به گزارش خبرنگار مهر، هشتمین نشست نقد و بررسی رمانهای شاخص ادبیات معاصر فارسی، با موضوع نقد رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نوشته رضا قاسمی شنبه شب 25 آذر با حضور حسین پاینده و محمدحسن شهسواری در قالب یکی از جلسات باشگاه کتاب تهران در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
شهسواری در این مراسم گفت: آقای پاینده در مورد هویت قهرمان و شخصیت اصلی رمانهای پسامدرن گفتند. در رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نه تنها نمیتوان راوی را مشخص کرد بلکه شخصیت راوی حتی با نویسنده هم یک شوخی کرده است و در جایی از رمان میگوید من جایی تئاتر کار میکردم و کارگردان کار فردی بداخلاق به نام قاسمی بود. مقوله زمان هم خیلی ضعیف در این کار حضور دارد.
وی افزود: شخصیت راوی در این رمان خیلی کارها میکند از جمله رمانی هم نوشته است. رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوپها» خطی به نظر میرسد اما این اثر یک رمان خطی نیست. نه تنها زمان در ذهن راوی از هم میپاشد بلکه در ذهن عموم شخصیتها هم همین اتفاق میافتد. این موضوع دقیقا منطبق با همان اصلی است که آقای پاینده به آن اشاره کردند. یعنی همان اصل فروپاشی عمومی در رمان پسامدرن.
این نویسنده در ادامه گفت: در این رمان به نظر میرسد که یک پایانبندی منطبق با عرف داریم ولی اینگونه نیست. دلیل من هم برای این ادعا این است که کدام یک از حاضران این برنامه میتواند بگوید این رمان چگونه تمام میشود؟ اگر چنین ویژگی و خصیصهای در یک رمان پلیسی وجود داشت، به عنوان ضعف آن به حساب میرفت اما این رمان یک اثر پسامدرنیستی است. یکی دیگر از دلایل این مدعا همین مشخص نبودن شخصیت راوی است.
مولف رمان «شب ممکن» گفت: در سال 90 سه نظرسنجی درباره رمان برتر دهه 80 انجام شد که 2 تای آن توسط روزنامه همشهری و مجله چلچراغ انجام شد. جالب است که در هر سه نظرسنجی رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» رمان برتر شد. دقت کنیم که پستمدرنیسم وقتی وارد ایران شد، خیلی موج و تحولات ایجاد کرد. جالب است که ورود این مکتب به ایران همزمان با همهگیر شدن اینترنت و فضای مجازی شد. البته در دهه 70 شعر فارسی دچار پسامدرنیسم شد و مخاطبانش از آن روگردان شدند. اما در عرصه رمان این اتفاق نیافتاد. یک نکته را هم نباید از نظر دور داشت و آن این است که تغییر محتوا به تغییر فرم میانجامد اما تغییر فرم باید به عمیقتر کردن محتوا بیانجامد.
شهسواری در بخشی از سخنانش گفت: هر هنرمندی که بخواهد در ایران کاری انجام دهد که تبدیل به اتفاق شود، چارهای ندارد جز این که دو وجه اجتماعی را بشناسد. یعنی همان دو وجهی که باعث پیروزی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران شدند. نویسنده رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» یعنی رضا قاسمی، در اصل در عرصه تئاتر مشغولیت دارد. او استاد ساز سنتی هم هست و کلا موسیقی غرب را از منظر تئوریکی میشناسد. این نکته را میشود به خوبی در خواندن این رمان متوجه شد. او نقاشیهای مدرن هم میکشد. اما با سنتهای ایرانی هم به خوبی آشناست و از آنها در رمانش بهرههای خوبی برده است. مثلا بخش زیادی از این رمان به شب اول قبر اختصاص دارد. به کارگیری و استفاده از عناصر فرهنگهای مختلف یکی از درسهایی است که رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» به ما میدهد.
وی همچنین گفت: این رمان همچنین، یک اثر چندصدایی هم هست و قوانین دموکراسی در رمان را رعایت کرده است. عدهای فکر میکنند رمان چندصدایی الزاما باید چندین راوی داشته باشد در حالی که رمانی با داشتن یک راوی هم میتواند، چندصدایی باشد. در مفهوم ساده، رمانی که امکان شنیده شدن صداهای مخالف راوی را فراهم میکند، یک رمان چندصدایی است و به این ترتیب میتوان این نتیجه را گرفت که «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» یک رمان چندصدایی است.
نظر شما