این تأثیر و تأثر متقابل باعث بروز تفاوتها و وجوه تمایز میان نوع، کمیت و کیفیت فضای سیاسی – فرهنگی جوامع شده که به تناسب از درجه ای از عقب ماندگی و یا توسعه یافتگی برخوردار خواهند شد و تحلیل فرهنگی – سیاسی همواره مشخص کننده این موضوع و مسئله بوده که دیگران چگونه فکر می کنند، چگونه می اندیشند و پاسخ آنها به کنش های محیطی چیست؟
آیا این کنش، واکنش و اندرکنشها بر محور عقلانیت، منطق و خردورزی شکل می گیرد و یا اینکه تابعی است از احساس، ذهنیت گرایی و یا قضاوت هایی سطحی و غرق شدن در مناسبات شکلی و تبعی که هر یک از وضعیت های فوق بیانگر درجه ای از پیشرفت یا واپسگرایی است که آن جامعه خاص در آن مرحله سیر می کند.
در این راستا سابقه و تجربه این مبحث و قدمت آن به طول عمر جوامع از آغاز شکل گیری زندگی اجتماعی و جامعه پذیری برمی گردد. تصور فرهنگ، سنت، هنجارها و مجموعه ای از ارزش ها که شکل دهنده اجزا و مؤلفه های هویت بخش یک جامعه انسانی است، همواره مورد توجه تحلیل گران و محافل سیاسی، علمی و پژوهشی بوده و خواهد بود. لذا لازم است ابتدا و در حد ضرورت به مبانی فرهنگ سیاسی پرداخته شود و از این رهگذر ریشه های پوپولیسم در فرهنگ سیاسی جوامع را مورد بررسی قرار داد.
هر یک از صاحب نظران در عرصه علم الاجتماع اعم از عالمان به علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد، مدیریت و یا علوم تربیتی از زاویه و نگرش آن حوزه و عرصه علمی، تعابیر و تفسیر خاصی از فرهنگ ارائه می کنند. برخی بر این اعتقاد هستند که فرهنگ مجموعه ای از معانی، ارزش ها و برداشت ها است و در سطوح فرومای، ملی و فراملی کاربری داشته و لذا یک فرهنگ، نشانه وجود ارتباط منطقی بین معانی، ارزشها و برداشت ها می باشد که اعضاء یک فرهنگ دارا هستند.
در نگاهی دیگر، حیات اجتماعی مفهوم خود را از برداشت های فردی افراد و انسان ها کسب می کند. این برداشت ها به تدریج معیارهای جمعی را پدید می آورند و لذا فرهنگ عبارت خواهد بود از باورها، ارزش ها و تعابیر مختلفی که این معیارها پدید می آورند و از آنجایی که انسان ها متفاوت هستند، باورها و ارزشهای خاص آنان در یک روند تعاملی قراردارد ولی همه آنها در قالب یک مفهوم مشترک، یعنی فرهنگ، مورد تعبیر و شناخت است.
ماهیت پوپولیسم
این مفهوم مشترک غالباً به عنوان یک مجموعه بین الاذهانی خلق می شود، یعنی درون زا، خودجوش، هماهنگ و منسجم و از یک منطق مبتنی بر باورهای دینی، قومی، ملی یا بین المللی برخوردار است، لیکن در پاره ای از جوامع این مفاهیم، هنجارها و ایستارها به مردم آن جامعه ابلاغ شده و با یک حالت دستوری تزریق از بالا صورت می گیرد.
از همین فراز می توان بین این دو مسئله پیوند برقرار نمود با این توصیف که جوامعی که از نوعی عوام زدگی برخوردار بوده و به نام و به بهانه احترام به سنت ها که لازم الاحترام هستند در فاز سنتی سیر می کنند و در چنین وضعیت بستر و ظرفیت پذیرش مفاهیم و هنجارهای ابلاغی را دارا هستند و اینجاست که در یک تعامل متقابل و رو به تزاید، سطح و درجه عوام زدگی شکل تصاعدی به خود خواهد گرفت و باالعکس؛ جوامعی که مفاهیم، هنجارها، ایستارها و ارزش های خود را از یک نظام تعریف شده و مبتنی بر ارزش های دینی، مذهبی و یا مای برگرفته از حوزه تمدنی خویش اخذ می نمایند نمی توان با تبصره های تکلیفی در عرصه فرهنگ و سیاست آنها را کنترل نمود چرا که رفتار آنها نظامند، مبتنی بر عقلانیت، خودورزی و احترام به ارزش ها و هنجارهای آن سیستم خواهد بود.
لذا عوام زدگی فریبی نمی تواند در میان آنان رخنه نموده و یا گسترش یابد و از درون آن چارچوب فرهنگی و سیستم عقلائی و خردگرا و برگرفته از ارزش ها و هنجارها، فرهنگ سیاسی آن جامعه شکل گرفته بدین معنا که فرهنگ سیاسی مجموعه ای از دیدگاه ها، انگاره ها، اعتقادات و احساسات است که به فرآیند سیاسی نظم و مفهوم می بخشد و فرضیات زیربنایی و قواعد رفتار حکومتی در نظام سیاسی را مهیا می سازد. بر این اساس فرهنگ سیاسی بیان گونه های مختلف جهت گیری شهروندان، نظیر ارزش ها و جهت گیری های متقابل و میانه، تساهل، مدنیت، کارآیی، دانش، مشارکت، اعتقادات و اداراکات درباره مشروعیت نظام است.
بر این اساس نوع فرهنگ سیاسی جوامع می تواند شکل تدافعی یا تهاجمی به خود گرفته، صلح جو و ایستایا سرسخت و مبارز، مشارکت از نوع فعالانه یا منعلانه، پویا، خنثی و یا فرهنگ سیاسی تبعی را شامل شود و از همین رهگذر یعنی فرهنگ سیاسی از نوع تبعی و فقدان مشارکت سیاسی یا وجود درجه ای از مشارکت منعلانه و ایستا، عوام زدگی شکل می گیرد و متولد می شود.
به بیان دیگر بستر تولد، رشد و اوج گیری عوام زدگی و محیط ما نور این پدیده، جوامعی را شامل می شود که فرهنگ سیاسی آن تبعی، ایستا و در فقدان مشارکت از نوع فعالانه خواهد بود.
با روشن شدن مفهوم فرهنگ سیاسی و تبیین خاستگاه پوپولیسم بخشی از این معادله چند مجهولی روشن گردید. البته در خصوص مفهوم و ماهیت پوپولیسم وحدت نظر وجود نداشته و براساس نوع رویکرد فرهنگی یا سیاسی تفسیری از عوام زدگی ارائه نموده اند از نظر "پل تاگارت" اصطلاح پوپولیسم بسیار متداول است اما تعریف اندکی از آن شده است.
غالباً اصطلاح پوپولیسم به برنامه های بیش از حد عامیانه و یا مورد علاقه گروههای معینی از مردم ( و همیشه هم گروههای ناجور) نسبت داده می شود. برخی از نویسندگان با ناکامی دریافتن هسته اصلی پوپولیسم، یعنی آنچه در تمام اشکال متنوع آن وجود دارد به این نتیجه قطعی رسیده اند که پوپولیسم مفهوم روشنی ندارد و برای چنین اصطلاح رایجی، این همه بی اعتنایی به مفهوم آن عجیب است و هر زمان هم که به گونه ای نظام یافته با آن برخورد کرده اند، توافق چندانی برسد آن وجود نداشته است.
استلزام چنان وضعیتی که یعنی برنامه های بیش از حد عامیانه تحریک و تحریض عام و عموم جمعیت است، از سوی دیگر حتی در توسعه یافته ترین جوامع، نخبگان، فرهیختگان والیت آن جامعه، حجم محدودی را دربرمی گیرد و اقلیت عددی یا به مفهوم دیگر "خواص" محسوب می شوند و براساس یک قاعده بدیهی برنامه های عامیانه در بستر عوام رشد خواهد یافت و کمتر از سوی خواص (به مفهوم نخبه گان و فرهیختگان) مورد استقبال قرار می گیرد لذا سمت و سوی حرکات پوپولیستی به سوی توده مردم خواهد بود که براحتی تحریک پذیر و تابع احساساتی هستند که بیشتر از برون بر آنها تزریق می شود.
بر این اساس، عوام زدگی و یا به تعبیر دیگر قشری گرایی از جمله مفاهیمی است که در توصیف جوامع سنتی به دور از عقلانیت و تقلید غیر منطقی ( و نه در شکل منطقی تقلید یعنی رجوع به اهل و تخصص ) و پذیرش کورکورانه است، حتی اگر نمادها و ظواهر توسعه یافتگی در آن جامعه مشاهده شود؛ پوپولیسم از جمله آفت هایی است که مهندس فرهنگ سیاسی جامعه را با مخاطره روبرو ساخته و همانند ویروسی مسری، با سرعت رشد تصاعد هندسی می تواند عرصه های اجتماعی، علمی و پژوهشی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و حتی عرصه دینی آن کشور را هدف می گیرد که میزان موفقیت و کامیابی آن به رفتار افراد و آحاد آن جامعه در شکل عمومی و نخبگان و فرهیختگان آن ملت بطور خاص بستگی دارد.
باید به تفاوت و تمایز میان پوپولیسم و پلورالیسم توجه داشت. چرا که ممکن است بنام پلورالیسم و جمع گرایی، پوپولیسم جایگزین آن گردد.
نظر شما