به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر "، برنامه هايي كه به نقد و تحليل آثار مختلف در تلويزيون مي پردازند، در اصل نگاهي به لايه هاي زيرين و مفاهيم عميق تر و پنهان تر هر اثر هنري دارند تا به اين وسيله با بيان زواياي ناپيداي مفاهيم و ساختارهاي نهفته در اثر، بيان تازه اي از آثار هنري را با مخاطب خود در ميان بگذارند. اين مساله مي تواند بسياري از پرسش هاي ذهني مخاطب را پاسخ دهد و جلوه هاي تازه اي از يك اثر هنري را به ذهن او وارد كند.
فيلم هاي سينمايي همواره در زير ساخت داستان هاي به نسبت ساده و جذاب خود، بيانگر مفاهيمي عميق هستند كه مي تواند بر ذهن و روح تماشاگر تاثير بگذارد و او را به سمتي ببرد كه سازندگان در پس تصاوير گنجانده اند. برنامه هايي كه به نقد و بررسي فيلم ها در تلويزيون هم مي پردازند. با اين هدف به وجود آمده اند. اما به نظر مي رسد اين هدف در ساخت برنامه هايي از اين دست گم شده است و برنامه هاي تحليل فيلم بار معنايي خود را از دست داده اند و بيشتر افرادي كه به اين نوع برنامه ها دعوت مي شوند، به جاي نقد به نقل فيلم مي پردازند يا حرف هايي كلي و بي اهميت تحويل مخاطب مي دهند كه به هيچ وجه در افزايش سطح دانش و حتي دريافت وي از فيلم نمي تواند تاثير قابل توجهي داشته باشد.
جليل اكبري صحت، روزنامه نگار و منتقد سينما و تلويزيون درباره كيفيت مجموعه برنامه هاي نقد و تحليل فيلم در شبكه هاي مختلف به خبرنگار "مهر" گفت: طي چند سال گذشته تصميم هايي كه مديران مياني تلويزيون اتخاذ كرده اند، نشان از اين مطلب دارد كه نوعي چشم و هم چشمي نزد اين مديران وجود دارد و اين مساله تلويزيون را به سمتي سوق داده است كه اين ادعا را ثابت مي كند كه در تلويزيون تعادل تصميم گيري از ميان رفته است. ارايه اين حجم برنامه هايي كه به نمايش و نقد فيلم هاي سينمايي در تلويزيون مي پردازند، هم از نظر تداخل زماني و هم از جهت ذايقه مخاطب اين نوع آثار را دچار خدشه مي كند. از طرف ديگر، به نظر مي رسد توليد برنامه هايي براي برقراري ارتباط با مخاطب نزد مديران مياني تلويزيوني تبديل به يك دستاويز شده است. اما واقعيت اين است كه اين نوع برنامه ها نه تنها استقبال گسترده مخاطب را در پي ندارد، بلكه پس از طي يك دوره زماني كوتاه مدت چنين برنامه هايي هم از نظر مالي و هم از جهت فرهنگي دچار افت مي شوند و اين مساله باعث ايجاد دلخوري و واكنش منفي در مخاطب مي گردد.
وي ضمن اشاره به محتواي كلي فيلم ها و ايراد در افزايش تعداد آثاري كه به نمايش در مي آيد، توضيح داد: در حال حاضر شرايط نمايش فيلم هاي سينمايي خارجي از برنامه هاي شبكه هاي مختلف تلويزيوني به گونه اي است كه بيشتر آثار از سينماي هاليوود يا باليوود است. اين در حالي است كه من شنيده ام شبكه چهار سيما از پخش فيلم هاي آمريكايي خودداري مي كند. مگر اينكه فيلم مورد نظر، سياست هاي آمريكا را زير سوال ببرد. اين چند گانگي سياست گذاري باعث مي شود بيننده دچار سردرگمي شود. از طرف ديگر، وقتي يك فيلم قرار است از تلويزيون پخش شود به اين مفهوم است كه اين فيلم مورد تاييد و نظر دست اندركاران برنامه و مديران شبكه قرار داشته است. بنابراين هيچ لزومي ندارد كه پيش از نمايش فيلم نسبت به اثر فحاشي يا نقدهاي تند صورت بگيرد. اين اتفاق براي اين است كه برنامه سازان تلاش مي كنند تا از اين طريق هم دل مخاطب عام را به دست بياورند كه به فيلم هاي روز و چهره هاي سينمايي غربي علاقه دارد، هم نظر مخاطبيني كه مخالف پخش چنين آثاري هستند را به خود جلب كنند و هم اينكه با نشان دادن پشت صحنه فيلم ها مخاطبين خاص فيلم را هم راضي كنند. البته با همه آنچه گفته شد من در عملكرد و رويكرد مديران جديد تلويزيون در توجهي كه به سينما نشان مي دهند و حسن نيتي كه وجود دارد، به ديده تعريف نمي نگرم.
مساله اصلي بر سر اين است كه انتخاب سازنده اين گونه آثار بايد درست صورت بگيرد و از برنامه سازاني براي توليد اين نوع آثار تلويزيوني دعوت شود كه از اطلاعات كافي در زمينه نقد فيلم برخوردار باشند. گام بعدي در اين راه انتخاب از منتقداني است كه هم از فيلم مورد نظر سر در بياورند و هم از قدرت تحليل و ارايه اطلاعات درباره آثار سينمايي برخوردار باشد. به اين ترتيب مخاطب مي تواند از تمامي بخش هاي يك برنامه تحليلي لذت ببرد.
نكته ديگري كه در اين ميان وجود دارد اينكه اصولا" نمايش فيلم سينمايي نزد مخاطب از جذابيت برخوردار است و ساير قسمت ها در اصل مانعي براي رسيدن زودتر علاقمند به فيلم مورد نظر است. بنابراين اطلاعاتي كه از سوي منتقد يا نويسنده سينمايي ارايه مي شود، به قدري بايد جذاب باشد كه مخاطب فيلم را در كنار تحليل بپسندد و به همان اندازه كه براي تماشاي فيلم ارزش قايل مي شود، براي شنيدن سخنان حاشيه اي درباره اثر هم خود را علاقمند احساس كند.
اكبر عالمي، منتقد و مدرس سينما درباره ميزان كيفيت و اهميت مجموعه برنامه هاي تلويزيوني كه به نقد، تحليل و نمايش فيلم هاي سينمايي خارجي مي پردازند، اظهار داشت: گنجاندن برنامه هاي تحليلي هنر اعم از سينما، تئاتر، ادبيات، موسيقي و هنرهاي تجسمي كه برآيند بردار آن در ذهن تماشاگران به دانستني هاي مخاطب مي افزايد و باعث ترويج هنر ناب مي شود و انديشه مخاطب را ارتقا مي دهد، در مجموع كاري مفيد و قابل تقدير است. زيرا هنر ناب باعث پالايش جامعه مي شود (با شبه هنر اشتباه نگيريم) يكي از خصوصيات اصلي هنر ناب، ماندگاري اثر است كه در هر زمان و هر برهه اي قابل تامل و بحث به نظر مي رسد و حتي پس از مرگ هنرمند نيز منشا اثر و تحول است.
وي تاكيد كرد: برآيند بردار يك اثر هنري بايد زندگي انسان را به سمت بهتر شدن سوق بدهد. يك اثر ممكن است كاملا" تلخ و سياه به نظر بيايد، اما به جامعه هشدار غير مستقيم بدهد و مانند شعر «آينه چون روي تو بنمود ...» عمل كند كه بايد درباره اين آثار توضيح داد و تحليل و تفسير درستي از آنها ارايه كرد. اگر تلويزيون برنامه هاي تحليل آثار هنري را با برنامه ريزي دقيق به سمت پختگي ببرد، انديشه و خرد مخاطب را مي تواند ارتقا ببخشد و به اين مساله منجر شود كه تماشاگر به راحتي سره را از ناسره تشخيص بدهد. ترويج تحليلي آثار هنري منجر به گسترش انديشيدن مي شود و هر آنكس كه صاحب انديشه و بصر باشد در برابر تمامي مسايل غير اخلاقي مقاوم خواهد شد.
در مجموع بايد به اين نكته توجه داشت كه هم ساختار و هم محتواي برنامه هاي تحليل فيلم اهميت دارد. نخست اينكه تعداد اين برنامه ها از حد نياز نبايد فراتر رود تا ذهن مخاطب را انباشته كند و از طرف ديگر بايد به كيفيت برنامه و حرف هايي كه از سوي منتقد و كارشناس سينمايي ارايه مي شود، دقت مورد نظر اعمال گردد.
نظر شما