فاصله "تاركوفسكي" تا "محمد پرويزي" (كارگردان نمايش واره بانوي خيال) را دره اي عميق ازهنر ناب تا صنعت (تخته يوناني) خام پر مي كند. تاركوفسكي يك هنرمند و يك سينماگر مولف است، اما "محمد پرويزي" -نويسنده و كارگردان نمايش بانوي خيال- صرفا يك طراح و گرافيست و يك دانش آموخته نگارگري است. "تاركوفسكي" با زبان مديوم سينما و بيان تصويري آشنا چون شاعري مسلط به ادبيات تصوير است و قادراست درهر سكانس و پلان فيلمش با انتخاب درست واژه - تصويرها شعري عميق بسرايد، اما محمد پرويزي كوچك ترين بهره اي اززبان تئاتر و واژه - صحنه ها نبرده است ، و لذاست كه آنچه تاركوفسكي مي سرايد غزل هاي عارفانه تصوير است، اما آنچه محمد پرويزي عرضه مي كند، تقليدهاي مكانيكي كم ارج ازنقش مايه ها وكرشمه هاي شاهكارهاي هنر نگارگري ايران به كمك واژگان گرافيك و فضاي صحنه است .
محمد پرويزي البته دراجراي " بانوي خيال " كه به قصد تكريم و درستايش هنر نگارگري ايران پرداخته است، ناصادقانه عمل نكرده است. او درك ناقص و خام خويش از درام و تئاتررا بي هيچ ترفند عوام فريب به خدمت هدفي متعالي ومقصدي روشنفكرانه گرفته است و همين نا آشنايي است كه تلاش قابل توجه او را در تحقق هدف ذهني متعالي اش ناكام و بي اثر ساخته است .
بانوي خيال
2) اگر از موضوع چگونگي حضور محمد پرويزي و بانوي خيالي اش برصحنه حرفه اي تمرين و يگانه صحنه اپرايي كشور درگذريم و دامنه دموكراسي زدگي را تا بدانجا گسترش دهيم كه براي همه كس حتي يك گرافيست ناآشنا با تئاتر، بي نظارت يك آشناي فن، حق حضور قايل شويم، مسئله ساده انگاري وتلقي ناقص وبودجه سوز مديران اين مجموعه از تئاتر را چگونه بايد هضم و توجيه كنيم؟ به راستي هزينه چنين خطاي بزرگي را چه كسي پرداخت مي كند ؟
3) در "بانوي خيال" كه قصد دارد بر محور روايت زندگي افكار واحوال نگارگران برجسته ايراني نظيرسلطان محمد نقاش ، جنيد بغدادي ومحمد سياه قلم وبازآفريني صحنه اي برخي ازبرجسته ترين آثاراساتيد مينياتورايراني به ستايش وتكريم هنرنگارگري و نقاش ايران بپردازد، براي نخستين بار جنبه هاي مغفول مانده ازهنرمينياتورونگارگري ايراني فاش شده ومورد تاكيد قرارمي گيرد كه ازنظرهنرنمايش حائز اهميت جدي است . محمد پرويزي كه خود شيفته ظرايف وزيباي هاي اين هنراست با تجزيه عناصرساختاري، به موسيقي ورنگ وسطح وحركت وروايت ونقالي آثارهنرمندان واساتيد مينياتورايراني ( كه درپس رنگ ها ، موتيف هاي بصري ، كرشمه ها و فيگورها و نقش مايه هاي تابلوهاي مينياتور دور ازچشم و نظرحاميان تنگ نظرزمان جا خوش كرده و پنهان مانده بوده اند ) درحقيقت بي آنكه خود بداند يا بخواهد عناصر بنيادي دخيل درپيدايش و تداوم هنرمينياتورايراني را ازجنبه هاي تاريخي ، اجتماعي ، فكري و زيبايي شناختي ، مورد تجزيه و بازكاوي قرارداده و اين فرصت ناب را براي اهالي هنرنمايش ( ناخواسته ) فراهم كرده است تا ضمن درك ارزش هاي نمايش ودراماتيك مينياتورهاي اصيل وكهن الگوشده اساتيد نام آور تاريخ اين هنر، ريشه هاي فرهنگي ، فكري و زيبايي شناختي ساخت مايه هاي هنرمينياتور و گرايش هاي فراگيرموجود در طراحي هاي صحنه اي موسوم به تئاترايران را درك و بازيابي كنند تابلوهاي اصيل مينياتورايراني ازاين منظرآميزه هاي خالقانه اي هستند ازروح وجوهره انواع هنرهاي اصيل ايراني نظيرموسيقي حكايت ونقال وروايت وشعرونگارگري كه همديگررا درقالب يكپارچه وهويت يافته اي به نام مينياتور بازمي يابند تا ضمن تلطيف والتزام ووذوق وروان بيننده با او از ارزش هاي جاودان هنرهايي سخن بگويند كه در وحدتي متعالي در مغرب زمين زمينه سازپيدايي هنرتئاتربوده اند .
4) "بانوي خيال " محمد پرويزي با طراحي فضايي پرنقش ونگاررنگين وشاد وپس زمينه موسيقايي موسيقي دلنشين ايراني ودكورهاي زيبا درسطوح منطبق وبهره گيري ازانبوه نقش آفرينان كه درجاي جاي نمايش به بازآفريني فيگورها و كرشمه ها ونقش مايه هاي انساني تابلوهاي مينياتورايراني مي پردازند تا آنجا كه به بازآفريني فيزيكي ومكانيكي عناصرآشكاروپنهان تابلوهاي اساتيد مربوط مي شود موفق بوده وتوانسته است ازصحنه نمايش وتئاتراستفاده مناسب وزيبايي شناسنامه اي (درصحنه هاي بازآفريني گروهي ) درتقليد عناصرظاهري جانمايه هاي آثاراساتيد مينياتوربه عمل آورد. البته غافل ازاينكه اين گونه جاندار نمايي آثار بزرگان نگارگري نه تنها تاثيري بردرك عميق مخاطبان آشنا با مقوله مينياتورازارزش هاي واقعا موجود اين آثارندارد بلكه به طريقي واژگونه با هنر بازنمايي اين قبيل صحنه ها (برصحنه تئاتر) مانايي وجاودانگي اين آثاررا به افكارنشسته است ! صحنه تئاتر وابسته لحظه و زمان است و نگاره ها لازمان ولا مكان. آن يك به حكم سياست درگذرزمان گردن مي نهد و اين يك، به ايستايي وتوقف آن فرمان مي دهد. آن يك، درلحظه تولد حكم مرگ خويش را صادرمي كند. و اين يك، درزمان جاودانه ديده به جهان مي گشايد !
بانوي خيال
5) مهم ترين نقطه ضعف نمايش " بانوي خيال " علاوه برجنبه هاي پژوهشي ناتواني آن درساخت و پرداخت يك چهارچوب دراماتيك درروايت احوال و افكار و بازنمايي شخصيت هاي محوري نمايش است كه اتفاقا ازعارفان وشاعران وبرزگان ومشاهير ادب و انديشه ايراني بوده اند، مواردي كه تماما قرباني بي تجربگي ونا آشنايي نويسنده و كارگردان با مقوله تئاتر و نمايش شده اند، سلطان محمد نقاش اديب و شاعر برجسته صاحب خيال انگيزترين مينياتورهاي ايراني وجنيد بغدادي سخنور وعارف بزرگ هر دو ازمشاهير هنر نگارگري بوده اند كه آوازه جهاني دارند و آثارشان به عنوان درخشان ترين نمونه هاي هنرمينياتورايران زينت بخش معتبرترين موزه هاي جهان است ومنشاء تاليف دهها كتاب وصدها مقاله درآنسوي اقيانوس ها درنمايش محمد پرويزي چنان چون جوكيان وآوارگان وكوليان ظاهرمي شوند سهل است تا پايان نمايش نه تنها قادرنمي شوند وجود خود را برصحنه تئاترتوجيه كنند بلكه تا آخرين لحظه نمي توانند ذره اي ازجوهرواقعي خويشتن را برما آشكارنمايند. درچنين شرايطي فريادها ودويدن هاي بي منطق (منطق دراماتيك نايافته ) آنها پيش ازبيش ناقض غرض شده و بربيگانگي ما با ايشان دامن مي زند ، بعلاوه هيچ يك ازايشان تا پايان نمايش برما معلوم نمي كنند كه چرا و چگونه است كه نام بزرگاني چون رضا عباسي و استاد كمال الدين بهزاد( كه خود برسايه سارشان باليده اند ) مي بايست بي ياد بماند ، كساني كه اتفاقا بسياري ازتابلوهاي زنده نمايش وامدار آثار ايشان بوده است .
6) ازصحنه هاي كودكانه وساده انگارانه دار قالي و خرده هاي عظيم رنگ و... درمي گذريم كه بي آنكه ضرور باشد، به اطناب كلام منجرمي گردد. اما لازم است يك بار ديگرضمن تقدير از نيت خالصانه و هنردوستانه محمد پرويزي و تاكيد بربي خبري مديران مجموعه " تالاروحدت " از مقوله هنر نمايش و تئاتر براين نكته پافشاري كنم كه هنرنمايش صرفا نماياندن چندين و چند صحنه آراسته به انواع زيورها وگوهرهاي بصري نيست. و چه نيك بود، اگر محمد پرويزي و هنر پژوهاني چون او، پيش از ورود به عرصه عمل، به مشورت يك يا چند متخصص هم فكر و هم نظر، گردن مي نهادند تا محصول تلاش شبانه روزي جمعي هنرمند و هنردوست، اين چنين بي قدر و ارج به فراموشي تاريخ سپرده نگردد .
مدرس تئاتر و عضو كانون ملي منتقدان تئاتر
"صمد چيني فروشان"
پانوشت :
1- به علت طرح نام "تاركوفسكي" توسط نويسنده / كارگردان در مصاحبه اي با روزنامه باني فيلم، با اين مقياس ناممكن آغازكرده ام تا مايه هرگونه شبهه مشابهت را از ذهن او زدوده باشم .
نظر شما