همانطور که میدانیم علم روان شناسی رفتار انسان را در زمینههای مختلف مورد مطالعه قرار میدهد پیدایش علم روانشناسی را باید به نیمه دوم قرن نوزدهم نسبت داد که رفته رفته در نیمه دوم قرن بیستم گرایشهای مختلفی به خود گرفت. در این مطلب میخواهیم به بررسی روانشناسی اسلامی بپردازیم. آیا علمی به نام روانشناسی اسلامی وجود دارد؟ چگونه این علم به وجود آمده است؟ تفاوت این علم نسبت به روانشناسی غربی چیست؟ آفتهای روانشناسی غربی کدامند و بسیاری از سؤالهایی که در این موضوع وجود دارد را پاسخ دهیم.
نکتهای که ابتدا باید طرح شود این سؤال است که اصولاً آیا چیزی به اسم روانشناسی اسلامی وجود دارد یا خیر؟ در جواب این سؤال باید گفت وقتی یک ایدئولوژی در طی قرون متمادی موفق میشود میلیونها نفر از جوامع انسانی را در مناطق مختلف و نژادهای گوناگون به خود جذب کند سبک و روش زندگی آنها را تغییر بدهد هدف خاص در زندگی به آنها القا نماید، برای زندگی فردی و اجتماعی و روابط بین فردی، قوانین خاص وضع نماید و به طور کلی زندگی آنها را اداره نماید، بدون شک از روش خاصی پیروی مینماید که متوجه خواهیم شد که از یک روانشناسی خاصی پیروی میشود.
یک روانشناسی کامل در آموزههای اسلامی مطرح گردیده است و اصطلاحات مربوط به آن در قرآن مجید و آموزشهای پیشوایان اسلام در قرنهای اول شروع فعالیت این مکتب جالب توجه مینماید. اگر بخواهیم روانشناسی اسلامی را تعریف کنیم میتوان گفت: بررسی عامل حیات و آثار حیاتی را طبق آموزشهای اسلامی و پیشوایان اسلام انجام میدهد. با توجه به اینکه روان یکی از آثار و نشانههای خداوند است، در حقیقت علم روانشناسی عهده دار تغییر یکی از نشانههای خداوند است. هر یافته علمی قطعی در این باره، نیز به این تغییر کمک میکند و میتواند و باید به عنوان یک برداشت اسلامی و الهی مورد استفاده قرار بگیرد.
در روانشناسی کلاسیک فعلی ، به علت عدم پذیرش عامل حیات به عنوان یک عامل غیر فیزیکی و غیر شیمیایی بعضی از جنبههای اصلی مربوط به روانشناسی حذف شدهاند به عنوان مثال مسئله اراده که در آموزههای اسلامی به عنوان معیار شاخص بین انسان و حیوان مطرح میشود به کلی حذف شده است ولی در روانشناسی اسلامی بحث در مورد اراده و عوامل سازنده آن و نقش آن در رفتار انسان به طور جدی مورد توجه واقع میشود.
روانشناسی اسلامی و الهی که بر اساس آموزههای الهی استوار است میتواند به عنوان دستگاه روانشناسی معیار طرح و مورد استفاده قرار گیرد و در نتیجه تمام مکاتب روانشناسی نیازمند آن هستند و موظفند خود را با این دستگاه تطبیق دهند تا دستاوردهای آنها بتوانند در رشد جوامع بشری مفید واقع شوند. این برداشت موجب میشود تا ما خود را نه تنها نیازمند دستگاههای روانشناسی غربی و شرقی احساس نکنیم، بلکه مسئولیت بزرگ را نیز داریم تا به منظور ایجاد آگاهی و حرکت به سمت کمال در جوامع بشری، برنامهریزی و اقدامات جدی بنماییم و تا گسترش روانشناسی اسلامی و پیاده شدن قوانین در سرتاسر جهان از پا ننشینیم.
گسترش آموزش دستگاه روانشناسی اسلامی بر اساس تأکید بر فطرت و هماهنگی آن با عقل و آموزشهای الهی، به خواست خدا، موجب بروز انقلابهای عظیمی در روانشناسی، روانپزشکی و جامعه شناسی و سایر علوم انسانی خواهد شد و بر سیاست جهانی و جهان بینی انسان اثر خواهد گذاشت و جهان را برای پذیرش و حکومت دین فطری اسلام آماده خواهد کرد.
نظر شما