۱۲ دی ۱۳۹۱، ۸:۰۶

به روایت علامه طهرانی/

انتظار مردم از حوزه علمیّه و طلاب علوم دینی چیست/علم حقیقی همراه با عمل است

انتظار مردم از حوزه علمیّه و طلاب علوم دینی چیست/علم حقیقی همراه با عمل است

علامه طهرانی با اشاره به احادیث بسیاری که علم حقیقی را علم ملازم با عمل دانسته اند، تأکید کرد: انتظار مردم از حوزه‏اى به نام روحانیّت و معنویّت آن است که از خود بیرون دهد طلّاب پاکیزه و شایسته‏اى را که مظهر قرآن و نشانگر روح رسول الله باشند، و سیمایشان محلّ تابش انوار ائمّه هُدى باشد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مرحوم علامه آیة الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی در کتاب «نور ملکوت قرآن »-(جلد دوم)- در ذیل طرح و بررسی سومین اشکال عمده وارد بر مقاله بسط و قبض تئوریک شریعت (دکتر سروش)، در پاسخ به سوال «انتظار حوزه از فارغ التّحصیلان و مجتهدان و مربّیان و گردانندگان آن چیست و رویّه و منهاج و سطح علمى و عملى آنان چطور باشد تا بتوانند از عهده این مسؤولیّتِ عظیم برآیند؟» چنین می نویسد:
 
جواب این سؤال خیلى مشکل نیست! بلکه آسان است. زیرا انتظار مردم از سبزى فروش آن است که سبزى گندیده و آلوده نیاورد، سبزى خوب بیاورد. انتظار مردم از شهربانى آن است که پاسبانان متدیّن و خوشکار و خوش فهم را بر اموال و أعراض مردم بگمارد؛ و همچنین ... انتظار مردم از حوزه‏اى که به نام روحانیّت و معنویّت و پاسدارى از جان و مال و ناموس و آبروى مردم، و از دین و دنیاى آنهاست، در کشورى که همه مسلمانند و از مکتب تشیّع اشراب می گردند، آن است که از خود بیرون دهد طلّاب پاکیزه و شایسته‏اى را که مظهر قرآن و نشانگر روح رسول الله باشند، و سیمایشان محلّ تابش انوار ائمّه هُدى باشد. و در این زمان غیبت که دست قاطبه مردم از ولىّ معصوم و امام زمان کوتاه است بتوانند در حدود خود بر آن منهاج عمل نموده و به مردم ارائه دهند. بتوانند معارف حقّه حقیقیّه الهیّه را براى مردم بازگو کنند، و مربّى اخلاقى و عملى آنها در راه هدف و وصول به قلّه توحید و اعلى رتبه ذروه کمال شخصیّت انسان بوده باشند؛ بتوانند دین و دنیاى مردم را اداره کنند؛ و نه تنها از جهت ظاهر، بلکه از نقطه نظر ولایت باطنیّه نیز دستگیر و راهنماى مردم باشند.
 
خصوصیات یک طلبه راستین مکتب امام صادق(ع)
 
علاوه طهرانی در ادامه می افزایند: [طلاب علوم دینی باید] مردمى باشند که بتوانند علمى را که رسول الله فرمود: «آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَآئِمَةٌ» به طور اکمل خودشان فراگیرند، و در مرتبه دوّم با گسترش شعاع وجودى خود، سطح عظیمى از مردم تابع و پیرو را به دنبال خویش کشیده، و همه منصورانه و مظفّرانه با سعادت تامّه و عافیت کامله بدون غلّ و غشّ و گرفتگى چهره، خندان و شاداب به سوى بهشت رهسپار شوند؛ هم دنیایشان آباد و هم آخرتشان.
 
وی تأکید می کند: [طلاب باید] مردمى باشند امین و مأمون، و از خود گذشته و به خدا پیوسته و در حرم عزّ و وقار آرمیده، بلند نظر و بلند همّت، شکور، صبور، قانع، متواضع، شجاع، با ظرفیّت؛ که مدارج علمى از فقه و اصول و حکمت و فلسفه و تفسیر و حدیث و تاریخ و غیرها را طىّ کرده، و در معارج عملى و عرفان الهى در دست استاد موحّدِ رسیده واصل کامل، مدّتها در سیر بوده، و سالیان درازى را در دامان وى پرورش یافته باشند. و جامع بین حکمت نظرى و عرفان عملى، و در فقه خبیر و بصیر، و به سیره رسول الله و منهاج پیشوایان دینى داراى اطّلاع تامّ، و به قرآن مجید کتاب الهى وارد، و از شأن نزول و تفسیر آیات کاملًا با خبر بوده، و خودشان نیز قرآن و یا بیشترِ از آن را حفظ داشته باشند.

آیا کسى که خود را رهبر دین به سوى خدا می داند، می تواند خود معرفت به خداى را نداشته باشد و بگوید: معرفت همان معرفت اجمالى است که خداوند یکى است و بس؛ همان معرفتى را که پیره زنان دارند؟! امام ما حضرت صادق علیه السّلام اینطور نمی گوید.
 
حوزه هاى علمیّه براى تربیت فقیه عارف بالله است‏
 
مرحوم علامه طهرانی حدیثی را از «وافى» از حضرت صادق (ع) بیان و ترجمه می کند که: [امام صادق(ع)فرمودند:] «اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى را در معرفت خداوند تعالى حائز می گردند، چشمان خود را به آنچه دشمنان از آن متمتّع هستند، از بهجت و نضارت و ترى و تازگى حیات دنیا و نعمتهایش نمی دوختند، و دنیاى ایشان‏در نزد اینان از آنچه را که در زیر پاهاى خود لگد می کنند کمتر بود، و تحقیقاً در نعمت معرفت خدا متنعّم بودند، و چنان در مسرّت و لذّت معرفتش متلذّذ بودند که گوئى پیوسته و به طور جاودان در باغهاى بهشتى با اولیاى خدا در لذّت بسر می برند.
 
معرفت خدا انیسى است که نمی گذارد هیچ وحشتى به انسان برسد، و رفیقى است که هیچ تنهائى با او اثرى ندارد، و نورى است که با او هیچ تاریکى و ظلمتى جمع نمی شود، و قدرتى است که هیچ ناتوانى با او مجتمع نمی گردد، و شفائى است که با وى هیچ مرضى تاب مقاومت نمى‏آورد.
 
و پس از این [حضرت] فرمود: پیش از شما طوائفى بودند که کشته می شدند و آتش زده می شدند و با ارّه استخوانهایشان بریده می شد، و دنیاى بدین وسعت و فراخى بر ایشان تنگ می شد؛ و با اینحال هیچ عاملى نمی توانست ایشان را از آنچه با آنها از معرفت خدا بود، برگرداند و منصرف کند؛ بدون آنکه کسانى که با اینها این اعمال را انجام می دادند نسبت به آنها حِقْدى داشته باشند و نه خونى از آنها ریخته باشند، و نه اذیّتى از ناحیه ایشان به آنها رسیده باشد تا در اثر تلافى و انتقام، دست به چنین مجازاتى گشوده باشند. هیچ جرم و گناهى نداشتند مگر آنکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند. بنابراین، شما از خدایتان بخواهید تا درجات و مقاماتشان را به شما عنایت کند! و بر مصائب و مشکلات روزگارتان صبر کنید و شکیبا باشید تا به سعى و همّت و جدیّت آنها برسید!»
 
وی می افزاید: در اینجا می بینیم امام (ع) چگونه همّت و استوارى عرفاى بالله را بیان می کند! و چه قسم شاگردان خود را به استقامت و پافشارى براى نگهداشتن عَلَم ایمان و معرفت خداوندى دعوت می نماید! اینها بودند که پیوسته به طور متناوب در هر زمانى آمدند و با طلوع و تابش انوار حقّ و صفاتش در دلشان، نگهدار دین و شریعت و حافظ قرآن مبین بودند.
 
علوم دینیّه بایستى براى راهیابى به عرفان خداوند باشد تا دل از انوار إلهى منوَّر گردد
 
علامه طهرانی در ادامه تأکید می کند: طلّاب علوم دینیّه از هر شهر و بلدى و از هر کوى و برزنى به سوى حوزه‏هاى علمیّه گسیل می شوند، اگر با جان خود این معنى را لمس کنند و از سویداى دل خود دریابند که: علوم دینیّه نیز اگر وسیله زندگى و سرمایه دنیا باشد و بس، با سائر حِرَف و فنون تفاوتى ندارد؛ و اگر براى راهیابى‏ به سوى خدا و عرفانش و براى تحقیق از سرّ عالم خلقت و علوم حقّه حقیقیّه باشد، خداوند رحیم نیز باران فیض رحمت خود را بر آنان می بارد و دلهایشان را از انوار جمال و جلال خود درخشان می گرداند...
 
علم حقیقی علم ملازم با عمل است
 
ایشان با اشاره به این مطلب که از اینجاست که در احادیث کثیره‏اى، علمى را فقط علم حقیقى شمرده‏اند که در دل نشیند و ملازم با عمل باشد، حدیثی را از «مصباح الشریعه» روایت و چنین ترجمه می کنند:«حضرت صادق(ع) گفتند: حلال نیست فتوى دادن، براى کسى که خودش در هر حال از روى صفا و پاکى سرّش و از روى اخلاص در عملش و اخلاص در کارهاى آشکارش و از روى برهان و حجّتى از جانب پروردگارش، مسائل را از خدا نمی پرسد و از او استفتاء نمی نماید. چون کسى که فتوى می دهد، حکم کرده است؛ و حکم بدون اذن و اجازه خدا و بدون حجّت و برهانى از سوى وى صحیح نیست. کسى که بدون مشاهده و عیان خود، از روى خبرى که شنیده است حکم نماید جاهل است؛ وى را به جهلش اخذ می کنند و به حکمش گنهکار به شمار می آورند. رسول اکرم (ص) فرمودند: بی‌باکترین شما بر فتوى دادن، بی ب‌اکترین شما بر خداوند عزّ و جلّ است. آیا شخص فتوى دهنده نمی داند که: او در میان خداى تعالى و میان بندگانش داخل شده است؟! و اوست که پیوسته در میان بهشت و دوزخ روان است (متحیّر و سرگردان است)؟!»
 
فقیه باید جامع علم و عمل باشد
 
علامه طهرانی خاطرنشان می کند: چنین فقیهانى که جامع بین علم ظاهر و باطن و میان علم و عمل هستند، باید مربّى طلّاب و حوزه‏ها باشند. آنها علم حقیقى را از جانب حضرت ربّ می گیرند و بر متعلّمین پخش می کنند. شبها در محراب عبادت قیام دارند و با پاى محکم و استوار به کرنش و نیایش به درگاه حضرت معبود، دلهایشان مجذوب جذوات إلهیّه و سبحات ربّانیّه می شود؛ و روزها آنچه را که گرفته‏اند پس می دهند و در این عالم وسیع شنا می نمایند و به عالم وجود إفاضه فیض می نمایند.إِنَّ نَاشِئَةَ الَّیْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِیلًا * إِنَّ لَکَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا. (مزمل، آیه 6 و 7) «تحقیقاً آنچه در شب می رسد، براى تو گامى استوارتر و گفتارى پایدارتر است. و تحقیقاً از براى تو در روز مجال واسعى است که در این عالم کثرات شنا کنى (و آنچه را که در شب گرفته‏اى، در روز مصرف نمائى»).
 
علم مجازى همچون ناودانِ سوراخ است، و علم حقیقى همچون آب حیات‏
 
این عالم دینی در ادامه بیان مطالب، چنین نتیجه گیری می کند: و بنابراین، اجتهادى که فقط از روى قواعد صورت گیرد، اجتهادى فرمولى می باشد. این اجتهاد همچون ناودان است که آب حیات نیست. اگر هم آبى فرضاً در وى جارى گردد و حکم مطابق با واقع در آید، ظرف و وسیله براى گذر آن آب حیات بوده است. و خداى ناکرده اگر این ناودان شکسته و پاره شود، خرابیهاى آن بى شمار است. مولانا در دفتر پنجم «مثنوى» گوید:

علم چون در نور حقّ پرورده شد             پس ز علمت نور یابد قوم لُدّ
هر چه گوئى باشد آنهم نور پاک     کاسمان هرگز نبارد سنگ و خاک‏
آسمان شو ابر شو باران ببار             ناودان بارش کند نبود بکار
  آب اندر ناودان عاریّتى است            آب اندر ابر و دریا فطرتى است‏
  فکر و اندیشه است مثل ناودان         وحىِ مکشوف است ابر و آسمان‏
  آب باران، باغ صد رنگ آورد           ناودان همسایه در جنگ آورد
 
و همچنین در دفتر دوّم گوید:

        
علم تقلیدى بود بهر فروخت             چون بیابد مشترى خوش برفروخت‏
مشترىّ علم تحقیقى حق است             دائماً بازار او با رونق است‏
لب ببسته مست در بیع و شرى             مشترى بیحد که اللهُ اشْتَرَى‏
درس آدم را فرشته مشترى             محرم درسش نه دیو است و پرى‏
آدَم أنْبِئْهُمْ بِأسْما درس گو             شرح کن اسرار حقّ را مو به مو
 
روایاتی درباره صاحبان علوم ظاهرى و مجازى‏

علامه طهرانی سپس روایتى عجیب از حضرت صادق (ع) را که حقّاً موجب تنبیه و بیدار باش است، بیان و چنین ترجمه کرده اند: «حضرت روزى به ما گفتند: شما مردمى را می یابید که در سخن گفتن چنان استادند که حتّى در یک حرف، همچون لام و یا واو اشتباه نمی کنند.خطیبى هستند بلیغ، و یا جَهْورىّ الصّوت، و یا به طور مسلسل بدون ارتعاش و لکنت لسان خطبه می خوانند؛ امّا قلبشان تاریکتر است از شب تاریک. و همچنین شما مردمى را می یابید که توانائى ندارند که آنچه را در نیّت دارند بر زبان آورند؛ امّا قلبشان همچون چراغ درخشان نور می دهد.»
 
وی روایت دیگری از حضرت إمام جعفر صادق(ع) را چنین بیان می کند: «خداوند عزّ و جلّ گروهى را براى حقّ آفریده است. در این صورت اگر درى از حقّ بر آنها بگذرد دلهایشان آن را تصدیق می کند و اگرچه آن را نشناخته باشند؛ و اگر درى از باطل بر آنها بگذرد دلهایشان آن را انکار می کند و اگرچه آن را نشناخته باشند. و گروهى را خداوند براى باطل آفریده است؛ بنابراین اگر درى از حقّ بر آنها بگذرد دلهایشان آن را انکار می کند و اگرچه آن را نشناخته باشند؛ و اگر درى از باطل بر آنها بگذرد دلهایشان آن را تصدیق می کند و اگرچه آن را نشناخته باشند.»
 
عبور از عالم نفس از شرایط افتاء است
 
علامه آیة الله طهرانی در ادامه به شکوه و ناله مرحوم صدر المتألّهین از نظیر همین افراد خودخواه و دنیاپرست و محبّ ریاست، اشاره و مطالب ایشان را متذکر می گردد و بیان می کند: این حقیر در مباحث اجتهاد و تقلید به ثبوت رسانیده‏ام که: از شرائط حتمیّه افتاء و حکم، از جزئیّت به کلّیّت پیوستن است؛ و تا عبور از عالم نفس نگردد و معرفت حضرت ربّ پیدا نشود، این شرط متحقّق نمی شود.به طور اجمال و سربسته در «رساله بدیعه: در تفسیر آیه الرّجَالُ قَومُونَ عَلَى النّسآءِ» در بحث ضمنى ولایت فقیه آورده‏ام؛ و از حدیث «نهج البلاغه» وگفتار أمیرالمؤمنین(ع)با کمیل، و از نامه آن حضرت به مالک أشتر، و شواهدى دیگر که در آنجا ذکر شده است، این معنى مشهود است.
کد خبر 1780156

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha