۲۹ اسفند ۱۳۹۱، ۱۱:۱۴

حاجی فیروزها عید را فریاد می کنند/ صورتی که سیاه می شود تا بخنداند

 حاجی فیروزها عید را فریاد می کنند/ صورتی که سیاه می شود تا بخنداند

کرج - خبرگزاری مهر: او آمده، حاجی فیرزو را می گویم. صورتش سیاه است، نه برای ترساندن که برای پوشاندن چهره اش از دوست و آشنا. شعرش چقدر آشناست " ابراب خودم سامبولی بلیکم ابراب خودم سرتا بالا کن " ابراب خودم بز بز قندی ابراب خودم چرا نمی خندی " ... سیاه سیاه آمده اما دلش و زبانش آهنگ شاد بهاری سبز را زمزمه می کند.

به گزارش خبرنگار مهر، می خندد، می رقصد و می خواند... به من به تو و به همه، لحظه ای خنده هدیه می دهد، زمانش شاید به اندازه مکثی کوچک است اما لبخندی زیبا بر چهره ها  می نشاند.

 صدای دایره زنگی اش از لابه لای ماشین ها و از جای جای پیاده رو ها به گوش می ر سد، بی گمان این صدا، صدای زندگوله های فصل بهار است... چقدر زیبا بهار را زمزمه می کند این حاجی فیروز سیه چرده!

 کنتراس سیاهی چهره و رنگ قرمز لباسش منتهی می شود به شوق لطیف کودکانی که سرهایشان را از پنجره خانه و ماشین بیرون می آوند به گمان اینکه، حاجی فیروز عروسکی است که می توانند آن را برای خود داشته باشند... اما او حاجی فیروز است، آمده تا نوید تحول زمین و زمان را بدهد، آمده تا حس تازه بودن را در دل ها زنده کند، به راستی بهای همه شادی هایی که به دل ها برای لحظه ای کوتاه پیوند می دهد، چیست...

شاید وقتی لب پنجره خانه تان آنقدر می خواند و دایره و تنبک می زند، تنها دلش به بیرون کشیدن تو و انداختن سکه ای و اسکناسی خوش باشد ! کاش دنیای حاجی فیرزوهایی که مژده رسیدن بهار را نوید می دهند، به سپیدی لبخندی باشد که لبها می نشاند و عمق احساس لطیف کودکان... من و تو که نمیدانیم زیر نقاب سیاهش چه پنهان دارد، شاید غمی بزرگ باشد و لبخند تو تسکین و مرهمی بر دردش، پس لبخند را دریغ نکن         ...

حاجی فیروز خاص کشورمان ایران است، خاکی خاکی، مهربان و دوست داشتنی... پیام آور نوروز است و برای رساندن این پیام به کوچه و خیابان می‌زند و ترانه می خواند، تنبک می زند و شادی مردمان را نظاره می کند. انگار با آمدنش دلها تازه می شود، انگار همه منتظرش هستند تا بیاید و بگوید: " مردم عید دوباره می آید ، بگوید، نوروز در راه است، دارد می آید و برای آمدن هم عجول است. درختان هم منتظرند، انگار آنها هم صدای زنگوله های دایره حاجی فیروز را می شناسند و به میمنت شادی رسیدن نوروز جامه سبز به تن می کنند و به یاد می آورند که اهداء  رنگدانه های سبزی بهار را مدیون طبیعت هستند...

 یادم نیست آخرین باری که حاجی فیروز را در کوچه پس کوچه های شهر دیدم کی بود.. چندی بود که حاجی فیروز را نمی دیدیم، صدای تنبک و دایره اش را هم نمی شنیدم، آخر او را در هیاهوی روزمرگی هایمان گم کردیم، حالا دوباره آمده تا شادباش رستن گل های بهاری را نوید دهد. صدایش باز مهربان است، باز در کوچه پس کوچه های شهر  می گردد و دایره زنگی می زد و می خواند:  "حاجی فیروزم   سالی یه روزم "

به چشمانش نگاه می کنم انگار کمی نگاهش غم دارد اما می خندد هرچند گام لبخند هایش کمی محزون است..."  حاجی فیروزها که باید شاد باشند.... انگار این حاجی فیرزو ها آن هایی نیستند که بی هیچ انتظاری تنها شادی مردم بهانه ای برای سیاه کردن چهره شان می شد، انگار تنها لباس حاجی فیروز را پوشیده اند و در خیابان ها و سر چهار راه ها با نگاهی پر حسرت طلب یاری می کنند.... آری ما حاجی فیروزهای شادمان را گم کردیم، آخر اینها دیگر آن حاجی فیروزهای قدیمی نیستند فقط شبیه انها هستند.

حاجی فیرزوهای شادی که سمبل نوروز یادگار سنت هایمان بود این روزهای فقط به فکر لقمه ای نان اند.... اما خوب باز خوب است که می خوانند : ارباب خودم سلام علیکم     ارباب خودم سرتو بالا کن .... خوب است که غم نان دارند و باز شادی را لحظه ای به لب ها هدیه می دهند...

آری حالا دیگر باورم می شود غم نان نگاه قرمز عشق را چگونه خاکستری می کند خاکستری همرنگ نگاه همان کودکی که هر شب ساعت را از تیک و تاک گرسنگی شکمش کوک می کند ...

نان شب به رنگ لبخند ...

صدای دایره زنگی اش در خیابان شلوغ و پر همهمه شب گم شده است. سپیدی دندان هایش تضاد دلنشینی را  به چهره سیاه اش هدیه کرده است. بعضی برایش دست تکان می دهند، بعضی هم به حرکاتش خیره می شوند، گویی خاطرات دوران های دور زندگی شان را بر شعر معروف حاجی فیروز مرور می کنند. بعضی بی تفاوت از کنارش می گذرند و بعضی وجهی را به او هدیه می کنند....

از او می پرسم چرا حاجی فیروز شدی، پاسخ می دهد: برای نان شب. نان شبم به رنگ لبخند است و این کمی از غصه های زندگی ام کم می کند.

شهروندی که برای عیدی دادن به حاجی فیرزو کنارم ایستاده می گوید: قدیم ها انگار حاجی فیرزها شاد بودند و فقط هدفشان شاد کردن مردم بود. اما الان در هر کوچه و خیابانی یک حاجی فیرز می زند و می خواند....

یک کارشناس فرهنگی با بیان اینکه، حاجی فیروز سمبل شادی و قاصد رساندن پیام نوروز است، می گوید: نگاه مردم به حاجی فیروز نگاهی مقدس و توام با احترام بوده است که این سنت هم اکنون گرچه کمی متفاوت تر از گذشته است، اما باز هم وجود دارد.

مسعود مولایی با بیان اینکه، حاجی فیرزو در گذشته تنها با هدف شاد کردن مردم به خیابان می آمد و شعر می خواند، افزود: متاسفانه آنچه امروز باعث شده است، نگاه برخی مردم به حاجی فیروز و اصالت آن تغییر کند، ازدیاد حاجی فیرزهایی است که با نگاهی توام با نیاز آنها است.

وی افزود: متاسفانه شکل سنت قدیمی و زیبای " حاجی فیرزو " این روزها به رنگ تکدی گری درآمده است و این موجب شدهاست حاجی فیروزها تنها شکل و لباس شان حاجی فیرزو باشد و نه زنده کردن سنتی قدیمی.

این کارشناس خاطرنشان کرد: سنت های ایرانیان، سنت هایی زیبا، عمیق و دلنشین است که باید برای زنده نگه داشتنشان آنچه در توان داریم بکار ببندیم زیرا در صورت عدم اجرای طرح ها برنامه های فرهنگی جایی برای سمبل سازی و زنده نگهداشتن سنتها نمی ماند.

گزارش از آسیه چهارباغی

کد خبر 2020624

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha