علایق، آرزوها و انتظارات بخش ضروری و جزء لاینفک زندگی خوب و پربار میباشند. اما اگر ما برآورده شدن همه خواستهها و علاقهها و آرزوهای خود را قطعی بدانیم که میبایست حتماً اجابت شوند و دستیابی به آنچه را که آرزویش را داریم حق مسلم خود بدانیم در این صورت است که این خواسته ها و توقعات به ناخشنودی و بدبختی می انجامند و ایجاد رنج بیهوده میکنند و به آن چه سرچشمه خوشبختی ماست خدشه وارد می سازند.
واقع بینانه این است که انتظارات و توقعات و خواستههای خود را به حداقل برسانیم تا در صورت بر آورده نشدن آنها احساس بدبختی نکنیم. در واقع همیشه نباید انتظار داشته باشیم که همه خواستههای ما برآورده شوند، در این صورت اگر خواستههایمان برآورده نشدند دچار غم و اندوه نخواهیم شد و اگر شرایط دلخواه ما فراهم شد باید از بابت آن شاکر و سپاسگزار باشیم چرا که شکر و سپاس از پایههای مهم خوشبختی است.
شاکر بودن کلید شاد بودن است. هر قدر ناشکرتر باشید از میزان خوشبختی شما کاسته میشود. تمام افراد خوشبخت افرادی شکرگزار هستند. ناله و شکایت از زندگی افراد را به سوی بدبختی سوق میدهد. اگر ما توقعات و انتظارات خود را از زندگی به حد معقول برسانیم و نسبت به داشتههای خود شاکر و سپاسگزار باشیم خواهیم دید که به سرعت به یک فرد بسیار خوشبختتر بدل خواهیم شد. مهمترین وجه اشتراک مردمان خوشبخت این است که آنان افکار مثبت دارند و شکرگزار نعمتهایشان هستند.
به ندرت پیش میآید که کسی در زندگی همه چیز را آن طور که دوست دارد داشته باشد. چون نمیشود همه امور مطابق میل ما پیش برود. سدی بر سر راه خوشبختی خود می سازیم و میبینیم غم بر دنیای ما سایه انداخته است. ما باید یاد بگیریم از آنچه داریم خوشحال باشیم و همزمان سعی کنیم اوضاع را بهبود بخشیم و بهتر کنیم. ما نباید برای لذت بردن از زندگی و داشتههای آن منتظر آینده بمانیم در عوض باید از داشتههای فعلیمان خوشحال باشیم نارضایتی از آنچه نداریم یکی از مخربترین افکار بشری است، معمولاً ایراد ما انسانها این است که بیشتر و بیشتر میخواهیم و البته هیچ پایانی بر این خواستهها متصور نیست. این بیشتر و بیشتر خواستن یا چیز دیگری خواستن مانعی بزرگ بر سر راه خوشحال بودن و احساس خوشبختی انسانهاست.
آرزوی چیز بهتر و بیشتر داشتن، روندی است که پایان ندارد
معمولاً انسان ها عمر خود را در عطش بیشتر داشتن هدر میدهند و همیشه غمگین هستند. در حالی که اصولاً باید همه یاد بگیرند که چگونه از زندگی خود لذت ببرند تا خوشبختی را لمس کنند. نامحدود و بیانتها بودن آرزوهای ما باعث دردسرهایی میشود چرا که در بعضی مواقع این آرزوها به حرص؛ یعنی شکل اغراق آمیز متمرکز میشود و انسان را به سوی احساس دلسردی، ناامیدی، پریشانی و بسیاری مشکلات دیگر هدایت می کنند.
مشخصه بارز حرص این است که با وجود اینکه در آرزوی به دست آوردن چیزی هستیم، با رسیدن به آن آرزو، احساس رضایت و خشنودی نخواهیم کرد. پادزهر واقعی "حرص" قناعت است. اگر احساس قناعت داشته باشید، مهم نیست که به آرزویتان برسید یا نرسید، به هر حال از زندگیتان راضی خواهید بود. بهترین راه برای رسیدن به قناعت درونی این است که چیزهایی بخواهیم و از داشتن آنها شکرگزار باشیم و در طلب چیزهایی که امکان به دست آوردنشان را نداریم نباشیم.
ما اگر خوب فکر کنیم می بینیم که در کنار مشکلات و کاستیها چیزهای زیادی داریم که از آنها درک مناسبی نداریم. بسیاری از ما صاحب خانه، خانواده، شغل، دوستان خوب و از همه مهتر سلامتی هستیم اما شاکر آنها نیستیم و دایم برای آن چه نداریم حسرت میخوریم در صورتی که قاعده خوشبختی این است که طرز نگریستن خود به اوضاع را تغییر دهیم و به جای این که در خطر کاستیها و ناداشتهها باشیم توجه خود را به سلامتی و شایستگیهایمان معطوف کنیم.
نظر شما