به نظر شما در شاعران امروز چه ميزان ظرفيت نقد پذيري وجود دارد ؟
عبارت " شاعران امروز" طيف گسترده اي را شامل مي شود و نمي توان پاسخي كلي به اين پرسش داد ، اصولا هنرمندان ، چندان انتقاد پذير نيستند و اين ، به سبب كبريايي نهفته در وجود آنان است كه منشا خلاقيت است . اما به طور خاص ، اگر نحله شعري ويژه اي مورد نظر است ، بايد گفت كه نقد سالم و علمي در پالايش و پيرايش جريان هاي شعري - ونه يك شاعر خاص- نقش بنيادين دارد . در كشور ما اصولا " نقد" پايگاه و جايگاه متين و استواري ندارد و از قدمت چنداني نيز بهره مند نيست و بيشتر طرد و تخطئه و يا پذيرش بي چون و چراي يك اثر است.
آقاي وليئي ! قطعا تصور جامعه امروز از يك شاعر و نويسنده ، چهره اي مهجور ، برج عاج نشين و ناهماهنگ با مردم نيست ، اما عليرغم اين برداشت كلي ، هنوز عده اي ، نگرش هايي متفاوت به شاعر و نقش شعر در زندگي امروز دارند ، چرا اين اتفاق افتاده است؟
اصولا نقش شعر در دنياي امروز ، كم رنگ تر شده است و رسانه هاي ديگر جا را بر شعر تنگ كرده اند . در جامعه ما البته اوضاع به گونه ديگري است و اگر خود شاعران ، فضا را بحراني نكنند و به زبان " مريخي ها" سخن نگويند ، همچنان در ميان مردم جايگاهي خواهند دااشت.
آيا امواج و گونه هاي جديد شعري ، واقعا در برآورده ساختن خواسته هاي مخاطب امروز شعر و التذاذ بخشي به او ناتوان است؟ اصولا چرا هنوز غزل زنده است؟
غزل ، تجسم روح ايراني و نماينده فرهنگ ماست ، غزل انعطاف پذيرترين شكل فارسي است و در بزم و رزم به حيات خود ادامه داده است . در واقع ، متعالي ترين شعرهاي ادب فارسي در همين قالب اتفاق افتاده است و بزرگ ترين شاعران ما غزل سرا بوده
در كشور ما اصولا " نقد" پايگاه و جايگاه متين و استواري ندارد و از قدمت چنداني نيز بهره مند نيست و بيشتر طرد و تخطئه و يا پذيرش بي چون و چراي يك اثر است |
سرودن و نوشتن را تا چه اندازه با زندگي امروز موازي يافته ايد؟
هنر و مسائل مربوط به آن، ربط چنداني به امروز و ديروز ندارد و لاابالي وار و بي اعتنا به شرايط زماني و نوع زندگي ، در همه اعصار خودي مي نمايد و دل ربايي مي كند ، اين قدر هست كه در برخي اعصار ، فرهنگ غالب ، بيشتر به شعر ميدان مي دهد . زندگي امروز ، با توجه به اضطراب زايي آن ، بيشتر نيازمند شعر و هنر است ولي از آن جا كه هنرمند نيز زاييده همين اضطراب است ، اوضاع كمي بغرنج مي شود. . .
با توجه به اين كه دستي هم در تصحيح و بازنويسي متون كهن ادبيات داريد ، نظر عده اي را كه ادبيات گذشته را به طور كامل نفي مي كنند و آن را در رويكرد ها ي تازه فاقد جايگاه مي بينند چقدر صائب مي دانيد؟
صراحتا بگويم فقط كسي مي تواند ادبيات گذشته و قابليت هاي آن را نفي كند كه مغزي معيوب داشته باشد ، اساسا ادبيات خيلي قيد زمان نمي پذيرد و شعر " حافظ" همواره خوانده مي شود و خواهد شد ، از سويي ديگر ، حتي اگر از غناي فكري ادبيات كهن هم بگذريم ، نمي توان از دستاوردهاي زيبا شناختي هزار سال شعر فارسي صرف نظر كرد ، بزرگي چون " نيما يوشيج" مبهوت نظامي بود و شاعري چون " شاملو" ريزه خوار خوان بيهقي و ديگر خدايان ادبيات فارسي.
چرا از تعداد همايش هاي ادبي كاسته شده و اصولا در برنامه انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ، به ندرت يك اثر ادبي يا مجموعه شعر مطرح مي شود؟
براي اين كه بازار آشفته و شعر امروز مهجور است ، در حال حاضر رسانه هاي ديگر غالبند و عصر ، عصر تفصيل است .
شاخه اي جدي از ادبيات ما " شعر آييني " است ، اين نوع شعر با چه مشكلاتي مواجه است؟
به نظر مي رسد كه سطحي نگري و فقدان تجربه ديني شخصي ، از جمله مهمترين كاستي هاي شعر آييني معاصر است ، در واقع از آن جا كه نقش فرديت و نظرگاه هاي ويژه هر فرد در شعر آييني كم رنگ شده است ، گويي همه شعر ها را يك نفر سروده است! ديگر از تجربه هاي ويژه و اصيل خبري نيست ، در حالي كه در شعر آييني ، نخستين حرف را بايد همين كشف و تجربه ديني منحصر به فرد بزند ، باقي كاستي ها از همين جا نشات مي گيرد ، مثلا زبان شعر و وجوه زيبا شناختي آن ، تحت تاثير نوع نگاه و تجربه شاعر است ، اگر شاعر آييني در ساحت هايي قدم بزند كه كشف خود اوست ، بالتبع زبان و بياني ويژه خواهد يافت . شعار زدگي و فقدان دانش عميق ديني و حكمت را از شاعر آييني حذف كنيد ، چيزي جز هيجان و شوري كور باقي نمي ماند.
در مورد شعر پايداري چه اعتقادي داريد؟
اين نوع از شعر ، هيچ وقت به بن بست نمي رسد و تا زماني كه آتش جنگ در جاي جاي جهان شعله ور است ، شعر پايداري نيز نفس مي كشد . در مورد جنگ هشت ساله ما نقش شعر به عنوان رسانه اي تهييجي ، تقريبا از ميان رفته است چون اصولا شعر بار احساسي و عاطفي دارد و در بطن يك واقعه شكل مي گيرد ، بر خلاف مثلا داستان كه پس از فرو نشستن غبارها سر بر مي كشد ، اما به هر حال شعر پايداري يا دفاع مقدس با تفاوت هايي در لحن و مضمون ، همچنان به حيات خود ادامه مي دهد و حتي پخته تر و سخته تر مي شود.
اگر قرار باشد دست كم پنج چهره شاخص را در شعر امروز مثال بزنيد ، يا پنج اثر متمايز از ديگر آثار ممتاز را، چه پاسخي مي دهيد؟
نيما ، فروغ ، اخوان و سپهري در عرصه شعر نو و در حوزه شعر كلاسيك ، سايه(ابتهاج) ، منزوي ، بهبهاني . پس از انقلاب هم به علي معلم و قيصر امين پور تاكيد دارم.
نظر شما