استدلال برای رجحان بخشیدن به رسانه ها این است که اگرچه شیوع پدیده هایی مانند غذاهای آماده و آسان پز(fastfood) به عنوان نمادهای فرهنگی در جهانی شدن رفتارها نقش بسزایی دارند اما تاثیر کالاهای فرهنگی بیش از کالاهای مادی است.
حال که مفروض این است که بررسی مصرف تولیدات ارتباط جمعی که از کشورهای بیگانه وارد شده اند، شاخص مناسبی برای اندازه گیری میزان و ژرفای جهانی شدن است می توانیم بر اهمیت تولیداتی مانند فیلم ها، برنامه های تلویزیونی، کتاب ها و موسیقی های خارجی و نظایر اینها تاکید ورزیم.
یافته های تجربی درباره تاثیر رسانه ها بر جهانی شدن فرهنگ با استدلال های عقلی راجع به این موضوع سازگارند اما محاسبه همه اشکال فرهنگ از طریق تجربه و مشاهده ناممکن می نماید؛ زیرا اساس چنین روشی نمی تواند بر اطلاعات سازمان یافته استوار شود. به علاوه وضع عناصر فرهنگی غیررسانه ای هم تابعی از وضع همتایان رسانه ای است. اما به هرحال چندین پدیده فرهنگی تاثیرگذار وجود دارند که می توان میزان نفوذ آنها را شاخصی قابل اتکا برای سنجش گستره و ژرفای جهانی شدن به شمار آورد.
اول از همه فیلم های سینمایی هستند. واقعیت این است که مردمان بسیاری از کشورها به شدت تحت نفوذ سینمای هالیوود هستند اما بیشترشان گمان می کنند یا اینگونه وانمود می کنند که دلبستگی آنها به هالیوود ربطی به جهانی شدن ندارد بلکه این دلبستگی نوعی شیفتگی و یا حتی وابستگی فرهنگی است.
با این حال سینما هنوز شاخص با ارزشی برای سنجش میزان تاثیر کالاهای فرهنگی بر جهانی شدن است. مخالفت چینی ها با ورود معدود فیلم های آمریکایی به کشورشان آشکارا نگرانی رهبران پکن را از نفوذ فرهنگی آمریکا نشان می دهد. در صورتی که در کشورهایی مانند سنگاپور که به فرایند جهانی شدن پیوسته اند فیلم های تولید کشورهای دیگر در سراسر کشور نمایش داده می شود.
برنامه های تلویزیونی شاخص دیگری برای اندازه گیری گستره و ژرفای جهانی شدن است. با توجه به این که تولید برنامه تلویزیونی نسبت به تولید فیلم ارزان تر است تقریباً همه کشورها می توانند پاره ای برنامه های بومی بسازند. برنامه های تلویزیونی گاه اهمیت منطقه ای فراوانی پیدا می کنند. کشورهایی مانند چین و اسپانیا که حوزه های زبانی منطقه ای برایشان اهمیت زیادی دارد از قابلیت های تلویزیون محلی و منطقه ای بهره فراوان می برند. وقتی چنین اتفاقی می افتد و صدور کالاهای تلویزیونی رونق می گیرد، کشورهای دیگر هم به منابع سرشار رسانه ای دسترسی پیدا می کنند و دریایی از منابع مشترک فراهم می شود.
سومین عنصر موثر فرهنگی در فرایند جهانی شدن، صدور آثار چاپی مانند کتاب ها، روزنامه ها، مجلات و نشریات ادواری و گاهنامه ها به دیگر کشورها است. اطلاعات مندرج در این دسته از کالاهای فرهنگی به آسانی منتقل می شوند و در دسترس مخاطبان قرار می گیرند؛ به طوری که با ارسال روزنامه های بین المللی و مجلات خبری یک کشور به کشورهای دیگر، خوانندگان آنها با عقاید و آراء مردم دیگر کشورها آشنا می شوند.
مجلات عمومی و عامه پسند مانند مجلات تزیین خانه، نشریاتی درباره مشاهیر و ستاره ها، مجلات ورزشی و نظایر اینها نوعا نشریاتی تاثیرگذار هستند. با ورود آثار نوآورانه به کشورها نشریات داخلی کشورها ناچار می شوند برای راضی کردن مخاطبان خود به نوع آوری هایی دست بزنند و این نوع آوری ها لاجرم پاره هایی از فرهنگ کشور دیگر را اخذ و منتشر می کنند.
این به خوبی نشان می دهد که روش این نوع رسانه به ایجاد نگرش هایی تازه می انجامد که در محدوده های فرهنگ بومی محصور نیستند. منابع مفیدی مانند پایگاه اطلاعاتی یونسکو وجود دارد که اطلاعات سازمان یافته و جامعی درباره تولید و داد و ستد اقلام رسانه ای (فیلم ها، کتاب ها و...) و جنبه های دیگر فرهنگی در اختیار ما می گذارد. این پایگاه اطلاعاتی که مجموعه بزرگی از کشورها را تحت پوشش قرار می دهد از سال 1970 میلادی فعال است. با وجود این اطلاعاتی که در اختیار داریم اطلاعات منسجم و یکدستی نیست که بتوانیم از همه آنها به عنوان شاخص اندازه گیری میزان جهانی شدن فرهنگ استفاده کنیم.
هیچ اتفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق این واژه وجود ندارد. برخی به تبیین این مفهوم در چارچوب کلی تحولات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی پرداخته اند، در حالی که جمعی دیگر کوشیده اند جهانی شدن را به عنوان مفهومی صرفا اقتصادی تعریف کنند. به عبارت دیگر می توان تعاریف ارائه شده را به دو دسته کلی تقسیم نمود که در یک دسته، جهانی شدن به معنای عام آن تعریف شده و دسته ای دیگر تنها به جهانی شدن در یک بُعد اشاره دارند.
از نظر گیدنز جهانی شدن تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان است که مکان های دور از هم را چنان به هم مرتبط می سازد که رخدادهای هر محل، زاده حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع می پیوندد. در حالی که ساتکلیف و گلین علاوه بر گسترش سرمایه داری، جهانی شدن را با «به هم پیوستگی بیشتر اقتصادها» مشخص می کنند.
اگر چه تعاریف متعددی از این فرایند شده، اما می توان تعریف مربوط به کمیته بین المللی در سال 1995 را که دربرگیرنده تمامی تعاریف است به عنوان تعریف جامع ذکر نمود: "جهانی شدن عبارت است از درهم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و اقدام های دولتی."
در کنار واژه «جهانی شدن» ، واژه های نسبتا مترادف دیگری نیز وجود دارند که روشن ساختنِ نسبت و تفاوت آنها با واژه «جهانی شدن » بیفایده نخواهد بود. واژه «جهانی کردن» یا «جهانی سازی» ، گرچه به فرایندهای وابستگی و همگونی جهانیمعطوف است، اما بر این دلالت دارد که قصد، برنامه و آگاهی معینی پشت این فرایندها نهفته است.
به بیان دیگر، «جهانی سازی» در برگیرنده این معنا و مفهوم است که نیروهایی توانمند در قالب دولت ملت و یا شرکت چندملیتی، در راستایعلایق و منافع خود به کار همگون و یکدست سازی جهان پرداخته اند و به همین دلیل باید سخن از جهانی سازی گفت نه از جهانی شدن. ولی واژه جهانی شدن متضمن این معناست که بسیاری از نیروهای جهانی ساز و همگونی آفرین، غیر شخصیو فراتر از کنترل و قصد هر فرد یا گروهی از افراد هستند.
فرهنگ نیز بنا بر تعریف، جوهره، خصیصه و سرشت جمعی توارث گونه ای است که در حیات اجتماعی یک جامعه سیالیت داشته و در هنجارهای مذهبی و اخلاقی، روش و منش اجتماعی، تفکرات علمی و فلسفی و سرانجام نمادها و نمودهای هنریتجلی پیدا می کند.
به موجب این تعریف عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عبارتند از: مذهب، اخلاقیات، فلسفه، هنر در تمامی اشکال آن چون معماری، موسیقی، نقاشی ، مجسمه سازی ، ادبیات و ... ؛ و در یک جمله می توان فرهنگ را انعکاس دهنده ارزشها، سنتها و هنجارهای پایدار یک جامعه تلقی کرد.
بنابراین جهانی شدن فرهنگ به معنای، جهانی شدن ارزشها، سنت ها و هنجارهای پایدار یک یا چند فرهنگ است.
نظر شما