به گزارش خبرنگار مهر، نشست بررسی ظرفیتهای داستانی واقعه عاشورا روز یکشنبه 12 آذر با حضور محمدرضا سنگری، صادق کرمیار و یاسین حجازی در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
صادق کرمیار نویسنده کتاب «نامیرا» در ابتدای سخنانش با بیان اینکه مخالف حضور در این برنامه بوده و به خاطر رفاقت با یکی از مسئولان بنیاد ادبیات داستانی به این محفل آمده، گفت: به دوستان نویسنده توصیه میکنم که هیچ جا نروند سخنرانی کنند؛ چون اگر این کار را بکنند، از دست میروند.
وی افزود: ما معمولاً نویسنده را میگذاریم پشت میکروفون و او هم که بلد نیست حرف بزند، حرف میزند و بعد مردم میگویند این حرفهایی که میزند با چیزهایی که نوشته، چه نسبتی دارد؟!
نویسنده «غنیمت» اضافه کرد: من زیاد چیزی از این واژهها که میگویند ادبیات عاشورایی، ادبیات جنگ و ادبیات آئینی نمیفهمم، ولی این را میدانم که نویسنده زمانی میتواند بنویسد که از یک موضوع خاص تاثیر گرفته باشد؛ این موضوع میتواند یک حادثه در خیابان باشد و یا یک واقعه تاریخی.
کرمیار گفت: اگر نویسندهای بخواهد درباره واقعه عاشورا بنویسد و برود راجع به آن تحقیق کند، تا وقتی تلنگری به او نخورد، آن اثر خوب از آب درنخواهد آمد.
نویسنده «نامیرا» سپس به توضیحاتی درباره روند پدید آمدن این کتاب پرداخت و افزود: داستان نامیرا اصلاً اینگونه به وجود نیامد که مثلاً من بگویم تصمیم دارم داستانی درباره عاشورا بنویسم و بعد بیایم آن را بنویسم.
وی ادامه داد: روزی با محمدرضا محمدی نیکو، شاعر نشسته بودم که گفت در عاشورا شخصیت جالبی است به نام عبیدالله عُمیر که در نُخیله با فردی دیگر نشسته بود و از دور دید که لشکری دارد به طرف کربلا میرود، پرسید: این لشکر کیست؟ آن فرد گفت: لشکر ابن زیاد. پرسید: برای چه میروند؟ آن فرد گفت: میروند حسین (ع) را بکشند. گفت: همیشه آرزو داشتم روزی با لشکر ابن زیاد بجنگم و الان بهترین فرصت برای این کار است.
کرمیار سپس یادآور شد: تلنگری از این قصه به من وارد شده و یک وجهش آن بود که بسیاری از کسانی که اطراف کوفه بودهاند، اساساً از اینکه قرار است ابن زیاد به سپاه امام حسین (ع) حمله کنند و واقعهای به نام عاشورا به وجود بیاید، بیاطلاع بودهاند. من بعد از این تلنگر، تحقیقاتم را شروع کردم؛ البته چیزهایی را برمیداشتم که به دردِ داستانم بخورد.
نویسنده «دشتهای سوزان» گفت: تحقیقات من حدود یک سال به طول انجامید و بعد از آن شروع کردم به نوشتن داستانم؛ تا زمانی که تلنگری به شما وارد نشده باشد، تصمیم به نوشتن یک داستان تصمیم ابتری خواهد بود.
وی یافتن مضامین را از جمله مهمترین کارها برای طرح داستان درباره عاشورا دانست و تاکید کرد: نوشتن «نامیرا» برای من هم نوعی جستجو بود و من به سئوالهای خودم داشتم جواب میدادم. در واقع بعد از اینکه کار تمام شد و من یک بار آن را خواندم، احساس کردم به سئوالهای خودم هم پاسخ دادهام.
در پایان این برنامه زهیر توکلی، مجری این نشست هم در سخنانی با اشاره به بحثهایی که بعد از اظهارات علی موسوی گرمارودی در نشست قبلی سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان درباره صادق هدایت، در فضای رسانهای به وجود آمد، گفت: کسانی که به آقای گرمارودی حمله کردهاند، بهتر است مشخص کنند خط قرمزشان کجاست؟
وی خطاب به این افراد یادآور شد: اگر مشکل شما فقط کلمه «لعن» است که باید شما را دعوت کنم بروید درباره ریشه و معنی این کلمه تحقیق کنید؛ مترادف فارسی لعن، نفرین است، یعنی همان نه آفرین (نه آفرینش) و به معنی کسی است که رو در روی نظام آفرینش است.
توکلی افزود: وقتی کسی به فرزند ناموس خلقت و حتی پدر او (امام حسین علیهالسلام) توهین کرده، با این کار خود را مقابل نظام آفرینش قرار داده است. لعن و نفرین او هم به معنی این نیست که اختلالی در آفرینش نظام خلقت و آفرینش خدا به وجود خواهد آمد، بلکه آن فرد نفرین شده هست و نفرینِ منِ هم تنها اظهار نظر من است درباره او.
مجری نشست «ظرفیتهای داستانی واقعه عاشورا» اضافه کرد: کسی که به خود اجازه میدهد نظام آفرینش را نفرین کند، شایسته نفرین است و من به آقایان روشنفکر میگویم که اگر بزرگانشان به مقدسات ما توهین کردند، باید پاسوز این هم باشند که این لعنها را بشنوند.
نظر شما