بنا به سنت حسنه قد ماي اصولي و منطقي و فيلسوفان تحليلي ، پيش از شروع بحث بهتر است مبادي تصوري و مبادي تصديقي بحث و گفتگوي خود را روشن نماييم ، لذا به عنوان اولين سوال بفرماييد منظور شما از " دين پژوهي" چيست ؟
دين پژوهي به مثابه يك رشته مطالعاتي به هرگونه مطالعه درباره دين و در دين اطلاق مي شود . د ين پژوهي به اين معنا اعم از دانشهاي درون ديني و برون ديني است و به پژوهشي گفته مي شود كه به استناد منابع و مدارك ديني ، وبا نگاه عقلاني ، درباره دين و در دين سخن مي گويد . در نتيجه، دين پژوهي اعم از دانشهايي مانند اصول فقه،فلسفه ديني، فلسفه دين ، كلام، جامعه شناسي دين، روانشناسي دين ، مردم شناسي دين، و پديدارشناسي دين است .
چنان كه مستحضريد ، دين پژوهي در دوران معاصر ، به ويژه در انديشه هاي فيلسوفان، جامعه شناسان، روان شناسان ، و ... تعاريف مختلفي دارد ؛ يعني هر يك از اين پژوهشگران عرصه دين پژوهي، معناي خاصي از مفهوم، و پديده دين را در نظر گرفته و با روش هاي مختلف به توصيف، تبيين ، تحليل آن پرداخته اند . با توجه به اين مقدمات بفرماييد منظور شما از " دين" چيست و چه معنايي را از آن مراد مي كنيد ؟
اصولا اين كه تعريف واحد، جامع ، و متفق عليه اي از دين ارائه دهيم ، نه ممكن است و نه لازم . اين كه بعضي درصدد هستند طوري دين را تعريف كنند كه هر مكتب و مسلكي كه مدعي دين بودن باشد را شامل شود ، و يا حتي مسلك ها و مرام هايي را كه مدعي دين بودن نيستند ، و يا مسلك هاي فكري - سياسي كه ضد ديني مانند ماركسيسم را نيزدر بر بگيرد ، به نظر من گزاف است ، چون هم غير ممكن ، هم غير لازم، و هم غير مطلوب است ؛ ممكن نيست، به اين دليل كه شما به هر اندازه كه دايره تعريف را براي اين كه ميزان شمولش افزوده شود گسترده در نظر بگيريد ، به همان اندازه اولا : تعريف غير دقيق مي شود ، ثانيا : باز هم احتمال اين كه بعضي از مصاديق و موارد ادعايي از دايره تعريف بيرون بماند همچنان وجود دارد ، و ثالثا: ممكن است تعريف به جايي ختم شود كه ديگر تعريف قلمداد نشود. در اين حالت ظاهرا تعريف صورت گرفته است ، اما چيز مشخصي ارائه نشده است. براي مثال ، اين كه برخي دين را " باور به امر قدسي" تعريف كرده اند ، از كجا معلوم است كه شامل همه مدعيان دين بشود . نيز اين تعريف مبهم ، كلي، و نارسا چه ارزشي مي تواند داشته باشد ؟ مشخص كننده چه چيزي مي تواند باشد؟
دين در تعريف اول عبارت از : گزارش مشيت متوقع واراده محقق الهي . يعني ، اراده الهي كه در قلمرو تشريع و تكوين مد نظر خداوند است . در تعريف دوم ، دين عبارت از مجموعه اي از گزاره هاو آموزه هاي سازمند كه براي هدايت انسان و تامين سعادت او از سوي خداوند ابلاغ ، يا الهام شده است |
عنوان كتابي كه به تازگي از شما منتشر شده " دين پژوهي معاصر " است . مراد شما از معاصر چيست ؟ آيا منظور شما زمان تقويمي اي است كه در آن به سر مي بريم ؟ يا نظر به مسائل و مباحثي و روش هايي كه در زمان ما مطرح شده اند داريد ؟
اين كتاب درباره دين و دين شناسي است . من در اين كتاب گفتمانها و جريانات فكري كه در زمان ما در باره دين مطالعه مي كنند و بينش هاي ديني ارائه مي دهند ، و روش شناسي هايي را كه رايج است و يا در حال رايج شدن است مورد ارزيابي و نقد قرار داده ام . صفت معاصر در عنوان كتاب ، معطوف به روشها و رويكرد هاي مطالعات اين زماني است ؛ ناظر به مسائل و مباحث نيست، بلكه ناظر به جريانها ، روشها، و رويكردها است .
در كتاب مذكور سه گفتمان سنتي، متجدد، و مجدد ابتدا معرفي و توصيف، و سپس مورد نقد و بررسي قرار گرفته اند . در روي جلد كتاب از گفتمان سنتي و در صفحه اول كتاب از گفتمان ديگري به نام متجمد نام برده ايد . آيا منظور شما از گفتمان سنتي همان گفتمان متجمد است ؟
بله همين طور است . در واقع دو تعبير از يك گفتمان است . من جريان سنتي را يك جريان متحجر و متجمد مي دانم كه دچار جمود ، خمود ، و ركود در فهم دين و رفتارديني است . من جريانهايي را كه در ايران معاصر ، طي چند دهه اخير ، در حوزه دين در حال مطالعه هستند را به سه گروه كلان و سه طيف رويكردي تقسيم كرده ام ؛ جريان سنتي جرياني است ديرپا و كهن كه امروز ديگر پير شده است ، جريان متجدد كه تحت تاثير مكاتب ، منطق ، و روش شناسي غربي وارد صحنه شده است ، و جريان سومي كه طي چند دهه اخير در جهان اسلام و به خصوص ايران ظهور كرده و نمي خواهد در ذيل هيچ يك از دو گفتمان ديگر قرار بگيرد . اين گفتمان كه من آن را مجدد مي نامم مي خواهد متكي به منطق، و روش هاي خودش به فهم دين دست يازد . گفتمان مجدد ضمن اين كه از مزايا ، دستاوردها ، و كوششهاي علمي اين دو جريان و هر جريان ديگري بهره مي گيرد ، خودش هم توليد كننده معرفت ديني است ، و براي دستاوردهاي علمي و معرفتي خودش شيوه هاي سنجش و ابزارهاي ارزيابي خاصي را ارائه مي دهد .
نظر شما