در اکثر کشورهای جهان کلمه بزهکار به فرد 13 الی 18 سالهای اطلاق میشود که مرتکب عمل خلاف قانونی شده باشد از آنجا که واژه بزهکاری یک اصطلاح حقوقی و قانونی است تا یک مفهوم روان شناختی، و واژه کودک از دیدگاه حقوقی به کودکی گفته میشود که هنوز به سن رشید و بالغ بودن نرسیده باشد سن 14 سالگی یکی از حساسترین و در عین حال قابل توجهترین مقطع سنی است که باید هر فردی اعم از والدین و مسئولین کشوری و متولیان امور آموزش و پرورش بدان توجه نمایند.
کودکانی که بتوانند به سهولت و با هدایت والدین و اولیای مدرسه چنین مقطع سنی را پشت سر بگذارند، به یقین در آینده و در سنین بالاتر نیز به گناه جرم و بزهکاری روی نخواهند آورد و اگر نیز جرمی از آنها سر بزند، ناخواسته و به دور از مقصود و نظرشان خواهد بود به همین خاطر است که سن 14 سالگی در میان روانشناسان و جرم شناسان به عنوان دوره «گذر از مشکلات» یا مرحله «عبور از بحران» نامیده میشود.
دوران بلوغ یکی از حساسترین دوران زیست به شمار میرود. کودک در این سن شخصیت خود را میشناسد، برای خود الگو میپذیرد و جهت اینکه بتواند موجودیت خود را به نحو احسن نشان دهد و به نحوی از انحاء جایگاه مقبولی در میان مردم و حداقل در محیط خود پیدا کند دست به ابتکار عمل و اقداماتی میزند که اگر این ابتکار عملها و اقدامات با هدایت توأم نباشد مسلماً کودک راهی را بر خواهد گزید که مقبول نبوده و به نهایت راه به گمراهی کشیده خواهد شد.
درواقع میتوان اذعان داشت که دوره بلوغ یکی از حساسترین دورانی است که اگر کودک به سلامت از آن بگذرد در آینده چندان مشکلی نخواهد داشت. در دوران بلوغ کودک همیشه حالتی پرخاشگرانه دارد و برای اینکه موجودیت خود را به نحوی نشان دهد وارد مباحثات والدین و یا دیگران شده و ابراز عقیده میکند غالباً ابراز عقاید کودک در این مقطع سنی حالت مخالف و منفی را دارد و حتی در بسیاری از موارد بر رفتارها و اعمال والدین ایراد میگیرد. در برابر ممنوعیتها و یا اصرارهای والدین حالت دفاعی از خود نشان میدهد.
رفتارهایی مشابه این در کودک 14 ساله و یا تازه به بلوغ رسیده کاملاً طبیعی است زیرا او در مرحلهای حرکت میکند که از دوران خام و ناپختگی به سمت پختگی و بلوغ حرکت میکند و نه کاملاً بی تجربه است که او را مثل کودکی خردسال بدانیم و با وی رفتاری کودکانه داشته باشیم و نه به آن حد بالغ شده و آگاه و با تجربه است که بتوان از او انتظارات بزرگترها را داشت.
کودک در این دوره حالت تعادل ندارد و رفتارهایش به دلیل همین عدم تعادل روحی و فکری است که ناهمگون و مدام در حال تغییر دیده میشود. کودک در این مرحله بیش از هر زمان به والدین نیازمند میشود از طرفی محتاج یاری و حمایتهای والدین بوده و از سویی میخواهد که پر آزاد بیابد و آزادانه پرواز نماید.
در این مرحله است که خود در بحران فکری و جدال میان خواستهها و آرزوها و منطق غوطه میخورد. اگر والدین از کودک خود در این مقطع سنی غافل باشند و اجازه بی حد و حصری به وی بدهند و یا ممنوعیتهای عصیان برانگیزی برایش اعمال نمایند کودک به سراغ راههای گریزی خواهد رفت که در آن القائات دوستان ناباب و یا همپالکیهای ناشایست وجود دارد در جنین سنی والدین باید با کودکان خود بسان یک دوست نه یک بزرگتر و ولی خانواده برخورد نمایند. اجازه ندهد که کودک با هر کسی رابطه دوستی داشته باشد و اگر دارد دوستان باید از سوی والدین شناخته شده باشند.
کودک 14 ساله به دلیل عدم تعادل در روح و فکر خود مدام دست به کارهایی زده و یا لب به بیان حرفهایی میگشاید که بسی خطرناک هستند اگر در استماع حرفهای کودک غفلت بورزیم کودک ناخواسته به سراغ شنوندهای خواهد رفت که حرفهایش را تأیید خواهد کرد و اگر دچار خطایی شد او را بیش از حد معقول سرزنش کردیم و به جای آنکه توجیهات منطقی برایش ذکر کنیم پیوسته تحقیرش سازیم، آنگاه کودک محیط خانه و حضور در کنار والدین بسی کسل کننده خواهد دید و سراغ فرد یا افرادی خواهد رفت که حرفهای او رامنطقی خواهند خواند .
در چنین مرحلهای است که والدین مثل فردی عمل میکنند که آگاهانه در قفس را برای گریز و پرواز پرنده باز میگذارند. سن 14 سالگی به همین جهت یکی از بحرانیترین مقاطع سنی بوده و چون احتمال و امکان کجروی و گرایش کودک به دوستان ناباب بیشتر است و همچنین به دلیل عدم حاکمیت منطق در آنها، امکان بروز هر نوع خطا وجود دارد، لذا میزان بزهکاری در سن یادشده بیشتر مشهود است.
دوره بلوغ یکی از حساسترین دوران رشد کودک است و کودک در این دوره به سرعت تغییرات فیزیکی ، روحی و بدنی خود را پشت سر میگذارد. علی رغم این که سرعت رشد با میزان تحولات و توسعه عقلی و فکری در کودکان در حال بلوغ هماهنگی ندارد و همانگونه که گفته شد زمینه نا متعادلی روحی و فکری و عملی را در کودکان فراهم مینماید، باز دیده شده است که برخی از کودکان از لحاظ جسمی و فیزیکی بسی سریعتر از عقل و فکر به رشد و بلوغ خود سوق مییابند. این نوع کودکان بیش از سایر کودکان هم سن و سال خود در معرض خطرات و انحرافات قرار دارند زیرا از لحاظ جسمی در نگاه دیگران به عنوان فردی بالغ شناخته شده و مورد قبول واقع میگردند و حتی انتظاراتی از آنها به عمل میآید، حال آن که از حیث عقلی و فکری هنوز کودک نابالغی هستند که دقیقاً نمیدانند چه باید بکنند و چه تدبیری اتخاذ کنند تا مورد پذیرش دیگران واقع شوند، در چنین کودکانی میزان انحرافات جنسی بیشتر مشهود است.
سن 14 سالگی سرنوشت ساز بوده و هرگونه برخورد و اتخاذ تدبیر میتواند بازخوردهای مخرب و یا سازنده را در آینده از سوی کودک آشکار سازد. یقیناً کودک در سن 14 سالگی بیش از آن که دیگران را الگوی خود قرار دهد رفتار والدین را چه خوب و چه بد برداشت نموده و آنها را عملی میسازد. اگر رفتار و کردار و حتی گفتار پدر برایش مهم باشد، سعی میکند که مانند پدرش عمل کند اگر رفتاری از مادرش مانند مهربانی و شفقت برایش مهم جلوه نماید، آن زمان مادر را الگوی رفتاری خویش قرار خواهد داد. لذا والدین باید چنان عمل نمایند که کودک در چنین مقطعی که برداشت و کپیبرداریهای رفتاری و گفتاری را آغاز کرده حداقل از والدین خود الگو بگیرند.
اگر چنانچه رفتار و سکنات والدین برایش غیر منطقی باشد و نتواند نیازهای فکری عقلی انطباقی وی را تأمین نمایند آن زمان کودک به سویی حرکت خواهد کرد که هیچ پدرو مادری مایل بدان نیست.
در این مرحله کودک به سراغ دوستان خود خواهد رفت از آنها درس خواهد گرفت و از مقبولیت آنان خوشحال شده و دیگر توجهی به درستی یا نادرستی عمل خویش نخواهد داشت. با تلقینات دوستان شخصیتهایی از جمله ستارگان هنری و یا ورزشی برایش اهمیت خواهند یافت و برای این که خود را بدان مقطع برساند به هر جلد و قالبی در خواهد آمد تمامی اینها سرفصل گمراهیهای کودکان برای شروع بزهکاری به شمار میروند.
نظر شما