به گزارش خبرنگار مهر، مراسم نکوداشت محمود عبادیان نویسنده و مترجم فقید عصر روز جمعه 23 فروردین با حضور جمعی از اهالی قلم و علاقهمندان آثار وی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این برنامه، محمد ضیمران، مترجم آثار فلسفی و از همکاران دانشگاهی زندهیاد عبادیان گفت: آقای عبادیان کارنامه پرفراز و نشیبی دارد و فردی است که میتوان او را متن کتابی تلقی کرد که گوشهای از تاریخ پر تب و تاب اجتماعی و فرهنگی و سیاسی این کشور است.
وی با اشاره به دشواریهای زندگی عبادیان در خانوادهای از طبقه کارگر به مهاجرت آنها به تهران در دوران کودکی عبادیان برای یافتن کار پرداخت و افزود: او دوران جوانی را در جنوب گذراند و فعالیتهای زیادی را در جهت آزادی طبقات فرودست انجام داد و همین باعث شد که گرفتاریهای زیادی داشته باشد و حتی به زندان بیفتد. در این مدت و بر اثر فشارهای زندان، یکی از چشمان عبادیان دچار عارضه سخت و صعبالعلاجی شد.
این پژوهشگر در حوزه فلسفه ادامه داد: عبادیان پس از رهایی از زندان راه مهاجرت را در پیش گرفت و در اروپا و چکسلواکی سابق ساکن شد و به مطالعه و نیز فعالیت مشغول شد که ثمره فعالیتهایش رسیدن به رتبه تحصیلات تکمیلی در مقطعی دکتری در حوزه فلسفه بود. او در دهه 60 به آلمان مسافرت کرد و در دانشگاه هامبورگ تحصیلاتش را در دوره دکتری ادامه داد و از تز خود را که زیباییشناسی گئورگ لوکاچ بود، دفاع کرد.
محمد ضیمران
ضیمران، تسلط عبادیان در فلسفه ایدهآلیستی آلمان را ناشی از همین مطالعات توصیف کرد و گفت: او زمانی هم به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد و این فرصتی بود تا مطالعات دامنهداری را در حوزه زبانهای باستانی دنبال کند.
وی با بیان اینکه «عبادیان چارچوب هگلشناسی را به عنوان میراثی برای ایرانیها به یادگار گذاشته است» به دو نوع سنخ شناسی هگل در ایران پرداخت و تاکید کرد: دستهای تحت تاثیر اندیشههای مارکس، هگل را تفسیر میکنند و دستهای نیز هگلگرایی راست را نمایندگی میکنند که به زعم دکتر عبادیان، سیدجواد طباطبایی برجستهترین فرد در دسته اخیر است.
ضیمران افزود: به زعم عبادیان، در اروپا فلسفه هگل از دانشگاه به جامعه سرایت پیدا کرده اما در ایران برعکس، هگلگرایی از حوزه رسانهها بازتاب پیدا میکند.
این مترجم حوزه فلسفه همچنین گفت: قبل از انقلاب به دلیل محدودیتها، هگل یک چهره روزنامهای و رسانهای بود اما بعد از انقلاب و با ظهور گرایشهای گوناگونی که در سطح جامعه به خاطر فهم و دریافت اندیشه به وجود آمد، هگل هم به عنوان اندیشمندی شاخص مطرح شده است.
وی افزود: نکته دیگری که در گفتههای عبادیان حائز اهمیت است، این است که هگلگرایی در ایران از همان «درآمدی بر اندیشههای هگل» فراتر نرفته است. به گفته او «اکثر استادان فلسفه در کلاس به شاگردان اجازه طرح سئوال را کمتر میدهند و در اغلب موارد، حق پرسش و طرح موضوعات از آنها گرفته میشود و تنها معدودی از استادان هستند که امکان بحث و تبادل نظر را برای دانشجویان فراهم میکنند».
ضیمران همچنین زندهیاد عبادیان را فردی آرام و سلیمالنفس که همواره سعی میکرد خرد را راهنمای بحث و بررسی و تعاملات خود قرار دهد، توصیف کرد و گفت: او با توجه به تجربههایی که در زندگی داشت، سخت از خودنمایی و تظاهر و بحث گریزان بود و از آدمهای غوغاسالار هم به شدت دوری میکرد و انصاف و صدق را سرلوحه کارهایش قرار میداد.
این همکار سابق عبادیان افزود: در نحوه و شیوه تدریس، عبادیان هیچ گاه به تک گویی تکیه نمیکرد و در همه بحثها گفتگو و تبادل نظر را به عنوان یک اصل، طرح میکرد. او معلمی به معنای دقیق کلمه بود و معلمی طبیعت ثانوی او بود؛ محمود عبادیان، انسان، به معنای دقیق کلمه بود.
شیوا دولتآبادی
در این برنامه همچنین شیوا دولتآبادی، مدرس رشته روانشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی در سخنانی گفت: عبادیان خود یک فلسفه بود؛ او از صیقل هر گونه حادثه ناگوار زمانش به گوهری یگانه تبدیل شده بود.
وی در ادامه به بیان خاطراتش از آشنایی با زندهیاد عبادیان پرداخت و افزود: او گرچه از مراد شدن گریزان بود، مریدان فراوانی داشت. عبادیان نمادی از اعتلای نوع بشر است.
نظر شما