قرآن میفرماید: "ان الله لا یحب المتکبرین" (سوره نمل آیه 22) یعنی خداوند متکبران را دوست ندارد. آری خداوند تکبر و خود بزرگ بینی را دشمن میدارد، زیرا همچنان که تواضع زمینه دوستی را تشکیل میدهد، تکبر زمینه پراکندگی و جدایی را به وجود میآورد. خداوند در کتاب خود فرموده است « من آنان را که از روی کبر دعوی بزرگی کنند از آیات رحمتم رویگردان کنم.» ( سوره اعراف آیه 146).
علت حقیقی تکبر دو چیز است:1- احساس حقارت و خواری؛ کسی از این احساس برخورداراست سعی میکند با تحمیل کردن خود بر دیگران آن را جبران کند. 2- احساس بزرگی و برتری جویی.
از آن جا که انسان متکبر احساس حقارت و کوچکی میکند، میکوشد با اقدامات مختلف به دیگران ثابت کند که از آنها بزرگتر و برتر است. شاهان و حکمرانان سرکش و مفسد و فرورفته درورطه تکبر و غرور از این قبیل هستند.
امام صادق(ع) میفرماید: هیچ انسانی تکبر یا گردنکشی نکرد مگر به واسطه ذلت و حقارتی که در خود یافت. آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: آن که مردم را کوچک شمارد و بر آنان بزرگی فروشد جبار است. و باز میفرماید: وارد بهشت نشود آن که در دلش به اندازه دانه خردلی تکبر باشد.
تجبّر تنها از آن خداست، کبر یا تنها شایسته ذات حق است و او را شریکی نیست و آن که تکبر ورزد در حقیقت با خداوند در این باره ستیز و کشمکش برخاسته است. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «کبر یا پوشش من است و هرکس بر سر این پوشش با من کشمکش کند او را بی باکانه به دوزخ افکنم.(کنز العمالج 74).
پیامبر خدا(ص) نیز میفرماید:« چه بد بندهای است آن که تکبر ورزد و برتری جوید او خدای جبار و برتر را از یاد برده است. چه بد بندهای است آن که خودستایی و غرور پیشه کند. او خدای بزرگ و متعال را ازیاد برده است. چه بد بندهای است آن که در بی خبری و فراموشی به سر برد. او گورهای پوسیده و ویران را از یاد برده است. چه بد بندهای است آن که گردنکشی و طغیان کند و آغاز و انجام خود را از یاد برده است».
آری... انسان متکبر خداوند جبار و اعلی را از یاد برده است وگرنه تکبر نمیورزید و برتری نمیجست! به همین دلیل عجیب نیست وقتی گفته میشود که انسانهای متکبر در رستاخیز به صورت «ذره» محشور میشوند و مردم آنها را لگد میکنند و از سرِ درد فریادشان به آسمان بلند میشود اما دیگر دیر شده است و « هنگام گریز نیست».
حدیث شریف میگوید: خداوند متکبران را به صورت ذره محشور میکند و مردم لگدمالشان میکنند، چون خداوند را کوچک و خوار شمردهاند.(المحجة البیضا ج 6 ص 215).
اگر به راز اهتمام اسلام به زودودن تکبر از لوح جان مردم عمیقاً بیندیشیم به این حقیقت پی خواهیم برد که:« همه سرکشیها و طغیانها ناشی از تکبر یک فرد یا یک عده است». آیا این تکبر و خود بزرگ بینی نیست که استعمار و استثمار را پدید میاورد؟!
آری تکبر نه تنها دوستیها را به تباهی میکشاند بلکه ملتها را نیز تباه و بیچاره میکند. اینجاست که اسلام با تکبر در سرچشمه آن میجنگد یعنی در دل انسان فردی و انسان اجتماعی. امام علی(ع) میفرماید: « در غرور مرد همین بس که به وسوسههای نفس خویش اعتماد کند و در عیب و منقصت مرد همین بس که خود را بزرگ بشمارد» در جایی دیگر میفرماید: آن که به مردم بزرگی فروشد خوارشود. و نیز میفرماید: بدترین آفت خرد کبر است.
هیچ خردمندی را نمییابیم که به مردم بزرگی فروشد بلکه این سبک سران هستند که خود را از همه باهوشتر و برتر میدانند، اینان به اندک دانشی که دست مییابند یا به کمترین منصبی که میرسند غرور و تکبر وجودشان را فرا میگیرد؛ چنان که گویی زمین را شکافته و یا سر به کوهها ساییدهاند.
در حدیث شریف آمده است: به میزانی که تکبر به دل انسان راه یابد کم یا زیاد به همان میزان از خرد او کاسته میشود.
جامعه انسان متکبر را دشمن، و همنشینی و مصاحبت با اشخاص متکبر را که پیوسته از خود دم میزنند و جز ضمیر «من» از زبانشان نمیشنوی، ناخوش میدارد. امام علی(ع) میفرماید: از رفتار خداوند با ابلیس پند بگیر، زیرا عمل طولانی و تلاش پیگیر او را نادیده گرفت او شش هزار سال است که معلوم نیست از سالهای دنیا بوده یا آخرت، خداوند را عبادت کرده بود.
وقتی خداوند ابلیس را با آن که شش هزار سال عبادت کرده بود، خوار و بی مقدار کرد، چون فقط لحظهای تکبر ورزید آیا دیگران را اگر تکبر و گردن فرازی کنند به بهشت خواهد برد؟
نقل میکنند پیامبر خدا(ص) بر مردی مصروع و دیوانه که عدهای برگرد او جمع شده بودند گذشت پرسید: اینها گرد چه چیزی جمع شدهاند؟ عرض شد برگرد دیوانهای مصروع. پیامبر به او نگریست و فرمود: این مرد دیوانه نیست بلکه بیمار است آیا دوست دارید که دیوانه حقیقی را به شما معرفی کنم؟ عرض کردند بفرمایید ای پیامبر خدا فرمود: دیوانه حقیقی آن است که با تبختر راه میرود با گوشه چشم مینگرد و از خداوند امید رحمتش را دارد در حالی که او را نافرمانی میکند! این است دیوانه حقیقی.
نظر شما