به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" دكتر احمد بهشتي، استاد دانشكده الهيات دانشگاه تهران، در همايش "بزرگداشت دو فيلسوف استرآباد، ميرداماد و ميرفندرسكي" موضوع بحث خود را به حدوث ذاتي و حدوث دهري و سرمدي اختصاص داد.
وي در ابتدا با اشاره به اين مطلب كه مسأله حدوث و قدم زماني عالم، يكي از مسائل جنجالي فلاسفه و متكلمان اسلامي است گفت: آيا فاعل ازلي داراي فعل ازلي است و محال است كه موجر تامّ كه هيچ گونه امكان و حالت انتظاري در ساحت قدس او راه ندارد – عاري از فعل و تأثير وجود و افاضه باشد، يا اين كه انفصال فعل و تاثير، از ذات مقدس او جايز و تعطيل فيض وجود از ناحيه او رواست؟ فلاسفه تعطيل فيض را جايز نمي دانند. چه دليلي دارد كه فياض علي از طلاق، فيض خود را تعطيل كند؟ البتّه مقصود از مخلوق ازلي، ازلي بالغير است كه با توحيد ذاتي و افعالي سازگار است، نه ازلي بالذات، كه نه با توحيد ذاتي همخواني دارد و نه با توحيد افعالي. خداوند، حداد است و به حكم جود بيكرانش، بدون چشمداشت هيچ گونه عوض و منفعتي هر چه را كه سزاوار و در خور عظمت و رفعت لايتناهايش باشد، افاده مي كند. خداوند قادر است. قدرت او محدود به خلق غير ازلي نيست و نبايد قدرت او را به زماني خاص و دوراني كه از اول و آخر، منقطع و متناهي است، محدود كرد. با توجه به همين واقعيت ها بود كه فلاسفه، عالم را حادث بالذات و قديم بالزمان شناختند و از اين رهگذر بر اصول خود پايدار ماندند.
دكتر بهشتي در ادامه خاطر نشان ساخت : امّا متكلمان اسلامي با توجه به آنچه ظاهر شريعت و مقتضاي آيات و روايات دانسته اند. هرگز در برابر مباني فيلسوف و نظريه اي كه بر آنها استوار بود، سر تسليم فرو نياوردند و تا آنجا پيش رفتند كه صاحبان نظريّه حدوث ذاتي را كافر و ملحد شناختند و معتقد شدند كه راه مسلماني، تنها از حدوث زماني عالم مي گذرد و تنها كسي مسلمان است كه علاوه بر اعتقاد به ساير اصول و مباني اسلامي، در اعتقاد به حدوث زماني عالم، راسخ و استوار باشد. حقيقت اين است كه هر دو طرف دعوا، دغدغه هايي جدّي دارند و تا انسان حرفهاي آنها را به دقت، مطالعه و بررسي نكند، به دغدغه هاي آنها پي نمي برد.
استاد دانشگاه تهران افزود: ميرداماد از شيخ الرئيس نقل كرده است كه مسألة حدوث و قدم زماني عالم، جدلي الطّرفين است. شيخ الرئيس سفارش كرده است كه بايد مسألة توحيد واجب الوجود را جدي گرفت و در اين مسأله از تساهل پرهيز كرد. ولي بحث حدوث و قدم عالم در قبال بحث توحيد، سهل است. تنها وظيفة ما اين است كه از پيروي هواي نفس بپرهيزيم و تابع عقل باشيم.
دكتر بهشتي در ادامه سخنانش مقصود از حدوث دهري را عالم ناسوت- كه در پايين ترين مراتب هستي قرار دارد- و مسبوق به عدم دهري است دانست و گفت : چرا كه وجودش مسبوق است به وجود عالم ملكوت و عالم جبروت و بنابراين، در آن عالم معدوم است و چون وعاء وجود آن عالم، دهر است و اين عالم در آن عالم با خصوصيات مادي و زماني موجود نيست، مي توانيم بگوييم: اين عالم مسبوق است به عدم دهري و صد البته كه اين عدم، عدم دهري واقعي است، نه عدم زماني موهوم – كه ديدگاه متكلم است – و نه عدم مجامع – كه ديدگاه فيلسوف است – يعني همان عدمي كه با وجود قابل جمع است؛ چرا كه هر ماهيتي از ماهيات ممكنه، به حسب ذات، دستخوش ليسيّت ذاتي و به حسب غير – يعني علت- موجود است. همين طور عالم مجردات هم به وجود نازل تفصيلي خود در عالم از هوت نيست و به همين جهت، در وعاء و سرمد به وجود امكاني و حيثيتماهوي خود حضور ندارد و بنابراين، مسبوق است به عدم سرمدي. عدم سرمدي هم واقعي است، نه موهوم و نه مجامع. همان گونه كه وجودات اشياء، واقعي است، عدم نيز در مرتبة آن وجودات، واقعي است. در سلسلة عرضيه، وجود زيد واقعي است، عدم عمرو هم با وجود زيد، واقعي است. در سلسلة طوليه نيز وجود عالي، عدم وجود سافل است. بنابراين، موجود عالم ملك، در عالم دهر معدوم است. همچنين موجود عالم دهر در عالم سرمد معدوم است.
نظر شما