به گزارش خبرنگار اعزامي گروه دين و انديشه "مهر" از گرگان، دكتر نصر الله حكمت، استاد دانشگاه شهيد بهشتي، در همايش "بزرگداشت دو فيلسوف استرآباد، ميرداماد و ميرفندرسكي" موضوع سخنراني خود را به نگاهي از منظر عرفان ابن عربي به يائيّه ميرفندرسكي اختصاص داد و گفت : مشرب فلسفي ميرفندرسكي به مشرب افلاطون نزديك تر است و اين مشرب فلسفي، درون يك مشي عرفاني و باطني قرار دارد. اما تدريس كتاب هاي ابن سينا به معناي مشّائي بودن نيست؛ چرا كه ابن سينا به عنوان رئيس الفلاسفه شناخته شده و هر فيلسوفي كه پس از او مي آيد بايد با آثار او آشنا باشد و بتواند آنها را تدريس كند هر چند در همه آراء فلسفي با او موافق نباشد و حكماي بسياري داريم كه ضمن تدريس شفا و اشارات مشي عرفاني دارند؛ از جمله عبدالرزاق كاشاني كه هم مدرس شفا و اشارات بوده و هم شارح فصوص ابن عربي و مفسّر عرفان وي.
دكتر حكمت افزود : شواهدي وجود دارد كه مشي عرفاني و باطني ميرفندرسكي را به وضوح نشان مي دهد. اشعار پراكنده اي كه از ميرفندرسكي به دست ما رسيده حكايت از ذوق عرفاني وي دارد؛ از جمله : شُرب مُدام شد چو ميسّــر مُـــدام بــِه / چون مي حرام گشت، به ماه حرام بِه ؛ يك بوسه از رخت ده و يك بوسه از لبت / تا هر دو را چشيده بگويم كــدام بـِه . نيز اين رباعي : كافرشده ام به دست پيغمبر عشق / جتّت چكنم جان من و آذر عشق / شرمندة عشق روزگارم كه شــدم /درد دل روزگار و درد سـرعشــق . در ميان اشعار مير قصيده وي كه معروف به "يائيّه" است برجستگي و درخشندگي خاصي دارد تا بدان اندازه كه سه تن از حكما بر آن شرح نوشته اند. اگر چه در شرح قصيده مير دو رويكرد وجود دارد، نيز دو تن از شارحان به خصوص حكيم دارابي از تعابير متداول در حكمت متعاليه، و اصطلاحات عرفان ابن عربي بهره مي گيرند امّا هر سه شرح در يك نقطه اشتراك دارند و آن اين كه تفسيرشان از اين قصيده، تفسيري انتولوژيك است. اين درست است كه در آثار مير نمي توان نشانه اي يافت كه با صراحت و وضوح، دلالت بر اين كند كه وي تحت تأثير عرفان ابن عربي است، امّا يائيه وي را مي توان از منظر عرفان ابن عربي و ديدگاه او در باب جايگاه وجودي انسان، و نظريه "فقر عقل" تفسير كرد و سرانجام آن را با رويكردي عارفانه و انسان شناختي قرائت نمود.
استاد دانشگاه شهيد بهشتي كليد واژه هاي ورود به فهم اين قصيده را در سه بيت نخست آن جست وجو كرد و گفت : نحوه فهم ما از بيت اوّل به عنوان مطلع و مدخلي براي كل قصيده، تعيين كننده است. اگر به شروحي كه بر قصيده يائيه نوشته شده مراجعه كنيم، خواهيم ديد كه هر سه شارح سعي كرده اند كه با تكيه بر بيت اول سمت و سوي قصيده را معيّن كنند. دو تن از شارحان بيت نخست را با رويكردي افلاطوني تفسير كرده اند و يك تن با رويكرد مشائي- ارسطوئي؛ در حالي كه به اعتقاد نگارنده اين بيت با نحوة نگاه ابن عربي به انسان و هستي، و رابطة انسان با حقيقت هستي انطباق بيشتري دارد. گواه اين ادّعا، بيت دوم و سوم و همچنين مباحثي است كه مير در رسالة صناعيّه و ديگر آثار خود آورده است. به علاوه شارحان اين قصيده همواره از اصطلاحات عرفان ابن عربي بهره گرفته اند. در كنار اين شواهد مي توان به سنّتي اشاره كرد كه پس از مير توسّط شاگرد برجستة او ملا رجبعلي تبريزي و تلاميذ وي پديد آمده است كه بر اين سنّت، روحيه سلوك و عرفان غلبه دارد. به خصوص شاگرد درخشان او، قاضي سعيد قمي.
نظر شما