بی شک یکی از علل مهم توجه به مدهای بیگانه خلاء مدهای مورد قبول و جذاب داخلی است که افراد را از پیروی مدهای خارجی بی نیاز سازند. خلاء در پردازش و پیدایش مدل های سنتی زیبای داخلی باعث شده تا غرب زمینه بکر و دست نخورده ای برای عرضه انواع مدهای روز خود فراهم ببیند.
ایراد به خود ما و مسئولین فرهنگی است که نتوانسته اند الگوهایی مطابق با فرهنگ و هویت ملی - مذهبی کشور آماده کنند و حتی به دنبال یک میدان رقابتی با این کار نبوده اند. فرهنگ ما آنقدر غنی است که اگر از استعدادهایمان در زمینه الگوسازی همه جانبه درست استفاده کنیم نه تنها می توانیم در ایران بلکه در رقابت با بزرگ ترین طراحان مد جهان، مطرح باشیم. متاسفانه ما هم در الگوسازی و هم الگوبرداری افراط و تفریط کرده ایم. همین امر موجب شده نتوانیم از سرمایه های معنوی فرهنگ کشورمان بهره بگیریم.
خلاء مدسازی موجب شده بسیاری از طراحان خارجی، به اقتباس از طرح، جنس و رنگ لباس های تاریخی و سنتی کشور بپردازند در حالی که صنعت ما بدون همکاری با طراحان، صرفا به دنبال تقلید از سایر کشورهاست و از الگودهی غافل است که با توجه به تفاوت های جسمی افراد کشورها، برخی از این تقلید پوشش زیان بخش است.
همچنین ناهماهنگی های موجود میان نساجان، طراحان و تولیدکنندگان از یک سو و الگوگیری از مدهای بیگانه موجب شده مدل های موجود در ویترین فروشگاهها یک شکل شوند در حالی که با جهت دهی این همکاری ها و ایجاد نوآوری در طراحی ها با الهام از الگوهای سنتی و تاریخی می توان حق انتخاب بیشتری به نسل جوان و طالبان مد داد.
ناکارآمدی دستگاه تعلیم و تربیت
گروهی از کارشناسان دلیل گرایش به مد به ویژه مدهای غربی را در شیوه نظام آموزش و پرورش کشور جست و جو می کنند. به عقیده آنان اگر در مقاطع پایین آموزشی که میزان نقش پذیری فرزندان جامعه بیشتر است آموزش های صحیحی به آنان داده شود و برنامه ریزی بهتر و هزینه بیشتری بر آنان در نظر گرفته شود کمتر در برابر الگوهای فرهنگی بیگانه منفعل خواهند بود.
تربیت؛ یعنی تغییر تدریجی رفتار، تحت تاثیر یک جریان آموزشی یا سیستم آموزشی است، ولی فرهنگ فعلی ما نه تنها منجر به تغییر رفتار در جهت آرمان گرایی و معناگرایی نسل جوان نیست بلکه در عمل آن را نیز تنزل داده است ما از یک سو راه های مختلف ورود به دانشگاه را برای فرزندان جامعه پیش بینی و هموار می کنیم و سعی داریم آنان را فرهیخته و تحصیلکرده بار بیاوریم ولی از سوی دیگر توجه نداریم که نوع برنامه ریزی های آموزشی، فرهنگی ، از خانواده گرفته تا جامعه و محیط های رسمی و غیر رسمی آموزشی چگونه نسل جوان را سطحی نگر و راحت طلب بار آورده است.
از این رو باید کتاب های درسی، شیوه های آموزشی، رسانه های جمعی و دستگاههای آموزشی غیر مستقیم نیز در جهت تحقق این هدف، یعنی ارتقای آرمان گرایی و معناگرایی جوانان بازنگری شوند و به جای اهتمام مستقیم به تغییر ظاهری جوانان، باید بازپروری مبنایی آنها هدف قرار گیرد.چنانچه به این هدف برسیم، بهبود شرایط ظاهری خود به خود، اتفاق می افتد چه بسا که در بسیاری ازجوانان جامعه هم اکنون این آثار شایستگی مشاهده می شود. زمانی می توانیم بگوییم جوان های ما مدل لباس خود را از ماهواره نمی گیرند چندین میلیون تومان صرف هزینه سیستم صوتی اتومبیل خود نمی کنند یا زیر ابرو بر نمی دارند که نسلی آرمان گرا و معناگرا پرورش داده باشیم.
رسانه های گروهی
بی شک تلویزیون و دیگر رسانه های جمعی مانند ماهواره، اینترنت، مطبوعات و مانند آن نیز از این امر مستثنا نیستند. این رسانه ها خواسته یا ناخواسته روی شیوه زندگی مردم از جمله پوشش، آرایش، گفتار، کردار آنان اثر گذارند اگر چه میزان اثرپذیری مردم از رسانه ها در هر جامعه ای با جامعه دیگر و همچنین میزان اثرگذاری هر یک از رسانه ها نیز با یکدیگر متفاوت است، ولی نقش هیچ یک از آنها در اثرگذاری انکار شدنی نیست.
در این میان نقش تلویزیون به دلیل گستردگی حضورش و بهره گیری از جذابیت های هنری، در ارائه برنامه ها و عمومیت ها از همه مهم تر است. همچنین افراد ساعت های بیشتری از وقت خود را بدان اختصاص می دهند و فعالیت های خود را بر اساس برنامه های تلویزیونی تنظیم می کنند. در این میان برنامه های نمایشی تلویزیون نقش بسزایی در پیروی مردم از مد دارد. این برنامه ها با ایجاد کنش و برانگیختن امیال بینندگان خود نگرش ها و رفتارهای آنان را تحت تاثیر قرار می دهند به گونه ای که بیننده می کوشد تمام حرکات، سکنات و فضای زندگی خود را با آنچه بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود تطبیق دهد.
حتی برخی برنامه های نمایشی تلویزیون خواسته یا ناخواسته، نوعی احساس حقارت و محرومیت یا کمبود در بیننده پدید می آورد به گونه ای که فرد در نتیجه تماشای این گونه برنامه ها احساس کمبود و نارضایتی از زندگی می کند و می پندارد زندگی او در مقایسه با آنچه بر صفحه تلویزیون نمونه ای از یک زندگی معمولی یا حتی ایده آل است بسیار پایین تر و ناقص تر است، گاه خود فضای فیلم ها و سریال های تلویزیونی، تبلیغ کننده مدگرایی است که با معیارهای ارزشی این مرز و بوم بیگانه است.
نظر شما