به گزارش خبرنگار مهر، در سرزمین شورخیز شمال خراسان دیریست مردمی با دوتار، قوشمه، کمانچه، دهل و نی شان زندگی را جانی دوباره بخشیده اند، روح را از حصار تن رهانده اند و به تماشای شوکت و شور بهاران برده اند، به تماشای"مریم زراوه" کوهستانیان، "الله مزار" مرزداران و سرحد نشینان و به تماشای دیروز لبریز نغمه و نوا برده اند.
مردمی که هنرمندان دیارشان را صدرنشین محفل ها کرده اند و در چشمان به گود نشسته این سالخوردگان صبور و در ترنم آوای این شور برلبان، شعله بلند زندگی را با همه فراز و فرودهایش به تماشا نشسته اند.
هنرمندان این دیار، اصیل سرایانند، غبار از آیینه تاریخ نیاکان این مردم کنار نهندگانند، زبان راستین حماسه و غربت و امید و اندوه این مردمند، همزبان استوار صخره ها وبلند قله های"ارس" روییده بر ستیغ شان اند که قصه بلند برپای ایستادگی این مردم در برابر دشمنان این ملک و میهن را زبان شده اند.
پاکدامنی و پارسایی و خدا خواهی و قناعت این مردم را در ساز و آوازشان زمزمه کرده اند و از پس سرخ ترین سال ها سرسبزترین بهار را در نگاه روشن مردم ترسیم کرده اند.
بخشی ها، عاشق ها، لولوچی ها، نی نوازان و لالایی برلبان کهنسال شمال خراسان چون بسیاری خنیاگران این سرزمین باانبوهی نغمه و ترانه و ملودی درخاک منزل می گزینند و ما هر روز تهیدست می شویم.
هنرمندان می کوچند و ما احساس کوچکی می کنیم که این صنوبران اصالت برلب چه غریبانه رفتند، عمری برای ما از تاریخ و عشق و امید هایمان گفتند ولی خود بی هیچ"شناسنامه هنری"، بی هیچ نشانی از دیروز سرایی های از دل برخاسته شان از میان ما رفتند و اینجا بر بام دل دردمندمان فقط حسرتی بلند و آهی پراندوه میهمان شد و دیگر هیچ!.
چه درد بزرگی است که این باتباران بی شناسنامه اند!
باید دردمندانه گفت درسرزمین گنجینه فرهنگ ها با گنج هایمان بیگانه ایم، اراده ای برای ماندگاری هنر هنرمندان شمال خراسان وجود ندارد.
این است که نمی دانیم هنرمندان این دیار کهن، کدام نغمه و نوا و ملودی را در دل دارند، با همه نهادهای فرهنگی و بودجه های فرهنگی هنوز بالابلندان عرصه فرهنگ در دیار ما یکی پس از دیگری می روند و هرچند رفتن را چاره نیست ولی مانایی هنر این مردم را می توانیم و نمی خواهیم.
کاش تا سایه این بلندسروهای هنر بر سرِ ماست به سراغ شان برویم و برای این با تباران بی شناسنامه"شناسنامه ای هنری" تدوین کنیم و هنرنمایی این افتخارهای بی پیرایه را به تصویر بکشیم و بگوییم: هرآنچه در دل دارید بسرایید و بنوازید که آواز و سازتان همه زندگی است، در نغمه تان غم قرن ها خفته است بگوییم کاروان را دوباره باترانه هایتان از سخت گذری کوهستان عبور دهید و با آوازتان سیاه چادرایل تان را در دشت های سبز و با طراوت برافرازید.
بگوییم غیرت و همت و میهن دوستی و بیگانه ستیزی را دوباره از ستیغ کوهستان در دل ما میهمان کنید.
درد بزرگی است این هنرمندان در خانه اجدادی شان بی شناسنامه هنری باشند، درد بزرگی است همه ستایشگر هنر و هنرمند هستند و هنرمندان موسیقی ما این گونه نوای غربت و درد و فراموشی را می نوازند.
درد بزرگی است از هنرمندان رفته ومانده مان هیچ ملودی و نغمه ای به تصویر نکشیده ایم، درد بزرگی است...
نظر شما