۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۵۷

به مناسبت 22 بهمن؛

در زمستان بهاران آمد.... آدم از قعر دوران آمد

در زمستان بهاران آمد.... آدم از قعر دوران آمد

قم - خبرگزاری مهر: امروز‌‌ همان موعدی است که ملتی پس از قرن‌ها انتظارش را می‌کشید، انتظار استقلال و به بلوغ و آگاهی رسیدن را و همه اینها مدیون رشادت‌های مردم این مرز و بوم بود.

به گزارش خبرنگار مهر، صبح خبر رسید که شب گذشته (شب 21 بهمن) تعدادی از سربازان نیروی هوایی ارتش که از دی ماه رویه مخالف با رژیم را در پیش گرفته بودند با گارد ویژه شاهنشاهی درگیر شدند...

ژنرال هایزر که مدیر کمیته بحران بود در این زمینه اظهار داشت: "خیلی بد به نظر می‌رسید که همه این مشکلات در نیروی هوایی اتفاق افتاد، درست در جایی که ما کمترین انتظار را داشتیم، زیرا آنها تحصیلکرده آمریکا و تحصیل کرده‌ترین بخش ارتش بودند". این سخنان خود نشان می‌داد که انقلاب سال 57 انقلاب پابرهنه و بی‌سواد و تحصیل کرده و روشنفکر بود.

مردم از روزهای گذشته در خیابان‌اند و همه مطمئن که استبداد ریشه کن شده اما هنوز رسما تابوتش بسته نشده است.
رهبر در کشور است و دولت موقت مهندس بازرگان تشکیل شده است اما شاپور بختیار خیال کنار کشیدن از قدرت را ندارد... بختیار خوب می‌داند که دیگر شانسی ندارد تا ماموریت خود را به پایان ببرد اما به هر دلیلی همچنان مقاومت می‌کند..

تعدادی از فرماندهان وابسته به دربار همچنان سعی دارند تا برنامه‌هایی برای کودتای نظامی تهیه کنند که البته نتوانستند و نهایتا اعلامیه‌ای که عصر 22 بهمن از رادیو قرائت شد، بی‌طرفی ارتش را در شرایط انقلابی کشور اعلام شد... ارتش عملا از رژیم فاصله گرفت و دیگر قصد خون ریزی نداشت.

بسیاری از سرمایه داران از کشور گریزان‌اند و چندین برابر آنها زندانیان سیاسی و روشنفکران فراری‌اند که به جمع مردم باز می‌گردند...

اطمینانی عجیب همراه با انتظاری که همه می‌دانند طولی نخواهد کشید در فضای شهر‌های بزرگ و به خصوص پایتخت احساس می‌شود... زمین چمن دانشگاه تهران باید آماده آغاز نماز جمعه و برگزاری می‌تینگ‌های بعد از انقلاب توسط احزاب مختلف باشد و خدا می‌داند جوانان چه آروزهای مبهمی در سر دارند... هدف نزدیک شده است و برقراری آبادانی و آرامش در کشور نیاز به تدبر بزرگان دارد...

بزرگانی چون محمود طالقانی یا‌‌ همان ابوذر دوران که پناه هر زندانی و ستم کشیده‌ای بود و سال‌ها در پشت میله‌های زندان‌های مختلف منتظر چشیدن طعم انقلاب و پیروزی مردم بر ستم و استبداد بود... بیت طالقانی و مسجد هدایت در چند ماه گذشته میزبان بسیاری از فراریان از ارتش بوده است.

انقلاب سال 1357 وقایعی عجیب و تازه به همراه خود داشت... شاید اولین بار پس از دهه‌ها روزنامه‌های بزرگ کشور علنا به صف مردم پیوستند...

اعتصاب عمومی را تا زمان تایید رهبر انقلاب برای چاپ مجددا ادامه دادند از هیچ فشار سیاسی و اقتصادی نهراسیدند... روشنفکران به جمع مردم بازگشتند و سرخوردگی سال‌ها دیکتاتوری در حال محو شدن بود... سرهای تراشیده برای استتار سربازان فراری، تقدیم گل به لوله‌های تفنگ توسط کودکان، حضور زنان و مردان با گرایش‌های مختلف سیاسی در خیابان‌ها و حمایت از مبارزات، پناه دادن به زندانیان سیاسی، استفاده از دیوارنوشته و نوار کاست و برگه‌ها کهنه اعلامیه‌ها به عنوان ابزار ارتباطی و همه همه از عجایب این انقلاب بود که تنها تحقیقات دقیق اجتماعی می‌توانست پیچیدگی‌های آن نشان دهد.

جای بسیاری از مبارزان سال‌های قبل و شهدا خالی بود... شهدای دانشجویی که مظلومانه در 16 آذر 32 برای حضور نیکسون که یکی از پلید‌ترین شخصیت‌های تاریخ بود قربانی شدند...

جای شهدای 17 شهریور و چهلم‌های خونین در سراسر کشور، جای روشنفکران دینی همچون شریعتی که این روز‌ها به جای تقدیر از زحماتش پیام‌های نامناسب نثارش می‌کنیم، جای طلاب وروحانیونی رنج تبعید و بی‌رحمتی را تحمل می‌کردند و زیر شکنجه‌های سخت جان باختند و مردانه تا پای جان ایستادند، جای دکتر مصدق، آیت الله کاشانی، آیت الله بروجردی و بسیاری بزرگان دیگر که سال‌ها دندان بر جگر گذاشته و رنج استبداد را به چشم دیدند، جای همه مبارزانی که با گرایش‌های چپ و راست برای پیروزی این انقلاب خونین خون دادند خالی بود و بهشت زهرا به راستی میزبانی مناسب برای اولین حضور رهبر و خواندن فاتحه نظام پهلوی بود.

و نهایتا شب 22 بهمن اعلام شد که کشور برای همیشه از آثار نظام پهلوی پاک شد، محمد رضا به بهانه استراحت و درست همچون مرداد 32 مانند همه دیکتاتورهای به ظاهر مخوف در عمل وحشت زده از کشور گریخت، اما این بار نه خبر از کودتایی بود و نه خبر از کارشکنی عده‌ای برای سرنگونی دولت و به باد دادن زحمات ملت... این بار حقیقتا استبداد گریخته بود و جایی برای برگشت نداشت، مردم دیگر حتی به پول‌هایی که عکس شاه سابق بر آن بود پشت کرده بودند و با اتکا به آگاهی و عقیده خود در پشت رهبران استوار ایستاده بودند... خون‌های زیادی ریخته شده بود آنقدر جان دادن مرسوم شده بود که کسی واهمه‌ای از حضور در خیابان‌ها نداشت.

انقلاب به ثمر نشست و ملت جشنی تاریخی به پا می‌کند و چشم انتظار فردای روشن خود است....

..............................
محدثه نجف زاده

 

کد خبر 1813174

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha