به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اندیشکده چتم هاوس، هر چند بحران مالی در حوزه یورو موجب سرخوردگی بسیاری از شهروندان اروپایی شده است، اما در این میان میتوان گفت که عدم موفقیت اروپا در مهار بحران اقتصادی به ناکارآمدی رهبران سیاسی و نبود یک رهبری قوی بازمیگردد.
به نظر میرسد اگر چنانچه رهبران اروپایی در سالهای گذشته از یک برنامه مشخص و هدف واحد برخوردار بودند، امکان مدیریت بحران اقتصادی وجود داشت. در دو سال گذشته، بیشتر برنامههای ارائه شده از سوی مقامهای اروپایی بدون هدف و چشم انداز روشنی ارائه شدهاند که در بسیاری از موارد با مخالفت احزاب و البته شهروندان اروپایی مواجه شده است. از این رو، موضوع بحران بدهی کشورهای اروپایی به معضل و منبع اصلی تمام بحرانها در اروپا تبدیل شده و اتحادیه پولی اروپا هم اکنون به نقطه فروپاشی کامل رسیده است.
بدون شک، رهبری قوی عامل اصلی در بهبود وضعیت نامطلوب کنونی است و نبود آن میتواند به تشتت آرا و القای نوعی حس بیاعتمادی به بازارهای اروپایی منجر شود. با یک بررسی ساده میتوان گفت که اروپا دیگر همانند گذشته از رهبران قوی و دارای شخصیت کاریزماتیک برخوردار نیست. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و برجستهترین رهبر اروپایی در شرایط کنونی نیز مورد توجه تمام شهروندان اروپایی قرار ندارد. در حالیکه شهروندان کشورهای شمال اروپا از تدابیر و سیاستهای سخت گیرانه وی حمایت میکنند، اما مردم کشورهای جنوب اروپا به شدت از سیاستهای وی ناخرسند هستند. اما نکته مهم اینجاست که هیچ شهروند اروپایی مرکل را به خاطر مهارتهای رهبری و یا کاریزمای وی ستایش نمیکند.
از سوی دیگر، یکی از عوامل نبود انسجام در اتحادیه مالی اروپا نبود یک مدیریت کلان بر این مجموعه است، چرا که فرایند تصمیمگیری در این اتحادیه مستلزم وجود همراهی تمامی کشورهای عضو است. باید به این موضوع نیز اشاره کرد که رهبری آلمان در اروپا نه تنها با سیاستهای کلی این کشور در عرصه بینالمللی مغایر است، بلکه با سیاست چندجانبه گرایی مورد نظر کشورهایی اروپایی در اتحادیه پولی اروپا نیز در تضاد است.
از سوی دیگر، هیچ یک از دولتهای اروپایی نیز بدون در نظرگرفتن شخصیت و کاریزمای سایر رهبران اروپایی و کارآمدی سیاستهای ارائه شده تمایلی به رهبری و یکه تازی هیچ یک از دولتهای دیگر اروپایی ندارند. نتایج انتخابات یونان و واکنش اسپانیا به نحوه ارائه کمکهای مالی به این کشور نشان میدهد که کشورهای اروپایی از مدیریت و پیشتازی سایر کشورهای اروپایی به شدت متنفر هستند.
بدون تردید نحوه تصمیم گیری و حل و فصل بحرانها در درون اتحادیه مالی اروپا باید متناسب با وضعیتهای بحرانی باشد. همچنین باید از ارسال پیامهای متضاد به بازارهای مالی نیزاجتناب کرد.
رهبران اروپایی باید از همتایان چینی خود نحوه مدیریت و برخورداری از رویکرد کلان را فرابگیرند تا بتوانند برای مدیریت بحران مالی انسجام خود را حفظ کنند. اروپا از دیرباز به عنوان مکانی برای سنجش همکاریهای چنادجانبه مطرح بوده است و فرجام بحران کنونی در آینده نظم اقتصاد جهانی بسیار تعیین کننده است.
هر چند مدیریت دسته جمعی مسایل و موضوعات بینالمللی به بخشی از حکمرانی اقتصادی جهانی تبدیل شده است، اما همین امر میتواند به بن بستی منجر شود که کشورها را دچار نوعی انفعال و سردرگمی کند، درست مشابه شرایطی که هم اکنون کشورهای اروپایی با ان رو به رو شدهاند.
نظر شما