به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی نسخه تصحیح شده «رساله در مناقب خداوندگار» سهشنبه شب 3 بهمن با حضور محمدعلی موحد، صمد موحد، توفیق سبحانی، ضیا موحد، مریم حسینی و علیاصغر محمدخانی در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
محمدعلی موحد در این نشست گفت: سعدی گفته است اگر مرد شرف و کرامت نداشته باشد، ادبش کم است. لغت شرف در فارسی «ارجمندی» گفته شده است. البته قدیم در مورد شرف وسواس داشتیم و شاید امروز زیاد، تاکیدی روی آن نداریم. درباره علم و رشتههای روح هم در قدیم حرف میزدیم و فکر میکردیم برخی از علوم شرف ذاتی دارند. مثلا علم اصول چون راهی به فقه دارد، شرفش ذاتی است. من فکر میکنم این موضوع را در مورد کتابها هم میتوان بیان کرد. یعنی برخی کتابها شرف ذاتی دارند و برخی دیگر شرف بالعَرَض.
وی افزود: کتاب مثنوی شرف بالعرض دارد، ولی ارجمندی و شرف کتابهایی چون «رساله در مناقب خداوندگار» به دلیل شرفی است که مثنوی دارد و اعتباری که دارند به دلیل اعتباری است که مولانا دارد. مولانا پدیده بینظیری است. نمیگویم کمنظیر بلکه میگویم بینظیر و انسان در مقابلش میماند که چه بگوید و چگونه وصفش کند. شگفتزدگی در مقابل مولانا از دو جهت است. یکی وسعت خیال، ظرافت دید هنری، قوت سخنوری، تنوع و تکثر تصاویر، خلاقیت ذهنی و آهنگ کلام که در کنار پختگی کلام و عمق معنا و گستردگی ساحت معرفت و سپهر معنا در مولانا قرار میگیرد.
این مولویشناس در ادامه گفت: مثنوی معنوی از جهت دیگر سحرانگیز و جادویی است. مولانا آدمی بوده که تا 40 سالگی در قونیه اهل منبر و تدریس بوده و تا این سن چیزی از او دیده نشده است، اما بعد از آشنایی با شمس میشود آن چیزی که همه میدانیم. از آن زمان و عصر دو کتاب داریم که نزدیکترین کتابها به مولانا هستند. هرچه زمان میگذرد، انسانها اسطورهایتر میشوند. بنابراین باید به سراغ نزدیکترین کتابها به زمان آنها برویم. دو کتاب مذکور «رساله سپهسالار» یا همان «رساله در مناقب خداوندگار» و «ابتدانامه» نوشته سلطان ولد پسر مولاناست.
موحد ادامه داد: سپهسالار در دو جا در رسالهاش ادعا دارد که 40 سال در خدمت مولانا بوده است. نمیگویم دو کتاب مذکور میتوانند پیوند روحی مولانا و شمس را فاش کنند؛ چون چنین انتظاری بیهوده است. بلکه این دو کتاب روایتی بیرونی از قضایا و رویدادهای مربوط به مولانا را روایت میکنند و به ما میگویند که تلقی اطرافیان مولانا چه بوده است و او را چگونه میدیدهاند. توجه من به این دو کتاب از زمانی که در کار تصحیح مقالات بودم، جلب شد.
مترجم کتاب «فصوص الحکم» گفت: ابتدانامه در سال 1315 با نام ولدنامه چاپ شده است. ما 3 نسخه از آن را پیدا کردیم که در زمان خود سلطان ولد نوشته شده بود. کسی که میخواهد مولوی را بشناسد، باید دو کتابی را که از آنها نام بردیم، بخواند، اما این کتابها اول باید تصحیح شوند. من و مرحوم علیرضا حیدری نشستیم و براساس سه نسخهای که در دست داشتیم، نسخهای فراهم کردیم، اما درباره نسخه سپهسالار باید بگویم که نسخهای ناشناس بود. دیدیم که 5 سال پیش از انقلاب مشروطه ایران، چنین کتابی در کامپور هندوستان چاپ شده است و آنقدر ناشناخته بود که فروزانفر در چاپ اولیهاش مطلقا نامی از سپهسالار نبرده است. چاپ دوم این کتاب را مرحوم سعید نفیسی در سال 1333 یعنی 40 سال بعد از چاپ کامپور با شرح حالی از مولانا به چاپ رساند. نسخهای هم به جز همان نسخه کامپور نداشت.
وی گفت: عجیب بود که نه در ایران و نه در ترکیه چنین نسخهای وجود نداشت که ما به نسخهای در قونیه برخوردیم. نسخهای که پیدا کردیم، تاریخ تحریر نداشت، ولی در حاشیه کتاب، تاریخهایی توسط صاحبانش نوشته شده بود.
موحد در پایان سخنانش گفت: نمیدانم چرا از کارهای برجسته خبری نیست. چند وقت پیش کتابی به نام بوطیقای کلاسیک خواندم که خیلی کتاب خوبی بود و نویسنده واقعا کار علمی کرده بود، اما بعد از این کتاب دیگر خبری از این نویسنده نشده است. معلوم است که درسش تمام شده و به سراغ کسب و کار رفته است. نمیدانم چرا نوشتن این کتابها را تعطیل میکنند و دنبالش را نمیگیرند. این نویسندهها ضربه اول را که میزنند، معلوم است که استادانه است، ولی بعد از آن خبری از آنها نمیشود. نمیگویم همهشان ولی غالبشان هم از شاگردان شفیعی کدکنی هستند.
نظر شما