای من بود. اما متاسفانه هنگامی که عکسها برای ارائه حاضر شد به علت وضع مالی دولت فرانسه از هزینههای غیر اضطراری کاسته شد که در نتیجه پذیرایی از من و ترتیب نمایشگاه هم ممکن نگردید. از همین آثار نمایشگاهی با نام "رد پای اعصار" در کاخ ابیض (تهران) ترتیب داده شد و به دعوت "پروفسور توچی" (باستانشناس ایتالیایی) این آثار به رم رفت و سپس به دعوت موزه تاریخ هنرهای معاصر ژنو به آنجا منتقل شد و سپس به دعوت سفیر ایران در سوئیس، نمایشگاه در برن و زوریخ تکرار شد. پس از بازگشت به ایران، در دانشگاه هنرهای زیبا و سپس باشگاه عکاسی آبادان به نمایش درآمد.
سال 1355 در وزارت فرهنگ و هنر (با همکاری یونسکو) سازمانی تشکیل یافته بود با عنوان "مرکز اسناد فرهنگی آسیا" که در آن زمان من از موجودیت آن اطلاعی نداشتم. این سازمان از ایران تا خاور دور، همه کشورها را در بر میگرفت. بخشی از این سازمان به کارهای گرافیک مربوط میشد که آن را مرتضی ممیز اداره میکرد. در بهار سال 1357 ممیز وجود چنین سازمانی را به من گفت و اظهار داشت که میخواهند بخش عکاسی آنجا را من اداره کنم. من از اول تیر ماه همان سال به کادر آنها پیوستم و مقدمات کار را آماده کردم.
در پایان شهریور همان سال نمایشگاه منحصربهفردی در دنیا به نام "فتو کینا" در کلن (آلمان) تشکیل شد که مخصوص لوازم عکاسی و فیلمبرداری و وسایل مربوطه بود و هر دو سال یکبار تجدید میشد و آنچه در کشورهای مختلف ساخته میشد در آنجا به نمایش در میآمد. من از طرف سازمان مذکور برای بازدید و کسب اطلاعات لازم به کلن رفتم و با دستی پٌر برگشتم. در آنجا بود که خبر "جمعهی سیاه" (کشتار در میدان ژالهی تهران) را شنیدم و پس از بازگشت و چند هفته انتظار بیکار، سازمان تعطیل و برچیده شد!
سال 1360 بالاخره تلاشهای 25 سالهام به نتیجه رسید و از طرف وزارت علوم و آموزش عالی از من خواسته شد که برای دوره چهار ساله لیسانس عکاسی برنامه درسی بنویسم. از سال 1362 در دانشگاه تهران (دانشکدهی هنرهای زیبا) و مجتمع دانشگاهی هنر این دوره شروع شده و برنامه من مورد اجرا درآمده است. تا سال 1366 در هر دو دانشگاه مدیریت دروس و بخش عملیاتی تدریس را بر عهده داشتم.
عکاس مانند نقاش نمیتواند در جایی بنشیند و فقط با یک مداد و ورقی کاغذ، حتی بی وجود سیب، نقش آن را چنان که میخواهد، با قدرت تصور و تجسم، در روی آن کاغذ بوجود آورد.
هانری کارتیه-برسون؛ عکاس مشهور فرانسوی، بر این عقیده بود که: "در چاپ عکسی اگر لازم شود حتی یک میلیمتر از نگاتیو حذف شود بدین معنی است که آن تصویر موفق نبوده است!" من با برسون در این مورد هم عقیده نیستم و معتقدم که "چاپ عکس" خود بخشی از "هنر عکاسی" است. همچنان که نقاش ممکن است در طی سالها بارها و بارها در اثر خود تغییراتی بدهد.
این هنرمند ارزشمند ایران اکنون در آمریکا و در کنار خانواده خود روزگار میگذراند.
نظر شما