محمد قائد، نویسنده و مترجم در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به انتشار و توزیع چاپ سوم یکی از کتابهایش «ظلم، جهل و برزخیان زمین؛ نجوا و فریادها در برخورد فرهنگها» بدون اینکه قراردادی در این مورد با ناشرش (طرح نو) امضا کرده باشد، گفت: یک کتابفروش به من خبر داد که از یکی از مراکز پخش به او گفتهاند چند جلد از این کتابها میخواهی برایت بیاوریم؟ و او هم تعدادی سفارش داده است.
وی افزود: نسخههایی از این کتابهای به دست این کتابفروش رسیده که یکی از آنها چاپ 91 و دیگری چاپ 89 است. این یک تخلف آشکار از جانب ناشر است که بدون اینکه قراردادی با من بسته باشد، کتابم را چاپ کرده و حقالتالیفی هم به من نپرداخته است.
این نویسنده و روزنامهنگار باسابقه با بیان اینکه خود نسخهای از کتابش را دیده که به صورت ریسوگراف چاپ شده، گفت: مواردی از این قبیل را نمیتوان به محکمه کشاند چون من نمیتوانم شواهدی علیه این تخلف و در واقع انتشار کتابی که بیرون از چاپخانه و در واقع خارج از دایره متداول نشر، چاپ شده است، ارائه کنم. اثبات این تخلف در دادگاه کار آسانی نیست. من چگونه میتوانم ثابت کنم این کتاب کجا چاپ شده است؟
قائد اضافه کرد: متاسفانه تصور خیلی از ناشران ما این است که یک نویسنده وقتی کتابی نوشت یا یک مترجم وقتی کتابی ترجمه کرد، مبلغی به عنوان حقالتالیف به او بپردازیم و دیگر کاری با او نداریم و این من (ناشر) هستم که زحمت اصلی را میکشم!
این مولف گفت: آدم در این فضا برای نوشتن و تالیف دلسرد میشود؛ چون ناشر کتاب را بعد از تالیف از شما میگیرد و کمی بارکالله به شما میگوید و میرود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نمیکند. متاسفانه من با هر چهار ناشری که کار کردهام، این مشکلات را که اعم است از مسائل فرهنگی و اقتصادی، داشتهام و حالا با ناشر پنجمی دارم کار میکنم و نمیدانم آخر این یکی هم چه میشود!
قائد ادامه داد: اصولاً اهل کسب، زیاد کار فکری را جدی نمیگیرند؛ یعنی فکر میکنند 6 ماه که نشستی و کتابی نوشتی باید به اندازه 2 تا 6 ماه به تو پول بدهند و تمام شد و رفت. البته همین جا بگویم که خیلی از ناشرها هم این موارد را رعایت میکنند اما در مجموع شما به عنوان مولف کنترلی روی هیچ یک از مسائل و موارد مرتبط با چاپ و تجدید چاپ با اجازه یا بدون اجازه کتابت نداری.
وی همچنین به تعلل برخی از ناشران در چاپ کتابهای بعضی مولفان اشاره و تاکید کرد: این اتفاق البته در مورد من رخ نداده، اما خیلیها را میشناسم که پس از کش و قوسهای فراوان به ناشر میگویند یا کتاب را چاپ کن یا آن را به من برگردان و او هم میگوید نه چاپ میکنم نه پس میدهم؛ کتابی که دادهای، مال من است؛ یعنی مصداق همان اصطلاح معروف «آش با جاش»!
نظر شما