به گزارش خبرگزاری مهر، مطالعه در جنبههاى گوناگون زندگى شیعیان هند که امروزه به صورت اقلیتى چشمگیر در آن کشور زندگى مىکنند، ما را با فضایى بس متنوع آشنا مىسازد.
شیعیان آن سرزمین هم بر مذاهب پیرامون خود تأثیر گذاشته و هم از آنها تأثیر پذیرفتهاند؛ اما در مجموع، در حفظ اصالتهاى مذهبى خود، به شدت پاى فشردهاند. با آنکه تشیع در اقلیت بوده؛ ولى پیوسته و در همه صحنههاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى حضور فعال داشته است.
جلد نخست این کتاب، موسوم به تاریخ اجتماعى فکرى شیعیان اثنی عشرى در هند به تاریخ دوره نخست شیعیان و نیز زندگى فکرى و اجتماعى آنان در هند از سده هفتم تا پایان سده شانزدهم اختصاص یافته و زندگانى و تلاشهاى فکرى قاضىنورالله شوشترى، تا اندازهاى در آن به تفصیل مورد بحث واقع شد.
جلد دوم، به تلاشهاى شیعیان براى حفظ وجودشان در هند شمالى از سده هفدهم تا پایان سده نوزدهم اختصاص دارد. این مبحث با گزارشى درباره علماى شیعه در دوران حکومت شاه جهان و اورنگ زیب آغاز مىشود و تا موضوع نقش علماى شیعى سدههاى هجدهم و نوزدهم در دهلى، پنجاب، کشمیر، بیهار و بنگال ادامه مىیابد.
نقش شیخ علىحزین، غفران مآب، فرزندان و شاگردانش، به طور کامل بیان، و میراث غفرانمآب تجزیه و تحلیل شده است. فصل مربوط به علما با شرح مفصلى درباره خاندان کِنتورى به پایان رسیده است.
در فصلى کمکهاى شیعه به فلسفه و علم، شاه فتحالله شیرازى و برخورد او با فلسفه و علم در سدههاى هفدهم و هجدهم در هند بیان شده است. جنبههاى مربوط به تأثیر شیخ بهاءالدین محمد عاملى و فیلسوفان شیعى ایرانى بر علماى سنى و حوزههاى علمیه اهل تسنن نیز به شرح آمده است.
دانشمند خان از علماى دربار شاه جهان و اورنگزیب به فلسفه و علوم غربى علاقهاى بىنظیر داشت. در سده هجدهم، علامه تفضل حسین و ابوطالب لندنى شیوه دانشمندخان را احیا کردند. خلاقیت شاعران شیعى در دربار مغولان با پیمودن راهى طولانى، تاریخ ادبیات هند را در سدههاى شانزدهم تا هجدهم بسیار برجسته کرده است.
اثر حاضر در صدد نشان دادن این واقعیت است که گرچه شیعیان نتوانستند نظام سیاسى هند را تغییر و تحول بخشند؛ اما بر تاریخ فکرى و سیاسى آن سرزمین تأثیرى ماندگار گذاشتند.
این پژوهش عمدتاً بر منابع معاصر فارسى و نیز منابع عربى مبتنى است. علاوه برآن تألیفات موجود در زبانهاى هندى و اروپایى که فهرست آنها در پایان جلد یکم آمده، نیز بهطور کامل بررسى شده است.
نویسنده این کتاب سیداطهر عباس رضوی است که جلد اول این کتاب را منصور معتمدی و جلد دوم را عبدالحسین بینش ترجمه کرده است.
نظر شما