۲۴ فروردین ۱۳۸۴، ۹:۲۱

نگاهي به شعرهاي يك شاعر معاصر

گنجشكي كه مي تواند هميشه " تازه " بخواند / بازسرايي هايكوهاي ژاپني به شيوه اي زيبا

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : مجموعه ي شعر « گنجشك ناتمام » سروده ي شاعر معاصر ، سيدعلي ميرافضلي وارد بازار كتاب و ادبيات شده است ، آنچه مي خوانيد نقد و نگاهي بر اين دفتر شعر است .



سيد علي مير افضلي
شاعر گنجشك ناتمام
---------------

كوتاه يا بلندي يك شعر چيزي از حيثيت آن كم نمي كند يا به آن نمي افزايد. بسياري ازشاعران بزرگ ترجيح داده اند جهان خود را در اشعاري بس كوتاه و تأثيرگذار احداث كنند. جوزپه اونگارتي، شاعر بزرگ معاصر ايتاليايي، بيشترازطريق سربازها ، جاودانگي ، شب ماه مه ، امشب و... شناخته مي شود كه در حد دو يا چند سطرند ، تا شعر بلندي چون روزاروز. شناسنامه ي اريش فريد، شاعرمطرح معاصر آلماني زبان، معمولاً شعر شوخي است كه چند سطري بيش نيست. هايكو سرايان بزرگي چون باشو، ايسا، شيكي و كيوشي ناكاهاما هم از قرن شانزدهم تاكنون با همين اشعار كوتاهشان بر آسمان شعرجهان درخشيده اند.

از سوي ديگر، بسا شاعران بزرگ كه در تقلاي خود براي سرودن شعر كوتاه چندان توفيقي حاصل نكرده اند، چرا كه عرصه ي آنها جولان درمجالي پهناورتربوده است. چنان كه والاس استيونس، شاعربزرگ و ژرف انديش معاصرآمريكايي ، درشعر بلند صبح يكشنبه كه شعري عظيم و ژرف است، درخشيده است، نه در شبه هايكوهاي سيزده گانه اش.

شعر كوتاه مجالي براي گوش دادن به سكوت فراهم مي كند، كه اين سكوت الزاما سكوت مطلق نيست ، بل سكوتي است كه در فضاي خود شعركوتاه مورد نظر وجود دارد. در حقيقت ، شعر كوتاه شعرخواننده است ، چرا كه به او، بيشترازشعربلند ، مجال انديشيدن مي دهد، دنيايش را غصب نمي كند  و او را وا مي دارد تا با مشاركت درفرآيند آفرينش شعر، به كشف گوشه هاي نامكشوف دنياي خود برخيزد و ازآن لذت ببرد. شعركوتاه ، همانگونه كه آيين ذن ازآن بهره مي گيرد درخشش هايي ازروشن شدگي ناگهاني است كه در جام لحظه ها تجلي مي كند و آن را به جرعه اي مستي بخش و هوشياري زا بدل مي نمايد.

مجموعه شعر گنجشك ناتمام از سيد علي ميرافضلي نيز مجموعه اي از شعرهاي كوتاه است. اين مجموعه را مي توان با آنكه به چهاربخش تقسيم شده است دو بخش هم دانست : بخشي ازشعرهاي خود شاعر، و بخش ديگرحاوي بازسرايي اوازتعدادي از هايكوهاي ژاپني. دربخش شعرهاي شاعر، برخي شعرها دركتاب پيشين اوتقويم برگهاي خزان نيزآمده بودند. اين شعرها هم همچون ديگر شعرهاي جديد شاعر، زيبا هستند. اگرچه به خاطر طرز چينش مصراع ها در صفحه مورد غفلت واقع شده اند و در مجموعه ي پيشين نيزمواردي ازغفلت خود شاعر به اين مهجوريت كمك كرده است . براي نمونه ، مي توان به اين شعردرآن كتاب اشاره كرد :

وقتي كه ابر من

از كوچه مي رود،

چشم تمام پنجره ها خيس مي شود .

وقتي كه مي روي .

 

كه استفاده ي نامناسب شاعر ازصنعت التفات ، جهاني را كه مي توانست دراين شعرمتعلق به همه ، با امتدادي به سوي بيكرانگي درحركت ابرغايب به سوي بيرون باشد ،  شخصي و ويران كرده است . شايد شاعرخود با التفات به چنين التفات ناهنجاري ،  اين شعر زيبا را براي مجموعه ي جديد انتخاب نكرده است ؛ در صورتي كه با حذف مصراع آخر،  اين شعر نيز جهان موزون خود را به دست مي آورد .

فارغ از اين تعرض شفيقانه ،  بناي اين نوشته اين نيست كه محتواي اشعار شاعر را وا كاود و اشارات آنها را با نشان كند، چرا كه براين فرض مبتني است كه فراي موقيعت شاعر در لحظة سرايش ، هر شعر برانگيزاننده ، تصويري خاص از يك آن متعلق به گذشته، حال يا آينده حيات در ذهن هر خواننده است و تأثير شعر ـ علي رغم انكارمنتقدان نو ـ به ژرفاي تجربه ها و درجه كمال خواننده در لحظه خواندن بستگي دارد. بنابراين، هرخواننده اي بنا به ظرفي كه دارد، به درون اين اشعار زيبا كشيده مي شود و بهرة خود را بر مي گيرد. بناي اين نوشته تنها نقل ديگر بار نمونه اي از آنهاست ، كه از جمله به اشعار ذيل مي توان اشاره كرد:

1.  بر ساحل سرد/ درياست كه پير مي شود/ موج به موج.

2 . همخواني قورباغه ها در نيزار/  يك دو سه بي حوصله سربازان.

3 . چون موج كه مي آيد و بر مي گردد / سوداي رسيدن است در هر نفسم .

4 . گربه ي سياه/ خفته زير سايه درخت / روي شاخه/ جاي خالي پرنده ها.

5 . صداي پا/ و طعم ناتمام بوسه هاي ما.

6 . اگر ازابر ببارد گنجشك / اگر از خاك بر آيد خورشيد / عابران را / نه درنگي و نه عكس العملي.

7. گنجشكي بود بر لب بام پريد/ يك لحظه شاعرانه از دام پريد/

چون سايه نشست در نگاهم نفسي/ چون رؤيا از كنارم آرام پريد .

8 . ماييم و دلي كه عشق را آباد است / از خاطره اي خراب و بي بنياد است /

با هر تپش شوق به هم مي ريزد/ چون پيرهني كه درمسير باد است.

 

كه جملگي از تجربه هاي ژرف و جهان بيني شاعرانه و انديشناك خبر مي دهند.

دربخش دوم نيز شاعر بازسرايي تعدادي از هايكوهاي ژاپني را زيبا به انجام رسانده است. او توانسته شكلي برازنده محتواي ژرف آنها فراهم آورد، و اين دست كم در مورد ترجمه ي هايكو، تاكنون كم سابقه بوده است. براي نمونه، او يكي از هايكوهاي «كوبونتا» را، كه قبلاً توسط مترجمي ارزشمند به صورت :« از وقتي كه بر زمين نشسته/ روح بلند آن بادبادك / به تمامي رفته است» ارائه شده بود، چنين بازسرايي كند: « برخاك سياه/ بادبادك ديريست / تاريك و تباه.» كه البته تفاوت اين دو كاملاً مشهود است. اما درموردي در اين بازسرايي ها، جانمايه ي اصلي هايكوحفظ نگشته و ديگرگون شده است. مثلاً «خنكاي نسيم تابستاني!/ درميان هزاركوه سبز/ معبدي تنها» از شيكي، در بازسرايي شاعر به: « در بركوه/ بقعه اي متروك؛/ خنكاي نسيم تنهايي» تبديل گرديده، كه اساساً  محتوايي ديگر است. يا «چه زيبا/ آن بادبادك به آسمان پرواز مي كند/ از كلبه گدا.» ازايسا به صورت « پرواز بادبادك رؤيا/  از بام خانه اي تهي دست » بازسرايي شده كه مايه ي اصلي هايكو را ناپديد كرده است، چرا كه برخاستن بادبادك ازكلبه ي يك فقير به سوي آسمان يك چيز است و پرواز ازبامهاي مجموعه ي ازفقيران چيزديگر. در موردي ديگر، هايكوبي از كيوشي ناكاماها كه ترجمه فارسي آن با اندكي تسامح شايد چيزي چون «ماري خزيد و رفت / تنها نگاه او به من/ مانده است در علف ها » بشود، در بازسرايي شاعر به «ماري خزيد و رفت/ رد نگاه خيره من/ لاي بوته ها» بدل شده است. همانگونه كه واضح است در هايكوي اصلي، بيننده مار است و محور زيبايي، تنهايي يا هر احساس ديگري در نگاه مار است، اما در بازسرايي، اين بيننده است كه با نگاهش در پي مار مي گردد و اين تعقيب مي تواند ناشي از ترس باشد كه در هايكوي اصلي وجود ندارد.

اين واژگوني در معنا، در موارد ديگي از اين بازسرايي ها نيز وجود دارد كه آشكارترين آنها در بازسرايي هايكويي از باشو رخ داده است. باشو در اين هايكو چنين مضموني را ارائه مي دهد كه در آواز زنجره، هيچ نشانه اي مبني بر اينكه او مي بايد بميرد ديده نمي شود. در بازسرايي، آن مضمون به شعر ذيل بدل شده است: «همه شب زنجره مي خواند/ تلخ/ بر تن مرده خويش». چنان كه آشكار است در اينجا معنا كاملاً عكس معناي هايكوي اصلي است. چرا كه در هايكوي اصلي، اتفاقا سخن از بي پروايي زنجره در برابر مرگ و انجذاب آن در زنجيره آوازش است و در بازسرايي، اين زنجره رها، زالي مويه گر و زار شده است كه از مرگ خويش به تلخي مي گريد. در بازسرايي آثار ديگران شاعر ناچار از حفظ روح و فضاي آن آثار است. شايد بتوان برخي از بازسرايي اي گنجشك ناتمام را نه بازسرايي كه شعرهايي از خود شاعر مجموعه و ملهم از هايكوهاي ژاپني دانست. در هر حال ، بهتر اين بود كه نام هر هايكوسرا نيز در كنارهايكوي او ذكر مي شد .

مجموعه گنجشك ناتمام گنجشكي زيبا و تمام است كه مي تواند هميشه بخواند و هماره آوازش تازه باشد .

                                                                               * محمد شريفي
                                                                                         

کد خبر 171326

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha