رمقي برايش نمانده اما بايد از اول شروع كند، نمي داند مي تواند تاب بياورد يا نه، در اين ماه گذشته چندين بار به علت كم خوابي دچار اشتباه شده و چندين بار هم مجبور شده براي سر پا نگه داشتن خود از آمپول هاي تقويتي استفاده كند.
خيلي دلش مي خواهد كه بيشتر از يك شيفت كار نكند، اما حقوقي كه براي يك شيفت كار مي گيرد كفاف خرج و مخارج زندگي اش را نمي دهد، مجبور است كه عليرغم خستگي زياد باز هم به كارش ادامه دهد، 15 بيمار و يك پرستار بخش.
تقدسي كه ديگر از بين رفته است
15 سال پيش وقتي از دانشگاه فارغ التحصيل شد ، براي ورود به بيمارستان لحظه شماري مي كرد، هميشه مي گفت حتي اگر بازنشسته هم شود با به اين كار ادامه مي دهد، اما تمام اين شور اشتياق در همان ماه هاي اول شروع به كار رنگ باخت، از آن روزها تا به حال ديگر اشتياقي برايش باقي نمانده، گاهي وقت ها به خودم نهيب مي زند كه بيمار بيچاره چه گناهي دارد؟! او از كجا مي داند كه براي گذران زندگي مجبوراست 2 يا 3 شيفت كار كني ، اما بعضي وقت ها واقعا نمي تواند تحمل كنم، بد خلق مي شود و يا حتي از زير كار در مي رود، چون ديگر تواني برايش باقي نمي ماند.
پرستار يك بيمارستان دولتي مي گويد : همه از پرستار توقع دارند، همه مي خواهند او تحت هر شرايطي هويت فرشته سپيد پوش را حفظ كند، اما هيچ كس نمي خواهد باور كند كه پرستارها فرشته نيستند، آدمند و نيازهاي يك آدم زنده را دارند، ما هم نياز داريم كه استراحت كنيم ، ما هم مثل خيلي از آدم هاي ديگر با مشكلات مالي دست و پنجه نرم مي كنيم و ما هم نفس مي كشيم، اما هيچ كس اين حق را براي ما قايل نيست كه يك روز ناراحت باشيم يا اميدمان را از دست بدهيم و يا حتي خسته شويم.
شايد در قاموس حرفه پرستاري لبخند رضايت يك بيمار با ارزش ترين پاداشي باشد كه به پرستار داده مي شود، اما اين پرستار نمي تواند لبخند با ارزش بيمارش را جايي خرج كند، نمي تواند با آن اجاره خانه اش را بپردازد و يا خرج تحصيل فرزندش را بدهد، اين لبخند وقت خستگي او رنگ پريده است و نمي تواند حافظ جان پرستار در برابر آلودگي هاي اطرافش باشد، اما كسي نمي خواهد اين موضوع را باور كرده و يا به آن توجه كند.
خطراتي كه پرستاران را تهديد مي كند
سال ها پيش وقتي هنوز بيماري هايي مثل ايدز، هپاتيت و ديگر بيماري هاي عفوني به وجود نيامده و يا ناشناخته بودند، پرستاران با فراغ بال و آرامش بيشتري به كار خود ادامه مي دادند، اما حالا ديگر با وجود بيماري هاي عفوني ترس از آلوده شدن نيز به دغدغه هاي ديگر پرستاران نيز اضافه شده است.
نگاه خسته اش را از پرونده بيماري به پرونده بيماري ديگر مي كشاند، دوشيفت كار در بيمارستان باعث شده تا در 35 سالگي 50 ساله به نظر آيد، براي او و همكارانش زندگي در بيمارستان و در كنار ميكرب و ويروس و خلاصه هر بيماري لاعلاجي به نوعي عادت شده عادتي كه با دلهره و اضطراب همراه است.
هر روز مجبور است با اين دلهره و اضطراب زندگي كند، تزريق وريدي ، كنترل فشار خون، تعويض پانسمان، دادن داروي به موقع به بيماران و ...
حالا ديگر به غرولندهاي بيماران بد حال هم عادت كرده ، توقع تشكر از كسي را ندارد، سعي مي كند خونسردي اش را حفظ كند و با كسي درگيري لفظي نداشته باشد. اما چيزي كه بيشتر از همه فكر او را به خود مشغول كرده، شيوع بيماري هاي لاعلاجي مانند ايدز است، او خطر را تا زماني كه يك بيمار ايدزي را در بخش او بستري نكرده بودند، به اين نزديكي احساس نكرده بود، اما حالا قضيه فرق مي كند، او مجبور است هر روز با بيماري ايدزي بخش احوالپرسي كند، داروهايش را بدهد، برايش آمپول تزريق كند و ...
نگاهي به پرونده مي اندازد، تزريق وريدي ، كنترل فشار خون و ... سرنگ را بر مي دارد و سعي مي كند رگ دست بيمار را پيدا كند، هنوز هم زخمي كه شب گذشته بر اثر بي احتياطي بر روي انگشتش ايجاد شده اذيتش مي كند، اما او فرصت ندارد كه به اين چيزها فكر كند، تا صبح زمان زيادي باقي مانده، دو شب متوالي شيفت بوده و حالا ديگر توان ايستادن روي پاهايش را هم ندارد.
نگاهي به زخم دستش مي كند، خوشبختانه يادش نمي رود كه قبل از تزريق آمپول بيمارش دستكش به دست كند، اما فقط كافي است كه يك بار بر اثر خستگي با دست خراشيده اش به سراغ بيمار ايدزي برود و تزريق او را انجام دهد و در اين بين دستش تماس كوچكي با سوزن سرنگ بيمار پيدا كند، آن موقع است كه بايد كنار دست بيمارش به عنوان يك بيمار ايدزي بستري شود.
پرستار يكي از بيمارستان هاي دولتي در رابطه با آلوده شدن پرستاران به بيماري هايي از جمله ايدز و هپاتيت مي گويد: اين اتفاق سال هاست كه روي مي دهد، حالا طوري شده كه سعي مي كنند از پرستار مخفي كنند كه بيمار مبتلا به ايدز است ، چرا كه خيلي از پرستاران به دليل تجربه تلخ همكارانشان از برخورد با اين گونه بيماران و ابتلاي آن ها به اين بيماري ها باعث شده كه خيلي از آن ها از رسيدگي به بيماران ايدزي سرباز بزنند.
نبود امنيت شغلي
بنفشه - ر مي افزايد: البته اين سرباز زدن همراه با اخراج است، اما وقتي فكر مي كني مي بيني حفظ سلامتي ات خيلي بهتر از حفظ شغلي است كه شايد به درآمد آن نياز مبرم هم داشته باشي.
اين پرستار خاطر نشان مي كند: اين در حالي است كه دريافتي پرستاران در قبال كاري كه انجام مي دهند آنقدر ناچيز است كه حتي اگر به دليل عدم سركشي به بيماران ايدزي و هپاتيتي از كار اخراج شوند، چندان اتفاقي نمي افتد.
وي مي گويد : آنچه درد آور تر است اين است كه ابتلاي بيماران به بيماريهايي چون ايدز و هپاتيت اغلب از سوي پزشكان و مسوولان اتاق عمل و ... از پرستاران كتمان مي شود و اين گناهي نابخشودني است .
بنفشه - ر اظهار مي دارد: ترس از مبتلا شدن به ايدز و هپاتيت براي همه يكسان است، نبايد اين موضوع را با روحيه فداكارانه پرستاران اشتباه گرفت، حتي فلورانس نايتينگل هم در برابر چنين بيماراني ممكن بود دچار شك و ترديد شود، يك لحظه غفلت مي تواند تمام زندگي ات را به باد دهد، هستند پرستاراني كه متاسفانه به دليل همين يك لحظه حالا خودشان به عنوان يك بيمار ايدزي در بيمارستان ها بستري شده اند.
وي مي افزايد: در زمان جنگ پرستاران ما از جان مايه گذاشتند، كسي به اين فكر نمي كرد كه ممكن است وقتي در حال رسيدگي به بيمار است، هدف يك خمپاره يا بمب قرار گيرد، اما حالا اين بيماري هاي لعنتي كابوس هر شب پرستاران شده اند، ما با اين كابوس ها زندگي مي كنيم و اين در حالي است كه هيچ كس حاضر نيست حق و حقوق قانوني ما را بپردازد، همه سعي مي كنند به نوعي از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند.
اين پرستار مي گويد: سالهاست كه عادت كرده ام شب ها را بر بالين بيماران بد حال بگذرانم، سال هاست كه دستگاه فشارخون را با خود به اين طرف و آن طرف مي برم ، نبض بيماران را مي گيرم ، برايشان آمپول مي زنم، داروهايشان را سر ساعت مي دهم و خلاصه اين كه سال هاست بهترين روزهاي زندگي ام را در كنار كساني گذرانده ام كه حتي نام مرا هم به ياد نمي آورند و من تمام اين كارها را با عشق و علاقه اي كه به كارم دارم انجام مي دهم.
وي مي افزايد: عشق و علاقه اي كه در نظر مسئولان امر هيچ نيست، آن ها اين عشق را با ماهي 150 هزار تومان حقوقي كه به من مي دهند در حد يك كار عادي و غير ضروري پايين مي آورند، در واقع پرستاران از ابتدايي ترين حقوقي كه تمام انسان ها از آن بهره مندند بي بهره مانده اند.
اضطراب و افسردگي، نتيجه بي توجهي مسئولان
هيچ كس نمي تواند منكر اين موضوع شود كه درصد بالايي از پرستاران در حال حاضر از بيماري افسردگي رنج مي برند، اين فرشته هاي سپيد پوش به دليل عدم امنيت شغلي ، نداشتن حقوق و مزاياي كافي، مواجه شدن با بيماران آلوده به ايدز و ... ، كار در ساعات طولاني مدت و عدم توجه مسئولان سلامت روحي و رواني خود را از دست مي دهند.
دبيركل خانه پرستار در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر در اين رابطه مي گويد: متاسفانه به دليل بي توجهي به خواسته هاي پرستاران و ناديده گرفتن اين قشر زحمت كش توسط وزارت بهداشت و ديگر مسئولان ، اضطراب و افسردگي در بين پرستاران شيوع يافته است.
محمد شريفي مقدم مي افزايد: تبعيض ها باعث دلسردي و ياس شده و فضايي كه بر پرستاري حاكم است ، بسيار مهلك و خطرناك به نظر مي رسد.
وي اظهار مي دارد: گسترش اضطراب و افسردگي در بين پرستاران به ضرر مردم و بهداشت و درمان جامعه است و اين در حالي است كه يك بار ديگر وزارت بهداشت با اقدام غير منصفانه خود در خصوص گرفتن 30 هزار نيروي كار تصويب شده از سوي مجلس بي توجهي خود به جامعه پرستاري را نشان داد.
دبير كل خانه پرستار خاطر نشان مي كند: سازمان نظام پرستاري تمام تلاش خود را براي تصويب اين طرح در مجلس به كار برد و حالا كه زمان اجرايي شدن طرح فرا رسيده تنها 25 تا 30 درصد از اين طرح شامل استخدام پرستاران شده است ، در حالي است كه به دليل كمبود شديد نيروي پرستار در بيمارستان ها انتظار مي رفت سهم استخدام پرستاران در اين طرح بيش از 70 درصد باشد.
شريفي مقدم مي گويد: متاسفانه در طي دو سال و اندي كه از اعلام مطالبات پرستاران مي گذرد متاسفانه هيچ تحول ملموسي در وضعيت آن ها صورت نگرفته است.
وي تاكيد مي كند: در حال حاضر پرستاران كمترين حقوق را در بين كاركنان دولت دريافت مي كنند در حالي كه سخت ترين كار را انجام مي دهند، فاصله حقوقي پرستاران در سال گذشته با معلمان 25 تا 30 درصد بود اما با افزايش حقوق معلمان در سال 84 اين فاصله به 45 درصد رسيده است.
شريفي مقدم مي افزايد: متاسفانه تفكر غير كارشناسي و پزشك سالارانه اي كه در وزارت بهداشت حاكم است هيچ امكاني براي رشد پرستاري فراهم نمي كند، پرستاري كه مجبور است براي گذران زندگي خود 3 شيفت كار كند، چطور مي تواند مراحل رشد و ترقي را طي كند، در حال حاضر بدترين شرايط در بين كاركنان دولت مختص پرستاران است.
نگاهي كه بايد تغيير كند
به گزارش مهر، اولين گامي كه بايد در جهت بهبود وضيت پرستاران برداشته شود، تغيير نگاه مسئولان امر به اين قشر زحمتكش است، تا زماني كه اين نگاه تغيير نكند، هيچ اتفاق قابل توجهي در جهت بهبود وضعيت پرستاران روي نخواهد داد، اين قشر دو سال است كه به انتظار نشسته اند تا به حقوق و مطالبات خود دست يابند، اما هر بار با وعده و وعيد هاي واهي از سوي مسئولان مواجه مي شوند، مشكلات جامعه پرستاري مشكلاتي نيست كه بتوان به راحتي از كنار آن گذشت.
جو پزشك سالارانه حاكم بر وزارت بهداشت و درمان يكي از مشكلات بزرگي است كه بايد هر چه زودتر حل شود، كمبود نيروي پرستار، پايين بودن حقوق پرستاران كه باعث مي شود براي تامين زندگي خود ساعات بيشتري كار كرده و در نتيجه دقت و كارايي آن ها پايين بيايد، نداشتن امنيت شغلي به واسطه واگذاري تامين نيروي پرستار به بخش خصوصي در بسياري از بيمارستان ها .
نبود تعرفه اي مشخص
متاسفانه در كشور ما بر خلاف كشورهاي ديگر دنيا خدمات پرستاران هيچ تعرفه مشخصي ندارد، پرستاران مجبورند براي گذران زندگي خود ساعات بيشتري كار كنند، كه اين امر باعث مي شود توانايي شان تحليل رفته و نتوانند خدمات مناسبي را به بيماران ارايه دهند.
در واقع بي توجهي به مشكلات پرستاران به نوعي بي توجهي به بيماران است، همين موضوع در بسياري از بيمارستان ها باعث مرگ بيماران مي شود، اما متاسفانه مسئولان وزارت بهداشت و درمان به اين موضوع توجه نمي كنند.
حالا در آستانه روز پرستار نگاه پرستاران به مجلس است تا طرح تعرفه گذاري خدمات پرستاري را به تصويب برسانند، در واقع اهميت و توجه به مشكلات پرستاران و گام برداشتن در جهت حل اين مشكلات توجه به بيماران و افرادي است كه از خدمات پرستاران استفاده مي كنند.
اميد است كه در آستانه روز پرستار به پاسداشت زحمات اين فرشتگان سپيد پوش نگاه مسئولان نسبت به آن ها تغيير كرده و شرايطي فراهم كنند كه مشكلات اين قشر به حداقل برسد.
نظر شما