۲۲ آبان ۱۳۹۱، ۸:۲۱

تربیت اسلامی-2/

اصول تعلیم و تربیت اسلامی از نظر شهید مطهری

اصول تعلیم و تربیت اسلامی از نظر شهید مطهری

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه از 13 اصل تعلیم و تربیت اسلامی از منظر شهید مطهری در قسمت قبل به سه اصل هماهنگی با فطرت، اصل اعتدال، اصل جامعیت پرداخته شد در این نوشتار به ده اصل دیگر پرداخته می‏شود.

- اصل تأمین نیازهای واقعی
نیازهای انسان را می‎توان به دو دسته تقسیم کرد. بعضی از آنها قابل احساس است؛ یعنی می‎توان آنها را درک کرد. در مقابل آن برخی از نیازها را نمی‏توان احساس نمود مگر اینکه یک کارشناس آنها را به آدمی یادآورشود.

سلامت انسان با درک هردوسته نیاز و تأمین معقول و منطقی آنها ارتباط پیدا می‏کند؛ به عنوان مثال وقتی تشنه هستیم، می‏فهمیم که به آب نیاز داریم. ولی اگر بدن ما به نوع خاصی از ویتامین نیاز داشته باشد متوجه نمی‏شویم بلکه پزشک باید به ما یادآوری کند. در مسائل روحی، عاطفی و اعتقادی هم این ویژگی وجود دارد. نیازهای مادی را آسانتر از نیازهای غیرمادی می‏توان تشخیص داد.

در تعلیم و تربیت وظیفه داریم نیازهای اصیل ولی غیر قابل احساس متربی را به او بفهمانیم و در جهت تأمین و بر طرف کردن آن نیازها تلاش کنیم. اگر تربیت صرفا بر محور نیازهای محسوس و مادی قرار گیرد، آدمی از مرحله حیوانی خود فاصله زیادی نخواهد گرفت. شرط رسیدن به انسانیت تأمین نیازهای ریشه‎دار غیرمادی است.

شهید مطهری در توضیح قانون نیاز می‎فرماید:« در قانون احتیاج به سه چیز است: اول باید نیاز به چیزی باشد. دوم اینکه چیز دیگری این نیاز را بر طرف نکند. سوم اینکه احساس این نیاز پیدا بشود. دنیای امروز همانگونه به پیغمبر اکرم(ص) محتاج است که در 1400 سال پیش بود، من تا کنون در دو کتاب این جمله معروف برنارد شاو را خوانده‎ام چه عالی می‏گوید: کسی مثل من حق دارد برای کشور و جامعه خودش پیش بینی می‏کند، من پیش بینی می‏کنم که اروپای فردا به دین محمد (ص) گرایش پیدا خواهد کرد. بعد موضوع کلیسا را عنوان می‏کند. می‎گوید: کلیسا در کذشته خیانت کرد، چهره این مرد بزرگ را مشوش کرد. مردم اروپا ندانستند. بعد می‎گوید: تنها اگر مردی مانند او صاحب عالم بشود و بر عالم حکومت کند قادر بر حل مشکلات عالم است. غیر او کسی قادر به حل مشکلات عالم نیست».

از این نگرش می‏توان به راحتی اصل نیاز آفرینی را برای تعلیم و تربیت استنتاج کرد. اگر به بشر باید فهماند که به دین اسلام نیاز دارد به طریق اولی به کودکان و نوجوانان باید فهماند که بدون دین نمی‎توانند زندگی کنند و نوع زندگی بر مبنای اعتقادات دینی را باید یاد بگیرند. یقیناً اگر فرزندان این مرز و بوم با معیارهای دینی تربیت شوند و این نکته مهم را به خوبی دریابند که حذف دین از زندگی به معنای گرفتن روح از بدن است؛ تلاش خواهند کرد رفتار خود را با رضای خدا و صلاح مردم تنظیم بکنند.

- اصل تأکید به تربیت دوره کودکی
فطرت الهی انسان در تربیت اسلامی ارزشمندترین چیزی در عالم هستی است به گونه‏ای که نباید چیزی را بر آن ترجیح داد، اگر گفتار یا کرداری خلاف قوانین فطرت باشد، باید صریحاً نسبت به اصلاح آن اقدام شود. زمانی که فطرت دست نخورده و الهی است یعنی دوران کودکی باید نسبت به تربیت و شکل دهی آن، اقدام و زمینه را برای مراحل بعدی رشد فراهم کرد. فطرت به درختی شباهت دارد که باید از همان ابتدای رویش از آن مراقبت شود و در هر مرحله‏ای آبیاری لازم به عمل آید تا به تدریج به درختی تنومند و با طراوات تبدیل شود. رفتارهای انسانی و الهی را می‏توان میوه‏های این درخت محسوب کرد. با توجه به این فرایند بسیار مهم، دانشمندان تعلیم و تربیت به تثبیت و تحکیم صفات نیک اخلاقی از دوران کودکی تأکید فراوان داشته‏اند.

شهید مطهری ضمن اشاره به نظر علمای تربیت قدیم در خصوص تحکیم فضائل اخلاقی در آدمی می‏فرماید"« علمای قدیم در تعریف عدالت می‎گفتند: عدالت ملکه تقوا و پرهیزکاری است؛ یعنی تقوا و پرهیزکاری برای انسان ملکه شده باشد و حتی می‎‏گفتند انسان آن وقت دارای اخلاق فاضله است که در عالم خواب هم ضد آن  اخلاق از او صادر نشود؛ مثلاً آن قدر راستگو باشد که حتی در عالم خواب هم دروغ نگوید. بر این اساس است که اهتمام زیادی می‎شود  که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد. اصلاً گفته می‎شود که تربیت فن تشکیل عادت است.

روحیه انسان در ابتدا حکم ماده شل و قابل انعقادی مثل گچ را دارد که ابتدا که آن را در آب می‏ریزند، شل است  و بعد سفت می‏شود. وقتی این ماده شل است آن را در هر قالبی بریزیم به همان شکل در می‏آید می‎توان آن را به صورت انسان در آورد یا به صورت خوک و یا خروس. در هر قالبی که بریزیم همین که سرد شد همان شکل را می‎گیرد و سفت می‏شود.

می‏گویند  روح انسان در زمان کودکی، حالت قابل انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است. هرچه انسان بزرگتر شود قابلیت انعطاف آن کمتر می‎شود. اینکه گفته‏اند : العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. البته دانشمندان امروز هم به تربیت دوران کودکی بیشتر اهمیت می‎دهند. بچه‏ای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستان و نوجوان دبیرستان از جوان دانشگاه، جنبه پذیرشش بیشتر است.

انسان در سن 50 سالگی شخصیتش منعقد می‎شود. البته مبالغه نباید کرد. انسان یک موجود قابل تغییر و قابل توجه و بازگشت است و ممکن است در سن 100 سالگی هم خود را تغییر دهد ولی شک نیست که حالات روحی کم کم ملکه می‎شود و برگرداندن آنها دشوار می‎گردد».

از دیدگاه شهید مطهری می‎توان به آسانی این نکات را استنباط کرد: 1- تربیت دوران کودکی پایه و اساس است. 2-دردوره‏های نوجوانی و جوانی نسبت به دوره کودکی امکان تربیت کاهش پیدا می‎کند.3- اگر یک صفت در وجود انسان ملکه شد زدودن آن بسیار مشکل خواهد بود.

- اصل توازن امور ثابت و امور متغیر
انسان‎ها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند، برخی نیازهای ثابت و مشترک دارند و چون وضع حاکم بر زندگیشان فرق می‎کند، دائماً در حال تغییر هستند. از طرفی هر کدام از نیازهای ثابت و متغیر در زندگی انسان جایگاه خاص خود را دارد و باید مورد توجه قرار گیرد. در تعلیم و تربیت نیز باید در همه عناصر اصلی تربیت بین امور ثابت و متغیر توازن وجود داشته باشد؛ به عنوان مثال دانستن «حقیقت امور» یک نیاز ثابت است. همه انسان‏ها در طول تاریخ دنبال حقیقت بوده‏اند ولی اینکه حقیقت امور کدام است و چگونه باید حقایق را شناخت از جنبه‏های متغیر زندگی گرفته می‏شود؛ مثلاً وقتی می‎بینیم در رسانه‏های جمعی و فناوری اطلاعات تغییرات اساسی به وجود آمده است نمی‏توان گفت من برای کشف حقایق امور عالم قصد بهره گیری از این وسایل و ابزار را ندارم. ا

گر اینگونه بیندیشیم یقیناً در خیلی از امور عقب می‎مانیم در حالی که استفاده از آنها هیچ گونه مباینت با امور ثابت ندارد. به تعبیر شهید مطهری یکی از رموز خاتمیت و جاودانی بودن دین اسلام این است که «برای احتیاجات ثابت و دائم بشر، قوانین ثابت و لایتغیری درنظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وضع متغیری را پیش بینی کرده است.

پاره‏ای از نیازهای بشر، چه در زمینه فردی و چه در زمینه‏های اجتماعی، وضع ثابتی دارد که در همه زمان‏ها یکسان است. نظامی که انسان باید به غرایز خود بدهد، اخلاق نامیده می‏شود و نظامی که باید به اجتماع بدهد، عدالت خوانده می‏شود و رابطه‏ای که باید با خالق خدا داشته باشد و ایمان خود را تجدید و تکمیل کند، عبادت نامیده می‏شود. برخی دیگر از نیازهای بشر متغیر است و از لحاظ قانون وضع متغیری پیدا می‏کند. اسلام برای این  احتیاجات متغیر، وضع متغیری در نظر گرفته است. از این راه که اوضاع متغیر را با اصول ثابت و لایتغیر مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع جدید و متغیری، قانون خاص و متناسبی تولید می‎کند، مثلاً ریشه و اصل قانون «سبق ورمایه» که یکی از ابواب فقه است، اصل« وعدو الهم ماستطعتم من قوه» و شمشیر و نیزه و اسب از نظر اسلام اصالت دارد این است که مسلمانان باید در هر عصر و زمانی تا آخرین حد امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی دربرابر دشمن قوی باشند».

برای فهم درست نیازهای ثابت و متغیر باید نیازسنجی کرد. نگاه فلسفی و اعتقادی به انسان نیازهای ثابت او را مشخص می‎کند و نگاه علمی و تحقیقی به انسان، نیازهای متغیر او را نشان می‎دهد. هر قدر برنامه ریزان و مربیان نیازها را بفهمند برنامه‏های تربیتی را با حرکت رشد و کمال کودکان و نوجوانان هماهنگ‏تر می‏سازند. آنچه تحت عنوان استعداد های عالی در انسان مطرح است زمینه‏های شناخت نیازهای ثابت آدمی به شمار می‏رود و آنچه موقعیت زمان نامیده می‏شود نیازهای متغیر را جهت می‏دهد.

- اصل هدایت خواهی
 مربی در تربیت اسلامی به هیچ بهانه‏ای نباید از تربیت متربی ملول شود و مسئولیت خود را تمام شده تلقی کند. چون تربیت، کاری خدایی است. خداوند متعال بنده خود را در هر وضعیتی تحت نظر دارد. هر قدر بنده راه گم کند باز خداوند طالب هدایت و تربیت اوست. مربیان و معلمانی که از مکتب اسلام تأثیر اساسی گرفته باشند به طور نسبی از همین صفت مطلق الهی باید بهره مند شده باشند. مربی اسلامی از تلاش برای ساختن و تأثیر گذاری بر روح و روان متربی لذت می‏برد و این کار را عبادت تلقی می‏‎کند.

در نظام فکری شهید مطهری نیز این ویژگی تربیت اسلامی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. این متفکر اسلامی که از اسلام ناب بهره‏های فراوان برده، معتقد است که تعصب ما به اسلام و کسانی که زیر لوای اسلام زندگی می‏کنند نباید در حدی باشد که علیه آنهایی که زیر لوای اسلام نیستند بدخواه باشیم و هدایت آنها را از خداوند متعال طلب نکنیم.« وقتی که اینها(افراد ضد اسلام) هدایت نمی‎شوند و گذشته از این به صورت خار در سر راه دیگران در می‏آیند، باید به آنها به چشم  یک مانع نگاه کرد ولی نباید بد خواهشان بود. حتی انسان ، بد خواه ابوجهل هم نباید باشد و مثلاً بگوید خدا نکند که ابو جهل مسلمان شود و به شهادت برسد. نباید آرزو کنیم که مانند ابوجهل‏ها یک وقت راه به حق پیدا نکند. یزید بن معاویه هم وقتی که از زین العابدین(ع) سؤال می‎کند که آیا اگر من توبه کنم توبه من قبول است یا نه، حضرت می‎فرماید بله قبول است، یعنی اوهم بد خواه یزید نیست که آرزو کند که چون پزید قاتل پدرش است توفیق توبه پیدا نیابد تا به جهنم برود بلکه برای او هم خیر می‎خواهد».

-اصل حکمت جویی
حکمت به معنای برهان خالص است. گاهی برهان قوی نیست و به شائبه‏های گوناگون آلوده است و تأثیر لازم را در شنونده به جا نمی‎گذارد وهدایت نمی‏کند. همه پیامبران و انسان‏های صالح نقش حکیمانه داشته‏ و ضمن ارایه حکیمانه پیام تلاش کرده‏اند انسان‏های حکیم پرورش دهند. قرآن مجید حکمت را به حضرت لقمان به عنوان موهبتی الهی طرح می‎کند. اگر خداوند به بنده صالح خود حکمت می‎آموزد بنده او نیز به عنوان مربی تربیت اسلامی باید به فراگیران حکمت بیاموزد؛ یعنی آنان را به سوی برهان‏های خالص راهنمایی کند، این موضوع به قدری اهمیت دارد که تفاوت نمی‏کند که توسط چه کسی ارایه شود. « این حدیث، معروف است که الحکمه ضاله المؤمن» حکمت، گمشده مؤمن است. حکمت بدون شک یعنی علمی که محتوای حقیقت باشد؛ علمی که استحکام و پایه داشته باشد.

« ما نمی‏توانیم این‏ها را درست نقاشی کنیم و کارهایی را که تبلیغات‏چی‏ها می‎کنند انجام دهیم والا هریک از اینها از نظر ارزش تبلیغاتی برای اسلام فوق العاده است که ایمان تا این حد تقدیس کننده حکمت باشد که بگوید حکمت گمشده مؤمن است؛ یعنی حالت مؤمن برای دریافت حقایق باید حالت کسی باشد که شیء نفیسی از او گم شده و دائماً در جستجوی آن است.

- اصل بهره گیری از اراده
انسان موجودی مختار و با اراده است که امور خود را با اختیار انجام می‏دهد. به همین دلیل خداوند متعال، یافتن و حرکت کردن راه راست را بر عهده خود افراد گذاشته است. هدایت الهی با اکراه و اجبار انجام نمی‏پذیرد بلکه از درون باید بجوشد. آیات و روایات متعدد این معنا را تأیید کرده‏اند. یا ایها الذین آمنو علیکم انفسکم« آنانی که ایمان آورده‏اید خداوند شما را به خودتان سپرده است». خدایی که برای بشر، پیامبر و کتاب فرستاده است در نهایت از خود انسان‏ها می‎خواهد که خودشان را در مسیر حق، مدیریت و هدایت کنند. پیام الهی از جانب خداوند دریافت می‏شود ولی تا خود فرد نخواهد آن پیام‏ها مؤثر واقع نمی‎شود.

در تعلیم و تربیت هم از این قاعده باید پیروی کرد. فراگیران اراده و اختیار دارند. باید وضع را طوری ساماندهی بکنیم که آنها با اراده اخلاقی و صفات انسانی حرکت کنند. خیلی از مشکلات رفتاری آدم‎ها  به افراط‎های مربیان مربوط می‏شود. اگر رفتاری را بدون اقناع درون به افراد تحمیل کنیم آنان پس از مدت کوتاهی به خود ما پس خواهند داد و هرگز به رفتار دینی قوی و ریشه‏دار تبدیل نمی‎شود.

- اصل تلازم و تناسب علم و عقل
 عقل و علم به یکدیگر نیاز دارند و باید توأم باشند. عقل برای اندیشیدن به علم نیاز دارد و علم برای رشد و توسعه به عقل محتاج است. ما زمانی می‎توانیم فراگیر را به تفکر وادار کنیم که اطلاعاتی در اختیار او قرار دهیم. معمولاً در دوحالت برای آدمی سؤال طرح نمی‏شود و در نتیجه عقل به کار نمی‏افتد؛ یکی حالتی که انسان درباره یک چیز همه مطالب را بداند و دوم حالتی که هیچ چیزنداند. بنابراین  شرط تعقل، علم‏آموزی است.

اول باید انسان عالم باشد، مواد خام را فراهم کند و بعد عقل تجزیه و تحلیل کند؛ مثلاً اگر ما عقل قوی داشته باشیم مثل بوعلی سینا، و قرآن هم بگوید که «تاریخ» عبرت بسیار خوبی است ولی من که از تاریخ اطلاعاتی ندارم عقل من چه می‎فهمد، یا به ما بگویند در تمام این عالم تکوین، آیات الهی و نشانه‏های خدا هست، عقل من عالی‏ترین عقل هم باشد  ولی من که از مواد به کار رفته در این ساختمان بی اطلاعم با عقل خودم چه چیزی را می‎فهمم و آیات الهی را چگونه کشف کنم. باید با علم آنها را کشف کنم و با عقلم درک نمایم.

- اصل انسانیت دوستی
در تعلیم و تربیت انسان دوست باید باشیم یا انسانیت دوست؟ تفکر اسلامی ضمن احترام به انسان، انسانیت را بیش از انسان محترم و ارزشمند می‏شمارد. اگر انسانی ارزشمند تلقی می‎شود به دلیل ارزش‏هایی است که در وجود او نهادینه شده است. چرا از انسان‏های صالح و در رأس تقدس و احترام یاد می‎شود؟ چون آنان در بین غیر مسلمانان نیز آنانی که از ارزش‏های انسانی دفاع کرده‏اند ارزش بیشتری دارند. در اندیشه مطهری این موضوع با تحلیل کافی و با ذکر مثال‎های مناسب مورد بررسی قرار گرفته است:« یک وقت می‎‏گوییم«انسان» یعنی این هیکل خاص که در همه این افراد مشترک است و انسان را دوست داشته باشیم، یعنی هر کسی را که از نسل آدم هست دوست داشته باشیم و خلاصه منظور از انسان، انسان زیست‏شناسی، آن که زیست‏شناسی او را انسان می‏داند. آیا مقصود این است؟ یا نه مقصود انسان بما هو انسان است؛ یعنی انسان به خاطر ارزش‏های انسانی به خاطر انسانیت و انسان دوستی یعنی انسانیت دوستی.

اینجاست که وقتی چمبه و لومومبا را کنار همدیگر می‏گذاریم، دو نوع از آب در می‏آیند؛ این یک چیز از اب در می‏اید ، آن چیز دیگر؛ یعنی ممکن است این یک انسان از اب در اید یک انسان درست با ارزش‏های انسانی و آن تنها یک انسان نباشد بلکه حیوان هم نباشد و به تعبیر قرآن از حیوان هم چند درجه پایین‏تر باشد، انسان را باید دوست داشت به خاطر انسانیت نه به خاطر همین هیکلش و به عبارت دیگر انسانیت را باید دوست داشت».

با توجه به اهمیت انسانیت در تفکر اسلامی دو پیام مهم برای برنامه ریزان تعلیم و تربیت قابل ذکر و توجه است:1. در کلاس درس همه دانش آموزان را صرف نظر از نژاد و فرهنگ مورد توجه تربیتی قرار دهیم. چون همه آنان از فطرت الهی برخوردارند و ما امانت‏دار فطرت الهی هستیم.2. محتوای تعلیم و تربیت و روش‏های آن را بر محور ارزش‏های انسانی تنظیم کنیم.

- اصل جذب و دفع
انسان موجودی متفکر، عاطفی و حقیقت خواه است. نمی‎تواند با همه انسان‏ها و با همه موقعیت‏ها به طور یکسان روبه رو شود. اگر با همه اوضاع یک جور برخورد کند از گوهر انسانی خود دور افتاده است.

«اصل جذب و دفع  یکی از اصول و قوانین حاکم بر هستی است و به یک اعتبار یک قاعده هستی است. قانون جذب و دفع یک قانون عمومی است که بر سرتاسر نظام آفرینش حکومت می‏کند. از نظر چوامع علمی امروز بشر، مسلم است که هیچ ذره‏ای از ذرات جهان هستی از دائره حکومت جاذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگترین اجسام و اجزای عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز به نام نیروی جاذبه هستند و هم به نحوی تحت تأثیر آن هستند».

قسمت عمده‏ای از دوستی‏ها و رفاقت‏ها و یا دشمنی‏ها و کینه توزی‏ها همه مظاهری از جذب و دفع انسانی است. این جذب و دفع‏ها بر اساس سنخیت و با ضدیت و منافرت پی‏ریزی شده است.

- اصل پیوند تربیت با معنویت

بین تربیت و معنویت رابطه ذاتی وجود دارد. در همه اجزا و عناصر تربیتی باید از طریق دعا و نیایش، جهت فعالیت‏ها را به سوی خدا معطوف کنیم تا هدف‏های تربیتی تحقق باید. که اگر برخی ارزش‏های انسان که مورد قبول دین اسلام هم هست در وجود کسی باشد نهایتاً آن انسان به سوی معنویت الهی حرکت خواهد کرد.« اگر انسان علاقه‏مند به تربیت خودش و فرزندانش به تربیت اسلامی هست و یا می‎‏خواهد افرادی را تربیت کند واقعاً باید به مسأله نیایش، دعا و عبادت اهمیت بدهد و اصلاً مسأله عبادت، قطع نظر از اینکه پرورش یک حس اصیل است تأثیر زیادی بر سایر نواحی آن دارد».

 اعمال و رفتار انسان یک صورت و یک سیرت دارد. ممکن است دو نفر یک کار انجام دهند یکی از آنها کار را برای یک هدف دنیوی انجام دهد و دیگری همان کار را برای رضای خدا انجام رساند. دومی سیرت الهی دارد و با معنویت در آمیخته است و در نتیجه ارزش و جایگاه ویژه پیدا می‏کند.

جمع بندی
اصول تعلیم و تربیت، قواعد عمل برای رسیدن به هدف‎های تربیتی به شمار می‏آید. به همین دلیل نوع اهداف تربیتی در چگونگی شکل گیری نوع اصول تأثیر مستقیم دارد. نظر به اینکه از دیدگاه شهید مطهری، تربیت انسان الهی هدف غایی نظام تعلیم و تربیت الهی است اصولی باید ارایه شود که به تحقق این هدف کمک کند. آنچه که در این مقاله ارائه شد مجموعه اصولی بود که بر اساس دیدگاه علامه شهید مطهری تنظیم شده بود. بدون تردید برنامه‏ریزان و مربیان می‎توانند با توجه به آنها دانش‏آموزان و دانشجویان را در تربیت اسلامی یاری رسانند زمینه‏های تحقق هدف‏های تربیت اسلامی را فراهم سازند.

تأمل در اصل مزبور، تناسب بین آنان و هدف غایی تربیت اسلامی را آشکار می‏سازد. به عنوان نمونه اصل هماهنگی با فطرت به این دلیل منظور شده است که الهی شدن آدمی در اثر شکوفایی استعدادهای فطری در پرتو آموزه‏های دینی انجام می‎پذیرد. بدون هماهنگی محتوای تربیت با گرایش‏های فطری نمی‏توان به غایت تربیت اسلامی رسید.

کد خبر 1740231

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha