به گزارش خبرنگار مهر،"کلاه قرمزی و بچه ننه" از مجموعه فیلمهای کلاه قرمزی است که معرفی وی لزومی ندارد چرا که این شخصیت دوست داشتنی را همه مردم ایران می شناسند. این فیلم که در جدول اکران عید فطر قرار گرفت نگاه اهالی سینما و رسانه های مربوطه را به خود معطوف و امید بازگشت تماشاگر به سینما را ایجاد کرد که البته با فروش فعلی بالایی که داشته است نشان داد که این امید واهی نبوده است. با این حال نکات پوشیده از نظری وجود دارد که بررسی آنها لازم به نظر می رسد.
اول این که "کلاه قرمزی و بچه ننه" فیلمی است شخصیتمحور که از کمترین ارزش سینمایی و بالاترین تعداد مخاطب بهرهمند شده است! تهیه کننده در کمال خست کمترین امکانات را به کار برده چرا که اطمینان داشته است که فیلم به واسطه وجود کلاه قرمزی فروش خود را خواهد داشت. نگاه کنید به صحنهای در سکانسهای آغازین که بچه مدرسهای ها در کنار کلاه قرمزی آواز می خوانند و سرود نه تنها با حرکات دهان بچه ها سینک نیست که به شدت توی ذوق می زند آنقدر که میان پرده های موزیکال برنامههای کودک از آن قوی تر به نظر می رسد.
این ساختار سردستی و - اگر خوشبینانه به آن نگاه کنیم شاید عجولانه – در سکانس های دیگر نیز دیده میشود. از بخشهای موزیکال دیگر که عمده آنها نمای بیرونی دارد و در خیابان میگذرد – که نیاز به طراحی صحنه و...ندارد- گرفته تا فصل خواستگاری کلاه قرمزی همه و همه ساختاری ضعیف دارند که جدا از طراحی صحنه سادهای که مناسب برنامههای کودک تلویزیونی است، پراکندهاند و رابطه طولی مناسبی بین بخش های فیلمنامه وجود ندارد.
فیلمنامه دچار پراکندگی روایی است و فراز و فرود مناسبی ندارد تا سیر منطقی لازم را داشته باشد. شاید در پاسخ این ادعا عنوان شود که فیلم مخاطب کودک و نوجوان دارد و این نوع کار باید همینطور باشد که می شود عذر بدتر از گناه، چرا که سینمای کودک و نوجوان به دلیل تفاوت مخاطب و تاثیرگذاری بیشتر فیلم بر اذهانی که نگاتیوهایش از حساسیت ثبت بالاتری برخوردار است حساس تر است و باید اندیشمندانه تر با آن برخورد کرد.
مشکل دیگر فیلمنامه به تشتت کاراکترها در داستان بازمیگردد. توجه کنیم که نام فیلم "کلاه قرمزی و بچه ننه" است بنابراین این دو باید نقش اصلی فیلم را بازی کنند در حالی که در میانه فیلم این "پسر عمه زا" است که شخصیت محوری قرار میگیرد و از قضا جذابترین بخش های فیلم مثل فرار از زندان یا مانور نظامی مربوط به حضور این شخصیت است. بنابراین بچه ننه تا سکانس پایانی فراموش می شود. این است که ارزش گذاری شخصیت های اصلی و فرعی رعایت نمیشود و همین موضوع است که بیننده را اذیت میکند. به جرات میتوان ادعا کرد که این حضور کلاه قرمزی است که حواس نوستالژیک نشسته بیننده را معطوف خود می کند و برای همین تماشاگر از دیدن فیلم لذت می برد وگرنه این فیلم با این ساختار اگر بدون شخصیتهای آشنای مخاطب بود از فروش معمول فیلمهای ابتدایی سال هم کمتر بلیت فروخته بود.
نکته دیگری که به شدت فیلم را دچار دوگانگی در مخاطب پذیری می کند تغییر ماهیت رده سنی مخاطب "کلاه قرمزی و بچه ننه" از کودک و نوجوان به بزرگسال و به عکس است. فیلم شروعی به شدت بچهگانه دارد و پس از فصل پیدا شدن بچه ننه به بزرگسال تغییر ماهیت می دهد و این روند تا آخر فیلم چندبار آن را دچار نوسان می کند به ویژه این که انتهای فیلم به هیچ وجه برای بچه ها قابل درک نیست و به ملودرامی با پایان خوش غیرواقعی بدل میشود.
------------
عباس کریمی
نظر شما