از زمانی که بتوان آغاز و شروعی برای فرهنگ بشر متصور شد احتمالاً فعالیتهای اقتصادی و مسائل اخلاقی با یکدیگر پیوند داشته و در هم تنیده بودهاند.
اینکه چگونه به طور منصفانه شغل و کار ایجاد کرد که از رهگذر آن انسان قادر باشد در جهانی که منابع موجود در آن محدود است به بقا امیدوار باشد از جمله پرسشهای مطرح در حوزه اخلاق و اقتصاد است که در گذشته مطرح بوده است.
پرسش در مورد چگونگی تقسیم و توزیع دستمزدها و ماحصل کار و اینکه چگونه اعضای ضعیف جامعه که قادر به انجام کار نیستند را مورد حمایت قرار داد از جمله پرسشهایی هستند که در گذشته مطرح بوده و امروزه در حوزه اخلاق و اقتصاد مورد بررسی قرار می گیرند.
یکی از نکات مهم در علوم اقتصاد چگونگی مواجهه این علم با گزارههای اخلاقی است. گزارههای اخلاق موجد "اگر این چنین باشد آنگاه چنان خواهد شد" هستند. اینکه علم اقتصاد چه مواجهای با چنین گزارههایی باید داشته باشد مکاتب مختلف اقتصادی را به دنبال داشته است.
در بررسی نسبت میان اخلاق و اقتصاد این پرسش مطرح است که آیا در بازار بر اساس اصول اقتصاد مدرن که در آن اکثر مردم برای مدت زمان زیادی مشغول به کار و فعالیت هستند اخلاق رعایت میشود؟ آیا میتوان ماهیت چنین بازاری را اخلاقی دانست؟
برای نمونه گاهی در رفتارهای اقتصادی نیاز به اعتماد به دیگران وجود دارد. در این موارد مسائل اخلاقی به وجود میآید. اینکه آیا باید به دیگران در این موارد اعتماد کرد یا صدمه زد از جمله موارد اخلاقی است که افراد در چنین حالاتی با آن مواجه هستند.
جریان اصلی در علم اقتصاد ریشه در فایدهگرایی کلاسیک دارد که در آن تصمیمگیرندگان باید بدیلهایی را انتخاب کنند که بیشترین سود خالص ممکن را به دنبال داشته باشد.
چارچوبهای تصمیمگیری اقتصادی ممکن است به لحاظ اخلاقی برای گروهی از مردم قابل قبول نباشند. این در حالی است که آن چارچوبها ممکن است از لحاظ اقتصادی توجیهپذیر باشند.
نظریه اقتصاد مدرن در قرن 18 میلادی در اروپا پا با به عرصه وجود گذارد. همانگونه که "اما روچیلد" در کتاب "احساسات اقتصادی" خود خاطر نشان می کند با آغاز اقتصاد مدرن تفکیک و تمایز جدی میان احساسات اخلاقی و رفتارهای اقتصادی هنوز به وجود نیامده بود.
در واقع در قرن بعد بود که اقتصاد به طور جدی از اخلاق فاصله گرفت. در واقع در دوران اوج و شکوفایی لیبرالیسم کلاسیک بود که اقتصاد به قلمرو و حوزهای خودمختار و مستقل تبدیل شد. در این دوران بود که توجه اقتصاد به محدودیتها و قیود اخلاقی در خصوص افزایش تولید و به حداکثر رساندن سود، کاهش پیدا کرد.
اقتصاد در این دوران به محدودیتهای اخلاقی سنتی متوجه تولید و به حداکثر رسانیدن سود بی توجهی نشان میدهد.
نظر شما